به گزارش حلقه وصل، هفتمین جلسه از سلسله جلسات تبیین گفتمان «تمدن نوین اسلامی» در استان البرز با سخنرانی آیت الله میرباقری، رئیس فرهنگستان علوم اسلامی قم و عضو خبرگان رهبری در خصوص «چگونگی تشکیل جامعه ایمانی حول امام در همه عوالم» برگزار شد. آنچه پیش روی شماست، متن کامل و تنظیم شده از سخنان آیت الله سید محمدمهدی میرباقری در کرج می باشد.
امام کیست؟
یکی از عناصر مهم نظام اعتقادات ما که در قالب های مختلفی و با ادبیات متفاوت، مورد بحث قرار گرفته امامت است، امامت را می توان به گونه ای تعریف کرد که مفهومی حداقلی باشد و می توان به گونه ای تفسیر کرد که مفهومی فراگیر نسبت به عرصه های زندگی و حیات انسان باشد.در بیان عرفانی، امام، انسان کامل است که خصوصیات فراوانی دارد، ولی تفاوت هایی هم با امام معصوم دارد. در فلسفه بحث از امامت بیشتر به جنبه مدیریت سیاسی معطوف است و در کلام هم، به خصوص در کلام امامیه و شیعه اثنی عشری ، امامت متقوم به خصوصیاتی است از جمله عصمت یا علم ویژه امام که حتماً براساس نص و نصب الهی است.
یکی از ادله اثبات امامت این است که بشر مدنی الطبع است، طبیعت انسان اقتضاء می کند که یک زندگی جمعی داشته باشد؛ زندگی جمعی نیاز به قانونمندی دارد؛ و قانونی ضمانت اجرائی دارد و مورد پذیرش قرار می گیرد که قانون الهی باشد. انسان برای زندگی اجتماعی خود نیازمند قانون الهی است و این قانون الهی مفسر و مجری الهی می خواهد که براساس عصمت و علم الهی عمل کند. این یک تفسیر و رویکرد برای اثبات امامت است ؛ اگر اینگونه پیش برویم، شأن امام این است که قوانینی که برای نظم و حیات اجتماعی نازل شده است را اجرا کنند. این امامت کارآمدی دارد، ولی حداقلی است.
رویکرد دیگری را توضیح می دهم تا مشخص شود امامتی که در معارف ما محل بحث است چیست .در این نگاه امامت موضوعاً چیزی جز خلافت خدای متعال نیست. امام، خلیفه الله است و در عرصه حیات فردی و جمعی، خلافت می کند. حتی در عرصه حیات تاریخی انسان، امام منصب خلافت دارد و سرپرستی حیات مومنین اعم از حیات ظاهری و باطنی ،و اعم از حیات فردی و جمعی و تاریخی با خلافت الهی ایشان در عالم واقع می شود.
حدیث نورانی امام رضا علیه السلام را که در کتاب شریف کافی، عیون اخبارالرضا(ع) و برخی دیگر از مصادیق قدیمی و اصیل ما است ملاحظه فرموده اید، آنجا بیان حضرت این است «إِنَّ الْإِمَامَةَ خِلَافَةُ اللَّهِ وَ خِلَافَةُ رَسُولِهِ» رسالت با رحلت وجود مقدس نبی اکرم (صلوات الله علیه و آله) تمام نمی شود. براساس این نگاه، امام سرپرستی انسان و جامعه را به عهده دارد. در واقع امامت عبادت و بندگی خداست و آنچه را هم که سرپرستی می کند، رشد اختیارات عباد در مسیر بندگی و قرب است؛ امام بندگی خدا را سرپرستی می کند.
معنای این حرف، این نیست که اگر امام سرپرستی جامعه را به عهده گرفت معیشت مردم تأمین نمی شود؛ بلکه معیشت انسان هم تبدیل به عبادت و بندگی می شود. اگر خدای متعال ما را برای قرب، بندگی و عبادت خودش خلق کرده و ما در همه امور باید خدا را بپرستیم؛ این نیازهای طبیعی که در ما گذاشته شده است مثل نیاز به خوردن و پوشیدن و ازدواج و شئون زندگی این دنیایی، منافاتی با عبادت خدای متعال ندارند؛ اگر بنا بود اینها مانع عبادت و بندگی و مزاحم بندگی باشند، معنی نداشت خدای متعال در موجودی که برای بندگی خلق می کند این نیازها را قرار دهد.
