
حلقه وصل: آخرین سالهای دهه نود مصادف شده است با آغاز دههدوم فعالیتهای مجموعههای فرهنگی خودجوش و مردمی که بعد از سال ۱۳۸۸ اعلام موجودیت کردند. یکی از گروههای مردمی و تخصصی که توانست بعد از اتفاقات ۸۸ به یک انسجام نسبی و قابل قبول در حوزه فضای مجازی برسد، کارگروه رسانههای دیجیتال بنیاد خاتمالاوصیا(عج) بود که از سال ۸۹ به یک سازمان مستقل تحت عنوان «سازمان فضای مجازی سراج» تغییر نام داد.
با محمد خراسانیزاده، معاون سازماندهی آموزش و امور استانهای سازمان فضای مجازی سراج در مورد ماهیت، عملکرد و شیوه برنامهریزی و اجرای سازمان سراج به گفتوگو نشستیم که در ادامه این گفتوگو را از نظر میگذارنید.
***
کمتر درباره چگونگی شکلگیری و افراد دخیل در تاسیس سازمان فضای مجازی سراج و روند اجرایی منتهی به تولدش صحبت شده و اطلاعات اندکی از این روند در دست مخاطبان است. شما برای ما توضیح دهید که سازمان فضای مجازی سراج چگونه شکل گرفت؟
برای توضیح این روند لازم است کمی از تاریخچه شکلگیری بنیاد خاتمالاوصیاء(عج) را توضیح دهم. چون شکلگیری این دو مجموعه از هم جدا نیست و شکلگیری این دو با هم شروع شد. تجربه شکلگیری اردوهای راهیان نور که به برکت خون شهدا گسترش چشمگیری داشت، نشان داد که یکسری ظرفیتهای مردمی وجود دارد که میتوانند با یکدیگر همافزا بشوند و کمک کنند تا از اقصی نقاط کشور، کاروانهایی به مقتل شهدا بیایند. ما این تجربه را در راهیان نور داشتیم و نتیجه داده بود، تا این که به اتفاقات سال 88 رسیدیم.
در زمان فتنه 88 نیاز به همافزایی مجموعههای فرهنگی کاملاً احساس میشد؛ بهخصوص در عرصههایی مثل عرصه هنر و فضای مجازی این احساس نیاز شدیدتر بود؛ چرا که در این عرصهها ضعف جدی داشتیم. بر اساس این احساس نیاز، جمعی از دوستان برای تشکیل یک جبهه و جناح فرهنگی دور هم جمع شدند. دغدغهشان هم این بود که چطور میشود مجموعهها و مؤسسات و فعالان فرهنگی را دور هم جمع و همافزا کرد؟ در عرصه راهیان نور سرشاخهها شناسایی شده بودند و باید میتوانستیم اینها را به هم مرتبط کنیم و فعالیتهایشان را منسجمتر کنیم. حاج حسین آقای یکتا علمدار عرصه راهیان نور بودند و به این واسطه در تحقق این هدف هم پرچمدار شدند. در این راه، بخشی از چهرههای فرهنگی که در راهیان نور نقشآفرینی جدی داشتند، از قبیل آقای احسان محمدحسنی، آقای منصور امینی، آقای علی یکتا، آقای میثم نیلی و دو سه نفر از دوستان دیگر با حاج حسین یکتا همراه شدند و تقریبا هسته اصلی این کار بودند.
