سرویس معرفی: کارگاه نقد شعر ویژه اردوی آفتابگردانها با حضور سه تن از شاعران، ناصر فیض، عباس احمدی و محمدمهدی سیار و شاعران جوان در مجتمع آدینه شهر تهران برگزار شد.
رضا ابوذری، شاعر جوان اهل همدان، آغازگر کارگاه نقد شعر بود. او یک رباعی و یک نیمائی در کارگاه قرائت کرد که نیمائی قرائت شده، اولین نیمائی ابوذری بود.
یک لحظه نگاه، کار دستم داده
تغییری در هرآنچه هستم داده
گفتم همه عمر دل نمی بازم، باز
دیدم چشمان تو شکستم داده
محمدمهدی سیار شروع کننده نقد بود و در مورد رباعی ابوذری گفت: این رباعی روان و خوش ساخت بود و ریزهکاریهایی که در این شعر وجود داشت، نشاندهنده این بود که این شعر، مختص شعر امروز است.
فیض در ادامه با اشاره به اینکه قطعه حاضر، اولین نیمایی شاعر بود، گفت: کاملا نشان میدهد که شاعر آشنایی کاملی به وزن نیمائی ندارد. سیار نیز صحبتهای فیض را تکمیل کرد و گفت: شاعران نیماییسرایی بودهاند که در یک شعر از دو بحر استفاده کردهاند؛ حتی خود نیما هم به این کار دست زده است؛ ولی شاعر، حداقل در شروع شعر نیمایی نباید بحر را تغییر دهد و در نیمایی رضا ابوذری تغییر بحر، مشاهده میشود.
سعید بابائی از شهرستان چاراویماق استان آذربایجان شرقی، دومین شاعر این کارگاه نقد بود. او دو غزل با این مطلع خواند:
بر این بیداد در عالم، نخواهد بود پایانی
زمستان آمد و دیگر نمیبینم بهارانی
...
در فراق تو چنین در تب و تابم امشب
فکر خامی ست که آسوده بخوابم امشب
عباس احمدی، از منتقدان و شاعران حاضر نیز در ادامه در مورد غزلهای بابایی گفت: غزلهایی که شنیدهایم، بین غزل کلاسیک و نئو کلاسیک حرکت میکرد. غزل اول ردیف ندارد، ولی با وجود این شاعر به خوبی از عهده غزل برآمده است. در مجموع، اشکالی که در این نوع غزلها به چشم میخورد، این است که فرآیند برجستهسازی زبان در آنها دیده نمیشود.
عباسی همچنین در ادامه به شاعران جوان توصیه کرد که غزلهای فرخی یزدی را بیشتر بخوانند.
سومین شاعر، سعید تاج محمدی از شهرستان کاشمر بود. وی غزلی با مطلع «کالی اکنون، لاجرم وقت رسیدن میروی/ سیب جان، روزی تو هم از شاخه ی من میروی» خواند. ناصر فیض با اشاره به این غزل، به نقد آن پرداخت و گفت: شاعران در برخی اشعار، در تلاشاند که ارتباطی صمیمی با مخاطب ایجاد کنند و به اصطلاح، صمیمی حرف بزنند. ایجاد این صمیمیت با استخدام برخی کلمات خاص، امکانپذیر نیست و شاعر باید تلاش کند، حس مورد نظر خودش را به مخاطب دیکته نکند. در شعری که شنیدیم، شاعر در تلاش است با مخاطب خودش صمیمی حرف بزند و با آوردن کلماتی مانند «سیب جان» دنبال منظور خود است، ولی این اتفاق نمیافتد.
سیار نیز در تکمیل صحبتهای فیض گفت: از جمله نکات بارز غزل تاج محمدی این بود که وحدت موضوعی داشت و ما تا آخر غزل، یک مضمون را دنبال میکنیم.
محمد رضا بازرگانی، شاعر جوان عضو دوره تکمیلی، شاعر بعدی کارگاه نقد شعر بود که یک نیمایی کوتاه و یک غزل خواند:
من صلیب کفر خویش را به دوش میکشم
ولی جادهها
جادههای شهر
جادههای بیگناه شهر...
***
و غزلی با این مطلع:
سزایم بود اگر از دست دادم آسمانم را
که من با دستهای خود شکستم نردبانم را...
غزلی که هم تحسین اساتید و شاعران حاضر در جلسه را به همراه داشت. محمد مهدی سیار در مورد این غزل گفت: این غزل از غزلهای مناجاتگونه و به نوعی میشود گفت فضای رمضانی داشت.
احمدی در تکمیل نقد این شعر گفت: شاعر این غزل یک هوشمندی ظریفی به خرج داده و با آوردن مصرع " نمیدانم بگویم یا نگویم داستانم را" غزل را روایی کرده است.