اما گاهی این نیازها در بستری قرار می گیرند که توجه به آنها و تأمین و مناسک تأمین شان انسان را از خدای متعال دور می-کند.توجه به غیر می¬آورد و انسان را از ولایت الله خارج می سازد.همچنین می شود این نیازها در مداری قرار گیرند که هم توجه به آنها و هم تلاش برای ارضاء و هم مناسک و قواعدی که با آنها این نیازها تأمین و اداره می شوند بر محور خدای متعال و بر محور عبادت و بندگی باشد وکار به جایی برسد که «حَتَّی تَکونَ أَعْمَالِی وَ أَوْرَادِی کلُّهَا وِرْدا وَاحِدا وَ حَالِی فِی خِدْمَتِک سَرْمَدا ». اگر انسان در بیت امام قرار گرفت همان بحث هائی که در ذیل آیه نور اشاره کردم « فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَیُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ». اگر در آن بیوتی که اجازه رفعت و ذکر در آن داده شده است وارد شد از آن رجالی می شود که «یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآَصَالِ، رِجَالٌ لَا تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلَاةِ وَإِیتَاءِ الزَّکَاةِ». اگر در آن بیوت قرار گرفت دیگر تجارت و بیع و زندگی این دنیایی مزاحم بندگی نیست. اهل تجارت اند، اهل بیع اند، ولی بیع و تجارتشان مانع ذکرشان و توجه به حضرت حق و مانع زکاتشان که حالا شاید توجه به بندگان خداست نمی شود. بنابراین بحث این نیست که معیشت ما تأمین نشود و به راحتی نرسیم؛ بحث این است که مدار تأمین معیشت ما بندگی خدای متعال باشد.
اگر کسی تحت ولایت امام قرار گرفت هرچه بیشتر در درجات ولایت امام سیر کند شئون حیاتش آهنگ عبادت و بندگی خدای متعال را فزون تر پیدا می کند و در عین حال همه شئونش هم شئون بندگی است. اعراض از امام موجب عیش ضنک می شود؛ معیشت انسان در همین دنیا معیشت تنگ و تلخی خواهد شد.
اگر از ولایت امام درتامین معیشت خارج شدیم، حیات ما دو عرصه پیدا می کند؛ عرصه عبادت و بندگی و تقرب به خدای متعال و عرصه تأمین نیازهای مادی معیشت؛ عرصه عبادت مان موضوع عبادت و عرصه معیشتمان موضوع امر دیگری می شود و تحت مدیریت دیگری قرار می گیرد. ولی اگر تفکیک نکردیم گفتیم عرصه های حیات انسان، هم می تواند عرصه طاعت باشد و هم می تواند عرصه طغیان ، معصیت و استکبار باشد. انسان می تواند مستکبرانه زندگی کند، می تواند متعبدانه، متواضعانه و خاشعانه زندگی کند. اگر انسان بخواهد متواضعانه زندگی کند اینطور نیست که فقط عرصه خاصی از حیات او موضوع عبادت و تواضع و خشوع است، بلکه همه عرصه های حیاتش می تواند موضوع بندگی قرار بگیرد. اگرانسان تولی به امام پیدا کند و ولایت امام جاری بشود مناسکی پیدا می کند. که عرض کردیم مناسکش اخلاق و مناسک اعتقادی می شود . مناسک عملی اینها مناسک تولی اند اگر تولی و ولایت الهی واقع شد همه شئون حیات انسان عبادت و بندگی خدای متعال می شود.