جلسات متعدد با این هدف تقریباً از همان اواخر سال 88 شروع شد. در این جلسات به موضوعاتی از این قبیل که ساختار این جبهه فرهنگی چگونه باشد، حامی آن چه کسی باشد، کارها به چه شکل پیش برود و... پرداخته میشد. این تیم برای جلب حمایت از جبهه، سراغ مجموعههای مختلف رفتند تا این که سردار جعفری، فرمانده وقت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، از این طرح استقبال بیشتری کردند و پذیرفتند که بخش عمدهای از حمایتها از این کار را بر عهده بگیرند، بدون این که توقع داشته باشند این اقدامات جبههای در زیرمجموعه رسمی سپاه قرار گیرند. این تفکر جبههای، بحمدالله تا آن جا پیش رفت که در بهار 1398 قرارگاه فرهنگی اجتماعی بقیتالله الاعظم(عج) از سوی رهبر انقلاب اسلامی رسمیت یافت و ایشان مستقیما سردار جعفری را به عنوان مسئول این قرارگاه منصوب نمودند که هدف عمده آن، تقویت جبهه فرهنگی اجتماعی انقلاب اسلامی است.
تقریباً کار بنیاد خاتمالاوصیاء(عج) از سال 89 آغاز شد و جلسات و سفرهایمان را از همان موقع شروع کردیم. در ابتدا در این جلسات بحث و دعوا بر سر این بود که ساختار فعالیتها را بر اساس موضوع تقسیمبندی کنیم یا بر اساس قالب؛ این مسئله در دستهبندی فعالیتهای فرهنگی، هنوز هم وجود دارد، چون در عرصه فرهنگ نمیشود این دو را از هم جدا کرد و واقعاً در حوزه کار اجرایی و عملیاتی، فرم و محتوا تفکیکناپذیر هستند.
نهایتا دستهبندیها بهصورت کارگروهی شد و چند کارگروه شکل گرفت که شامل کارگروه هنر و رسانه، کارگروه تربیتمحور، کارگروه قرآن، کارگروه کتاب، کارگروه توزیع محصولات فرهنگی و... هم شکل گرفت و این کارگروهها بعداً در بنیاد خاتمالاوصیا(عج) توسعه بیشتری پیدا کردند و هر کدام تبدیل به مجامع تخصصی شدند. یکی از این موارد، کارگروه رسانههای دیجیتال بود که به واسطه تخصص و سابقه آقای منصور امینی در راه اندازی و مدیریت پایگاه های اینترنتی متعددی از قبیل سایت جامع فرهنگی مذهبی شهید آوینی، پایگاه خبری تحلیلی فرهنگ نیوز، همچنین مدیریت تولید بازی ها و نرم افزارهای رسانه ای و غیره از سال 1378، توسط ایشان راهاندازی شد.
جنس کار ما در این کارگروه کمی با سایر کارگروهها متفاوت بود و این موضوع نیز به همان سابقه تقریباً ده سالهای برمیگشت که ما در حوزه کار فضای مجازی در سایت شهید آوینی و امثالهم داشتیم. در آن زمان، یعنی اواخر دهه 70 عرصه اینترنت از بچه حزباللهیها خالی بود و نگاه به این عرصه هم مثل نگاه به ماهواره و ویدیو، کاملا سلبی بود. مثلاً ما وقتی مقالات شهید آوینی را تایپ و در سایت گذاشتیم، مجموعه بالادستی تولیدکننده کتابهای شهید آوینی، از ما شکوه و شکایت کرد. نگاه به اینترنت این گونه بود و کمتر کسی توجه جدی به عرصه اینترنت داشت. لذا آن سایتها با سختی فراوان راهاندازی شد و پیش رفت. یکسری بچههای انقلابی دغدغهمند در این سایت فعال بودند؛ تخصص خود آقای امینی، فناوری اطلاعات بود. حوزه تخصصی بنده، هنر بود و تحصیلاتم از کارشناسی تا دکتری در همین عرصه است و از اوایل دهه 80 بهعنوان گرافیست سایت شهید آوینی وارد کار شدم و بعدها مدیریت اجرایی سایت و حوزه های آموزش و سواد رسانه و فضای مجازی را در پیش گرفتم.
