تاریخ انتشار: 01:05 - 22 شهریور 1395
کد خبر: 18441
برشی از کتاب«کتاب دجله در انتظار عباس»؛

تهران: فرمانده لشگری که پیکر شهدا را به دوش بر می‌گرداند

دیدم عباس یک شهید را روی دوش گرفته و دارد عقب می‌آید. از شدت ضعف و خستگی صورتش سفید شده بود. کمکش کردیم و شهید را آوردیم عقب. دیدم عباس دوباره برگشت. پرسیدم: کجا می‌روی؟