امام، عرصه های حیات و پرستش خدای متعال
جلسه گذشته اشاره کردم، ما نسبت به پذیرش الوهیت حضرت حق باطنا مکره نیستیم، ولی اگر در مدار ولایت امام قرار گرفتیم، امام همه عرصه های حیات ما را به پرستش خدای متعال تبدیل می کند؛ حول امام یک جامعه ایمانی شکل می گیرد و این سرپرستی به صورت جزیره ای واقع نمی شود. اگر ما به امام رسیدیم و تحت سرپرستی ایشان قرار گرفتیم، شأن امام این است که ما را اداره می کند. آیا اداره انسان تنها مرتبط با همین عالم است و یا نه، انسان در درون عوالمی زندگی می کند که نمی شود او را مستقل از آن عوالم سرپرستی کرد. به عنوان نمونه عرض می کنم، دو عالَمی که با آن مرتبط هستیم، یکی عالم ملائکه ودیگری عالم شیاطین است؛ ما با این دو عالم ارتباط جدی و تنگاتنگ داریم ، می توانیم با عالم شیاطین گره بخوریم و با آنها هماهنگی و انس پیدا کنیم و در نهایت تحت ولایت آنها قرار بگیریم،یا نه با عالم ملائکه مأنوس شویم و زندگیمان در ارتباط با ملائکه و ملکوت این عالم واقع بشود. اگر امام ما را سرپرستی می کند نسبت به این دو عالم هم باید احاطه داشته باشد. لذا امامی که ما ازایشان بحث می کنیم امام همه عوالم است.
امام در عین این که ارتباطش با خدا، ارتباط خشوع، معرفت، محبت، عبادت و اخلاص در بندگی و امثال اینهاست؛ همین امام نسبت دیگری هم با خدای متعال دارد، عناوین و اسمائی که برای امام در قرآن و معارف ما آمده قابل تامل است؛ در عیون اخبار الرضا از امیرالمومنین علیه السلام نقل شده است که من اسامی ای دارم که در کتب آسمانی گذشته است؛ حضرت در آن حدیث ده اسم را بیان کرده اند، مرحوم بحرانی حدود هزار آیه را با روایات که ذیلش گردآوری کرده اند که اسامی و عناوین قرآنی امیرالمومنین علیه السلام را بیان می کند. بر این اساس امام ، جنب الله ، باب الله ، وجه الله و صراط مستقیم است.
سرپرستی امام و ادوار هستی
رابطه ما با امام، اینگونه نیست که ما به دنیا آمدیم و کم کم رشد کردیم و حالا یک آقایی می خواهد عرصه حیات اجتماعی ما را سرپرستی کند. امامتی که در احادیث بحث می شود امامتی است که بین امام و شیعیانش از دیرباز و از عوالم قبل ارتباط است؛ در این عالم هم هست بعد هم در عوالم بعد بازگشت به امام خودشان می کنند؛ در بهشت و مدارج بهشت هم که می روند باز این ارتباط برقرار است؛ این روایت را من به عنوان نمونه عرض می کنم که «وَمِنَ النَّاسِ مَن یَتَّخِذُ مِن دُونِ اللّهِ أَندَاداً یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللّهِ وَالَّذِینَ آمَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِّلّهِ». ذیل این روایت را ببینید، فرمود روز قیامت منادی ندا می دهد" َاین خلیفه الله فی ارضه"، پیداست معنای این خلافت درعرض هم این نیست که دامنه خلافت تنها در ارض است؛
اولا این ارض معلوم نیست کره زمین باشد. و این خلیفه الله فی ارضه هم معلوم نیست معنای دقیقش این باشد. موضوع این خلافت تنها این ارض نیست؛ شاهدش هم این است که درپاسخ اَین خلیفه الله فی ارضه، جناب داوود به صحنه محشر می آیند، اما به ایشان می فرمایند اینجا مقصود شما نیستید. گرچه ایشان خلافت دارند "یا داوود انا جعلناک خلیفه فی الارض"؛ بعد دوباره منادی ندا می دهد، وجود مقدس امیرالمومنین تشریف می آورند. بعد گفته می شود هر کسی دنبال ایشان بوده و استضائه به نور حضرت کرده دنبال حضرت حرکت کند. همه مومنین از اول تا انتهای تاریخ حیات این دنیا دنبال حضرت حرکت می کنند، حضرت مومنین را در مقامات خودشان قرار می دهند.