بعد از این که التهابات خیابانی در سال 88 کمکم کاسته شد، اولین مجمع فعالین فضای مجازی ما از بچههای انقلابی فعال در حوزه شبکه اجتماعی که آن موقع بیشتر فیسبوک و فرندفید بود، شکل گرفت و خروجی آن منجر به تشکیل شورای هماهنگی فعالان سایبری ایران اسلامی شد. بعدها نیز از دل این شورا، حزبالله سایبر متولد شد. سازماندهی این اتفاقات از سال 88 بود. مثلاً بزرگذاشت هشت ماه نبرد سایبری یکی از اتفاقاتی بود که اوایل اسفند سال 88 شکل گرفت و سیزده چهارده همایش و چندین آموزش و نشست و اقدامات هماهنگ متعدد، توسط این مجامع شکل گرفت. ما سابقه همافزایی فعالان فضای مجازی را قبل از تشکیل جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی داشتیم و این سابقه در سایر کارگروهها نبود.
سال 90 به دو سال آخر دولت دهم رسیده بودیم و رویکرد دولت تغییر کرده بود و دیگر از آن بودجههایی که در طی شش سال قبلش، برای حمایت از مجموعههای فرهنگی در نظر گرفته می شد، خبری نبود. مجموعههای فرهنگی به حمایتهای دولت وابسته شده بودند و خلأ حمایت دولت، آنها را با مشکلات متعددی مواجه کرده بود. لذا قبل از هر اقدام دیگری، سعی بر این بود که تا حدی این خلأ جبران شده و از انحلال مجموعه های فرهنگی تا حدی پیشگیری شود. البته ممکن است نقدهایی به این حمایتها وارد باشد که طبیعی است. با این حال، ما در همان دوره هم به این شکل حمایت نمیکردیم؛ یعنی کارگروه رسانههای دیجیتال، از ابتدا هر کاری را که رقم زد بر اساس پروژه بود؛ یعنی هر نوع حمایت مالی و غیرمالی، بر اساس یک اقدام مشخص توسط مجموعه های مردمی بود که اگر آن ها به درستی، اقدامشان را انجام میدادند، حمایتها صورت میگرفت.
تا تاریخ 2/2/92 که محضر حضرت آقا شرفیاب شدیم، فکر میکنم چیزی حدود 105 سایت را به شکل پروژهای حمایت میکردیم. بیش از 40 نرمافزار چندرسانهای تولید شده بود، 6 عنوان بازی کامپیوتری و 8 برنامه موبایلی نیز حمایت شده بود. گزارش تمام این فعالیتها محضر حضرت آقا ارائه شد. رهبر انقلاب در این دیدار و همین طور در دیدار 19/8/95 به فعالیتهای سایبری ما اشاره و بحمدالله در هر دو دیدار از عبارت «خیلی خوب» استفاده کردند که البته کافی نیست.
از چه زمانی نام سراج مطرح شد؟
اواخر سال 91 اولین نمایشگاه رسانههای دیجیتال انقلاب اسلامی را برگزار کردیم و نام سراج آنجا مطرح شد، در حالی که هنوز کارگروه رسانههای دیجیتال بودیم. در آن ایام بر روی این که دو کارگروه «رسانههای دیجیتال» و «هنر و رسانه»، لازم است از سایر کارگروه ها منفک شده و تبدیل به مجموعههای جداگانه شوند، اتفاق نظر نسبی وجود داشت. این دو کارگروه یکی مجموعه اوج بود و دیگری مجموعه سراج. علت هم این بود که این دو در کنار کارگروههای دیگر نبودند، بلکه به نوعی به همه کارگروهها خدمات میدادند و از سال 92 عنوان «سازمان فضای مجازی سراج» شکل گرفت و رسمیت یافت.
از همان ابتدا سازمان سراج برای خودش چه اولویتها و فعالیتهایی را تعریف کرد؟
ما از همان ابتدا قالبهایی را برای کار انتخاب کردیم؛ پایگاههای اینترنتی، شبکههای اجتماعی، بازیهای رایانهای و موبایلی، نرمافزارهای رسانهای، حوزه فناوری اطلاعات و کم کم بخش های دیگری از قبیل ارتقای سواد فضای مجازی، تحقیقات و آینده پژوهی و غیره نیز به انها افزوده شد.
