«جنگ ارادهها» ترکیبی حماسی است که از سال 86 در فرهنگ بیانات رهبری جای گرفت. کلیدواژهای که بررسی دقیق آن در سخنان این چند سال آقا، افق روشنی را در سپهر معرفت انقلابی باز میکند که طی چند نکته آنچنان که به فهم نگارنده میرسد، قابل ذکراند:
1- در منظر رهبر انقلاب، بین ما و دشمنان ما در دنیای غرب، جنگی نامتقارن در جریان است با ابزار و ادواتی ناهمگون و ناهمجنس؛ جناح حق ابزارش درونی است و با وجودش آمیخته، اما دیگری به کاربست ابزارهای مختلف و متشتتی از هر سو فکر میکند با این حال جنگجویان هر دو جناح، ارادهها هستند.
2- جبهه معارض با گذر زمان، شکستش را چشیده و لذا سلاحش را تغییر داده و از صرف نشان دادن و ارعاب ما با هیمنه قدرت نظامی و علمی اش، به ابزار تحریف حقایق ما دست یازیده است؛ یعنی پا را فراتر گذاشته و ابزار را در خاک سرمایههای ما به کار گرفته است تا خود را ببازیم و کنار بکشیم.
3- از نظر عده و نفرات هم، جناح دشمن محدود است؛ یعنی ارادههایی که در خدمت او هستند کماند چون غرب، نتوانسته ارادههای مردمیاش را با خود همراه کند و صرفا از قلعه فکر مسموم اومانیسم با یک ملت انقلابی میجنگد. جنگجوهایش به زور و تطمیع پای کارش آمدهاند و با التهابات و هیجانات سیاسیاش صحنه را ترک خواهند کرد اما ارادههای این طرف جبهه، ریشه در دین و عقیده دارند لذا پایا و رشدیافتنیاند. «دنیاداران نفهمیدند که قدرت دین چه استحکامی به یک ملت و به یک نظام میدهد. جمهوری اسلامی به طور طبیعی در این راه و در این کیفیت قرار داشت و قرار گرفت.»(31/2/86)
آیت الله جوادی آملی در ذیل تفسیر آیه 100سوره انعام به زمانه اوج مارکسیسم اشاره میکنند و میفرمایند: «در دوران اوج تفکر الحادی مارکسیسم، بعضی میگفتند که جهان کنونی به صورت مثلث اداره میشود: موحدان؛ مشرکان؛ ملحدان. اگر با پیشرفت علم، بتپرستی که گونهای خرافه است، از جامعه بشری رخت بربندد و خداپرستان نتوانند میلیونها بتپرست را جذب مکتب توحید کنند آنان به جبهه مارکسیسم و بیدینی میگرایند، در نتیجه ملحدان غالب خواهند شد، از این رو پیروان ادیان بزرگ الهی باید در برابر جبهه الحاد یکپارچه شوند؛ لکن مشاهده شد که در کمال تعجب، مادیت و بیدینی با داشتن ظاهری فریبنده که با عناوین دهان پرکنی مانند: «علم و فلسفه علمی»، «منطق دیالکتیک»، «جبر تاریخ» و «روند تکامل» آراسته شده بود، دوام نیاورد و با اینکه بخش عظیمی از قدرت سیاسی نظامی جهان پشتوانه آن بود بیهیچ فشار داخلی مانند کودتا و فشار خارجی نظیر جنگ از هم پاشید و از صحنه تاریخ محو گشت؛ اما بتپرستی که شکلی از بددینی است با اینکه خلاف شخصیت انسان و ضد علم و تمدن است و از حمایت قدرت سیاسی نظامی چندانی برخوردار نیست هنوز پابرجاست. راز بقای بتپرستی این است که اولا دین با فطرت بشر و جبلت او آمیخته است؛ ثانیا بتپرستی، گونهای دینداری و خطای در تطبیق است و زندگی بشر بدون دین، دوام و بقا ندارد.»(تفسیر تسنیم/جلد26/صص418،419)
4- مانیفست جناح حق، قرآنی است. حضرت آقا از جوانی با قرآن مأنوس بودهاند که مجموعه سخنرانیهای قبل انقلاب ایشان با عنوان «طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن» گواه خوبی بر این مدعاست. طبعا این موانست شدید، ساختار فکری ایشان را شکل داده است. نگاهی به جریان جنگهای صدر اسلام که در قرآن کریم بازگو شدهاند و ماجراهای عصر پیامبران، نظیر قضیه ابتلای یاران طالوت، نشان میدهد تلقی ایشان از ابزار قدرت، مقابله و سلطه با آنچه در دانشکدههای جنگ و علوم سیاسی دنیای جدید، تدریس میشود متفاوت است. حضرت آقا حتی در محل دانشگاه افسری و تربیت پاسداری، که بالطبع سر و کارشان با ادوات و تکنیکهای جنگی است، میفرمایند: « معنای جنگ نامتقارن این است که دو طرفِ جنگ از منابع مختلفالحالی، با هویّتهای مختلف برخوردارند؛ این جنگ نامتقارن است؛ یعنی هرکدامِ از این دو طرف امکاناتی دارند، منابع قدرتی دارند که طرف دیگر آن را ندارد. ما با استکبار جهانی در حال جنگ نامتقارنیم؛ چرا؟ ممکن است او یک امکاناتی داشته باشد که ما نداشته باشیم امّا ما هم امکاناتی داریم که او ندارد؛ آن امکان چیست؟ توکّل، اعتماد به خدا، اعتماد به پیروزی نهایی، اعتماد به قدرت انسان، به قدرت ارادهی انسان مؤمن؛ این را ما داریم.»(3/3/95)
5- در نظر رهبر معظم انقلاب، میدان جنگ ارادهها، اراده همه ملت است؛ لذا تجهیز این عناصر جنگی به یک جهاد فرهنگی نیاز دارد. ایشان در بیانیه گام دوم نام این جهاد را «جهاد امید» میگذارند و میفرمایند: «شما جوانان باید پیشگام در شکستن این محاصره تبلیغاتی باشید، در خود و دیگران نهال امید به آینده را پرورش دهید. ترس و نومیدی را از خود و دیگران برانید. این نخستین و ریشهایترین جهاد شماست.»