تداوم مقام امامت
امامت تمام شده نیست؛ اینطور نیست که سیر ما با امام مان تمام شود؛ در مقامات هم که قرار می گیریم باز هم این کار تمام نمی شود؛ این امامت و خلافت دائم است. ما دائم مهمان امام و تحت هدایت و ولایت و شفاعت ایشان هستیم. سیر ما از قبل این عالم شروع شده و تا بعد از این عالم ادامه دارد؛ این ارتباط ما با امام مان است؛ ارتباط امام ما با خدای متعال، ارتباط حضرت حق با ما، ارتباط امام ما با عوالم، این مجموعه ارتباطات است که امام بودن امام و مأموم بودن ما را تفسیر می کند. لذا امامی که ما ازایشان بحث می کنیم، امامی نیست که فقط ناظر به عالم دنیا و حیات اجتماعی باشد. اینگونه نیست که خدای متعال امام آفریده که تنها برای ما نظم اجتماعی ایجاد کند و ما در دنیا منظم زندگی کنیم!! بعضی تقریرات خیلی بد است دنیا پرستی می شود: خدای متعال امام معصوم را قرار داده که ما دنیاپرستی منظمی داشته باشیم و در این دنیاپرستی اشتباه و اختلافی اتفاق نیفتد! این تنزل دادن شأن امام علیه السلام است؛ مسئله فوق این حرفهاست.
ظهور تدریجی امامت
امامت در این عالم ظهور تدریجی پیدا کرده است تا دورانی که خدای متعال این معصوم علیهم السلام را در قالب بشر به عالم دنیا آورده است؛ تنزل پیدا کردند لباس بشر پوشیدند؛ با انبیاء سابق بودند؛ موید انبیاء بودند ولی آرام آرام خودشان لباس بشر پوشیدند و به عالم دنیا و عالم ما آمدند، «حَتَّی مَنَ عَلَیْنَا بِکُمْ فَجَعَلَکُمْ فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ». قبل از این که به عالم ما بیایند کجا بودند؟! «خَلَقَکُمُ اللَّهُ اَنْواراً فَجَعَلَکُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقینَ»، که در روایات دیده اید در آن مقام، معلم ملائکه بودند. ملائکه شئون توحید را از معصومین یاد گرفته اند ، این حدیث مکرر با لسان های مختلف آمده است، یکی از احادیث این است که به سیدالشهداء عرض شد شما قبل از خلقت آدم کجا بودید؟ فرمودند «کُنَّا أَشْبَاحَ نُورٍ نَدُورُ حَوْلَ عَرْشِ الرَّحْمَنِ فَنُعَلِّمُ لِلْمَلَائِکَةِ التَّسْبِیحَ وَ التَّهْلِیلَ وَ التَّحْمِیدَ». ما اشباح النور بودیم که گرد عرش رحمان طواف می کردیم، در آن مقام به ملائکه تسبیح و تحمید و توحید را تعلیم می کردیم.
خدای متعال این نعمت عظیم را به ما عطا کرد؛ آنها را در بیوتی قرار داد که امکان ارتباط ما با آنها برقرار شود و ما بتوانیم به این بیوت وارد شویم و از طریق این بیوت در درجات ایمان و قرب و توحید سیر کنیم. البته عرض کردم این بیوتی که انوار ائمه درآنها تجلی کرده، همین بیوت انبیاست؛ خانه های انبیاء همین خانه هایی است که ولایت امام درآنها ظهور پیدا کرده است. ذیل این آیه که در داستان حضرت نوح است « رَبِّ اغفِرلی وَ لِوالِدَیَّ وَ لِمَن دَخَلَ بَیتیَ مُؤمِناً وَ لِلمُؤمِنینَ وَالمُؤمِنات» دارد که این بیت، بیت ولایت است.