یکی از این قالبها «سایتهای اینترنتی» بود که خودش هفت هشت دستهبندی دارد؛ پایگاههای خبری، سایتهای محتوایی، سایتهای نمایش فیلم، سایتهای خدماتی و... این پایگاههای اینترنتی انواع خدمات را از ما طلب میکردند و ما یکی از کارهایمان این بود که زیرساخت لازم را برای فعالیتشان فراهم کنیم تا از نظر فنی وابسته نباشند. سال 88 و 89 برخی از سایتهای داخلی بسته میشد و از سرورهای کانادایی پیامی میآمد که سایت شما به واسطه تحریم، مسدود و حذف شد! در کمتر از 24 ساعت سایت پاک میشد و مجموعهها نیاز داشتند سایت را بازگردانند و محتوا را به دست مخاطب برسانند. از طرف دیگر این مجموعهها باید همدیگر را پیدا میکردند. مأموریت سازمان هم همین بود. مأموریت سازمان رفع خلأهای انقلاب اسلامی با استفاده از ظرفیت مجموعههای مردمی که در فضاهای تخصصی کار میکنند، بود. پس شبکهسازی در اولویت کاری ما بود و برای ما سازماندهی و شبکهسازی بسیار بسیار اهمیت داشت. از همه این فعالیتها مهمتر، خود انسان بود؛ یعنی آن چیزی که اولویت داشت، تربیت نیروی انسانی برای انقلاب اسلامی و رشد و ارتقای نیروی انسانی بود. چون جنس کار، تربیتی است. لذا این که خود این آدمها همدیگر را پیدا کنند، بعد شبکه بشوند، از ظرفیت هم مطلع شوند و بتوانند به همدیگر خدمات بدهند، مهم بود. بنا بود ما به سازماندهی این افراد و مجموعهها کمک کنیم تا شبکهسازی اتفاق بیفتد. اصل کار ما این بود که سعی کنیم بچهها همدیگر را پیدا کنند تا توانمند شوند. آموزش، یکی از مهمترین اتفاقاتی است که در حوزه سازماندهی تأثیر ویژه دارد. ما از ابتدای سال تا الان بیش از 220 عنوان آموزش در سطح کشور داشتیم. یکسوم از این آموزشها در سطح ملی به مرکزیت تهران برگزار شده است.
یکی دیگر از قالبهای کارمان «شبکههای اجتماعی» است. فعالیت در شبکههای اجتماعی، هر چه جلوتر آمدیم پررنگتر شد و میزان کنشگری فعالان فضای مجازی در حوزه شبکههای اجتماعی افزایش پیدا کرد. مخصوصاً بعد از دیدار 19/8/95 که با حضرت آقا داشتیم. در این دیدار از حضرت آقا پرسیدیم که آیا این جبهه مردمی انقلاب در شبکه های مجازی کنونی که برای دشمن است وارد بشوند یا نه؟ ایشان به این مضمون فرمودند که ورود هوشمندانه خیلی خوب است منتها باید حواستان باشد کسانی وارد شوند و کارهای دست جمعی بکنند که حکایت آن نشود که «شد غلامی که آب جوی آرد / آب جوی آمد و غلام ببرد «یعنی اثرگذار باشند، نه اثرپذیر.