6- حضرت آقا حتی در قضیه هستهای نیز دستاورد مهم را مقابله با اراده قدرتهایی میدانند که میخواهند ایران را از دستیابی به این توانایی منصرف کنند: «در قضیه هستهای قدرتهای استکباری تمام توان سیاسی، تبلیغاتی و اقتصادی خود را به کار گرفتند و تلاش کردند با جنجال آفرینی، فشار و تحریم زمینه ساز صرفنظر کردن جمهوری اسلامی ایران از این موضوع شوند اما اکنون بعد از گذشت ۸ سال ایران اسلامی بر همه تلاشها و فشارهای استکبار فائق آمده و ضمن پیشرفت چشمگیر در قضیه هستهای، نشان داده که در جنگ ارادهها، قویتر از قدرتهای بزرگ دنیا است.»(14/1/90)
7- ایشان حتی شدت گرفتن یا کاسته شدن تحریمها و تنگناهای اقتصادی را تابعی از جنگ ارادهها میدانند و میفرمایند: «من به شما بگویم که اگر جریان تحریف شکست بخورد، جریان تحریم قطعاً شکست خواهد خورد»(10/5/99) 8- اما در اندیشه رهبر انقلاب آنچه در جنگ ارادهها حائز اهمیت است اتصال اراده جمعی یک ملت به اراده و نیروی لایزال الهی است؛ فَلِذَلِکَ فَادْعُ وَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ - إنّ الّذینَ قالُوا رَبُّنُا اللَّه ثُمَّ استَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیهِمُ المَلائِکَه ألَّا تَخافُوا وَ لا تَحزَنُوا وَ أبشِرُوا بِالجَنَّهِ الَّتی کُنتُم تُوعَدونَ- و لینصرنّ اللَّه من ینصره، از جمله آیات پرتکرار در بیانات آقاست؛ البته ایشان ملاک پیروزی را جدیت میدانند و میفرمایند: «هر طرفی که مصممتر باشد و سختیها را تحمل کند پیروز قطعی است.» (15/11/89) لذا حرکتهای کور مخالفین نظام لزوما محکوم به شکست نیست مگر آن که همان مقدار صبر و توکل از جانب جبهه خودی موجود باشد تا در دایره نظام الهی، به نصرت خداوند و ملائک او منجر گردد. سخن آخر اینکه رمز موفقیت ما در جنگ ارادهها، پایبندی به اولین رکن نظریه نظام انقلابی یعنی خودسازی است. همان چیزی که در بیانیه گام دوم به عنوان دستاورد انقلاب اسلامی مطرح شده و البته طمع دشمن همواره بر نابودی همین رکن، استوار بوده است. اما نمود خودسازی در جنگ ارادهها، در صبر و توکل تجلی مییابد: «در عرصههای گوناگون جهانی، درگیریها غالباً جنگ ارادهها است؛ هر طرفی كه ارادهاش زودتر ضعیف شود، شكست خواهد خورد. صبر یعنی این عزم را، این اراده را نگه داشتن، حفظ كردن. توكل هم یعنی كار را انجام دادن و نتیجه را از خدا خواستن.»(30/4/92)، «به نظر من برای تأمین آینده احتیاج داریم به صبر و ثبات؛ بایستی گاممان را محکم کنیم؛ رَبَّنَا اغفِر لَنا ذُنوبَنا وَ إِسرافَنا فی أَمرِنا وَ ثَبِّت أَقدامَنا»(10/5/99)