تفاوت ماهوی عبادت ائمه(ع) با سایرین
خلقت، ظهور و تنزل ائمه در عالم دنیا احتمال می دهم (نسبت نمی دهم تلقیم این است) که برای استکمال خودشان نیست؛ برای به کمال رساندن عالم است؛ برای شفاعت است؛ برای هدایت است؛ برای امامت است؛ با عهد هدایت و امامت آمده اند؛ با عهد شفاعت آمده اند؛ عبادت هایشان همه عبادت های شفاعتی است؛ به خلاف عبادت های ما که برای رسیدن به امام است. عبادات آنها برای رساندن و مقرب کردن ماست. و شاید این دعاهایی هم که از ائمه علیهم السلام نقل شده استغفارها و طلب استغفار و امثال این از همین شأن شفاعتی شان است ، والا شئونی که بین آنها و خدای متعال است نحوه دیگری دارد.
مراحل سیر ولایت ائمه
به هر حال امامت ائمه علیهم السلام در عالم ظهور پیدا کرد و بعد در احتجاب سقیفه، حجاب ولایت ائمه جور و آن جریان ظلمات قرار گرفت و ادامه پیدا می کند تا به عصر ظهور می رسد؛ آن حجاب کنار می رود و آن حقیقت در عالم ظاهر می شود، و بعد دوران رجعت و سپس قیامت می شود؛ یعنی ظهور امام در عالم ما و بعد سیر ما با امام، سیری است که تدریجا واقع می شود؛ از طریق انبیاء بوده بعد ائمه آمده اند؛ ظهورشان در این عالم دنیا ظهور دفعی نیست. یعنی وقتی امیرالمومنین با لباس بشر در دنیا آمدند ولایتشان بتمامه ظاهر نشد. حتی وقتی غدیر هم واقع شد ظاهر نشد؛ یک حجابی آمد؛ این حجاب بعداً رفع می شود و این حقیقت به ظهور می رسد؛ با ظهور آن حقیقت غیبی و امامت امام راه ما به سوی خدای متعال گشوده می شود. یعنی عصر درک حقیقت ولایت، و ظهور آن ولایت در عالم ما و حقیقت بندگی و قربی که ما با این امام می توانیم داشته باشیم، حقیقت جامعه ای که با امام شکل می گیرد در عصر ظهور و بعد هم در عصر رجعت ظاهر و واقع می شود. لذا مومنین کاملی هم مثل جناب سلمان و مالک اشتر که یک بار با امام سیر کرده اند و بعد هم در برزخ با امام سیر کرده اند دوباره بر می گردند. یک سیر کامل تری در این دنیا با امام دارند، اهل رجعت اند. و باز در عرصه قیامت است که حقیقت آن ولایت امام ظهور پیدا می کند؛ که شاید بشود از سوره نباء این را استفاده کرد؛
نکته آن که نبأ عظیم به قیامت و به امام علیه السلام تفسیر شده است همین است که حتی قیامت هم یک جلوه از آن نبأ عظیم از وجود مقدس امام علیه السلام است. همانگونه که ظهور به معنی ظهور امیرالمومنین است والضحی «شمس» وجود مقدس امیرالمومنین اند، هنگامی که پرتوی حضرت عالم را فرا می گیرد، آن وقتی است که خورشید بالا می آید و عالم روشن می شود. فرمود مقصود از ضحی ظهور امام زمان(ع) است که ضحای این شمس است. همینطوری که ظهور ضحای امیرالمومنین است؛ موقع ظهور آن حقیقت است؛ قیامت هم همینطور است، یک مرتبه ای از ظهور امام در قیامت واقع می شود که در دنیا امکان آن ظهور نیست. یعنی امامی که ما با او سیر می-کنیم ظهوری در عصر ظهور و رجعت، و ظهوری در قیامت دارد این امام ماست. و این سیر هم یک سیر تدریجی است؛ بنابراین ظهور امام علیه السلام در عوالم ما هم یک ظهور دفعی نیست. حتی بعد از این که امام آمد این ظهور دفعتا واقع نمی شود، بلکه یک ظهور تدریجی است و بعد حجابی است؛ آن حجاب باید برداشته شود که در آیات قرآن هم ازآن بحث شده است مثل آیه نور و آیه ظلمات و آیات فراوان دیگری که در قرآن است.