با این سخنان، حوزه حضور بچههای انقلابی در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی گستردهتر شد. وقتی می گویم بچه های انقلابی، تعریف ما یک مقدار با دیگران فرق دارد؛ تعریف ما از انقلابی همانی است که حاضر است برای کشورش قدمی بر دارد و عناد ندارد. این تعریف ما از فرد انقلابی است. اگر نگاه کنید میبینید که بعد از آن دیدار یک جهش ویژه و شگفتی در فضای شبکههای اجتماعی اتفاق افتاد. چون آقا در این دیدار در پاسخ به سئوال ما اذن مستقیم دادند، موازنه کاملاً به هم ریخت. حیاطخلوتی به نام شبکههای اجتماعی به جایی رسید که دو ماه بعد، یکی از روزنامههای جریان مقابل، عکس چهرههای حزباللهی را در صفحه اولش کار کرد و یک تیتر بزرگ زد که «شما را چه به توئیتر؟!» خب واقعاً الان شرایط بهگونهای است که در خیلی از حوزهها تعیینکننده میدان هستیم و حضورمان منفعلانه نیست و فعالان مردمی فضای مجازی، حرفهای جدی و ویژهای دارند. محدودیتهایی هست که اجازه نمیدهد ما از هر شیوهای استفاده کنیم و قاعدتاً نمیتوانیم خارج از دین و تقوا عمل کنیم. اگر جریان مقابل ما، دروغگویی و تهمت و برخی بیاخلاقیهای دیگرشان را کنار بگذارند، در عرصه موازنه قدرت در شبکههای اجتماعی نزدیک به هم شدهایم، در حالی که قبلاً به هیچ وجه این طور نبودالبته ما راضی نیستیم و با شرایط مطلوب، فاصله داریم. البته این پیشروی های جبهه انقلاب، صرفا توسط سازمان سراج رقم نخورده و گروه ها و نهادهای مختلفی همت کرده اند، اما در این نوع اقدامات که توسط مجموعه های مردمی رقم می خورد، اسمی از سراج نمیبریم و شاید کسی نداند که بخشی از این اقدامات، خروجی فعالیتهای بدنه مردمی مرتبط با سراج است. البته حریان مقابل، تا حدی میدانند و هرکس در حوزه فضای مجازی کار میکند، فکر میکنند که ما هستیم. ولی ما با خیلی از روالها مشکل داریم؛ ما با کار دستوری در فضای مجازی مخالفیم. بعضی از نهادها متأسفانه این کار را میکنند و دیگران فکر میکنند که کار ماست.
نگاه ما کاملاً اقناعی است. فعالان مردمی را باید اقناع کرد و در اینجا امر و نهی جواب نمیدهد. اگر این کار را نکنیم، هرگز در زمین ما بازی نخواهند کرد. سازمان سراج دنبال ایجاد شبکه برای خودش نیست و نمیخواهد در کنار بسیج و جاهای دیگر، یک شبکه جدید اضافه کند. ما بناست برای انقلاب اسلامی شبکهای را منسجم کنیم. شبکه امام و امت وجود دارد و ما این شبکه را در حوزه تخصصی خودمان منسجم و همافزا و قدرتمند میکنیم و میکوشیم که قسمتهای منقطع آن، به هم وصل شود. این اتفاقی است که در سازمان سراج دارد رقم میخورد.
یعنی سراج در بحث شبکههای اجتماعی ستادی عمل نمیکند؟
ما در همه بخشها ستادی عمل میکنیم. فعالیتهای ما فقط در شبکههای اجتماعی نیست و بخش عمده آن در سایر بخشهای فضای مجازی است. در عرصه شبکههای اجتماعی، آموزشهای ما رکن مهمی است و از سوی دیگر برخی از پیشرانهای این عرصه، سراج را به عنوان یک مجموعه منطقی، در راستای گفتمان انقلاب اسلامی میدانند و شاید از همین جهت، با برخی از جریانسازیهای ما همراهی مینمایند. در حال حاضر، خیلی از دوستان فعال در عرصه فضای مجازی، کاملاً با ما در تعامل هستند، ولی ما علاقه نداریم که آنها خودشان را عضوی از شبکه سراج بدانند، بلکه نگاه ما این است که همه خودشان را عضوی از شبکه انقلاب اسلامی بدانند. یکی از اصول مهم شبکهسازی سازمان سراج، ایجاد شبکه برای انقلاب اسلامی است، نه ایجاد شبکه برای خودش. ممکن است فردا اسم سراج چیز دیگری باشد یا اصلاً نباشد یا ممکن است خود سراج به انحراف برود و کسی نمیتواند تضمین کند ما تا آخر قرار هست به همین شکل بمانیم! پس شبکه باید برای انقلاب اسلامی ایجاد شود، نه برای سراج یا هر مجموعه دیگری.