بنابراین ظهور امام در عالم ما هم ظهوری است که ابتدائا ظهور در حجاب ظلمانی است. بعد که آن حجاب ظلمانی برداشته می شود، کلمه غیب الهی ظاهر می شود؛ ولی خروج امام از احتجاب و ظهورش در دنیا حتی در عصر ظهور رجعت به کمال نمی رسد. آن کلمه تامه الهی، آن کلمه غیب الهی باز ظهور دیگری در قیامت و بعد در بهشت و در مقامات بهشت دارد. پس ببینید امامی که ما از آن بحث می کنیم، چنین امامی است. این که ما در دنیا آمده ایم و یک نظم اجتماعی می خواهیم و این نظم اجتماعی مان قانون می خواهد و مجری می خواهد این نیست.
انسان است و سیرش در مقامات توحید؛ و این سیر با ولایت امام و تجلیات آن کلمه غیب الهی در عوالم انسانی از قبل از دنیا تا ادوار عالم تا ظهور و رجعت و بعد هم در عالم قیامت و عوالم بعد از قیامت است. ما با این امام سیر می کنیم؛ این امامتی است که جزو نظام معرفتی ما و نظام معارف ماست. حالا در این زمینه آیات فراوان است روایات هم فراوان است. اگر بنای بر مطالعه داشتید تفاسیر روایی را به دقت ببینید. چون قرآن است، قرآن کتاب الهی است. «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ. فِی کِتَابٍ مَّکْنُونٍ. لَّا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ »، و روایات ائمه علیهم السلام هم باز همینطور است، اینطور نیست که پرده بر روی روایات نیست، کلام آنها هم پرده دارد به هر اندازه ای که انسان تمسک پیدا کند و پرده ها کنار برود کلام فهم می شود. یکی آن روایات را ببینید و تفسیر روایی و آیاتی که تأویل به امامت و شئون امامت و مقامات امام شده و یکی هم اگر باز مطالعه می-فرمایید کتبی مثل بصائر الدرجات، کتاب الحجه کافی و مصادری از این دست و کتاب امامت بحار را مفصل مطالعه بفرمایید که مجلدات فراوانی از بحار است؛ و تأمل بفرمایید تا شئون امامی روشن بشود که ما مأموم او هستیم. معلوم بشود مأمومیت برای چیست، در چه شأنی امام ماست. ما از این امام چه توقع و انتظاری داریم.
این امامی که ما نسبت به او جامعه کبیره را می خوانیم و بعد هم اظهار عجز می کنیم ، برای این است که این سیری که ما می خواهیم با این امام داشته باشیم، شئونی که در انسان است و می تواند با امام علیه السلام به فعلیت برسد، سیر عوالمی که انسان می تواند با امام داشته باشد خیلی گسترده تر از این حرفها است. هم شئونی که ما می توانیم در آن شئون با امام ارتباط پیدا کنیم هم شئونی که امام نسبت به حضرت حق دارد و می تواند از آن زاویه ما را ولایت و سرپرستی کند، هم عوالمی که امام در آن ما را سیر می دهند این عوالم و این شئون و این عوالم وجودی ما همه باید شناخته بشوند تا نیاز به این امام و امامت معنی دار شود. این غیر از این است که ما امام را برای این می خواهیم که به توسعه مادی برسیم.
خدا رحمت کند مرحوم آقای صفایی می گفت برای این کار که رئیس جمهورهای امریکا هم کفایت می کنند. اگر آرمان شما این است که می خواهید به توسعه غربی و به جامعه آرمانی تمدن های مادی برسید این که احتیاج به امیرالمومنین ندارد. این که ما از آن امامت بحث می کنیم برای این است که می خواهیم تا آن قله ها پیش برویم؛ برای این که مقصد ما حضرت حق است؛ حضرت حق با آن کبریا و عظمت که «فَبِهِمْ مَلَأْتَ سَمَاءَکَ وَ أَرْضَکَ...» یعنی نسبت به او مقام خلافت دارند؛ اسماء حسنای او هستند؛ شئون الهی دارند و بناست ما با این شئون الهی تا مقام قرب و لقاء و مقامات توحید سیر کنیم.