در اوایل صحبتهایم اشاره کردم که هدف ما تربیت انسان است. یک وقت شما میخواهید یک گزارش بدهید و بگویید ما توانستیم این هشتک را ترند کنیم و این تعداد محتوا ایجاد کنیم که این هدف سازمان سراج نیست. اما یک وقت هدف این است که از مجموع این جریان، انسان بیرون بیاید؛ انسانی که لزوماً در محدوده داخل مرزهای ایران هم نیست، ولی آدم انقلاب اسلامی است. ما اصلاً بنا نداریم آدمهایی که با کمک و آموزش ما آمدند و با همراهی ما وارد این فضا شدند، گوش به فرمان ما باشند، چون معتقدیم انقلاب اسلامی در عرصه جنگ نرم نیاز به مهره گوش به فرمان ندارد. آدم گوش به فرمان، در لحظهای که آتش دشمن زیاد میشود، متوقف میشود. ما دستهای خودمان را در کل کشور باز کردیم و یک جمعیت ده ها هزار نفری در این شبکه با ما در ارتباط هستند. حال ممکن است در یک اقدام، عده بسیار زیادی با این شبکه همراه شوند؛ مثلاً وقتی یک جریانی مثل حاج قاسم پیش میآید، این شبکه ضرب در 100 میشود. ممکن است وقتی یک اتفاق ملی پیش میآید، غیرت ملی به جوش آید و حتی کسانی که تا دیروز به ما و دوستان ما ناسزا میگفتند، بیایند و در جریانی که ما رقم زدهایم، همراهی کنند. یک وقت هم ممکن است تعداد کمتری همراه شوند، حتی ممکن است در یک موضوع، نیمی از شبکه فعال پای کار بیاید. این مصادیق نشان میدهد که شبکه سراج دارد طبق بلوغ عمل میکند نه طبق ابلاغ. این خیلی نکته مهمی است. ما اگر روزی مجبور شویم که بر اساس ابلاغ عمل کنیم، آنجا نقطه افول کار مردمی ماست و تا زمانی که طبق بلوغ داریم پیش میرویم و انسان و بلوغمحوری برایمان اهمیت دارد، پویا و زنده خواهیم بود.
به غیر از سایتهای اینترنتی و شبکههای اجتماعی که معرفی کردید، بقیه بخشهای سراج را معرفی بفرمایید.
حوزه اپلیکیشن و نرمافزار چندرسانهای از دیگر بخشهای ماست. فکر میکنم در این سالها بیش از دویست تا سیصد عنوان اپلیکیشن بهصورت مستقیم تولید کرده باشیم. بیش از پنجهزار و 500 فعال حوزه اپلیکیشن را آموزش دادیم که بیش از 500 نفرشان، امروزه در تولید برنامه های موبایلی نقشآفرین هستند. الان درگیر شبکه شتاب هستیم؛ شبکه تولیدکنندگان اپلیکیشن و بازی. شبکه شتاب الان اولویت کاری ما در این عرصه است که به آموزش افراد مستعد در سراسر کشور می پردازد و خروجی آن تولید حجم بالایی از برنامه های خوب و باکیفیت است. در میان تولیدات سراج در حوزه، آثار فاخری وجود دارد که یکی از آنها اپلیکیشن قرآن برای کودکان است.
یکی دیگر از بخش های ما، بازیهای موبایلی است که بعد از تولید حدود پانزده بازی کامپیوتری، در تولید بیش از هشتاد عنوان بازی موبایلی مشارکت کردیم و شکلگیری تیمهای جدید برای تولید این بازیها از خود بازیها هم برای ما مهمتر هستند.
حوزه بعدیمان، تحقیقات و آیندهپژوهی فضای مجازی است. الان بسیاری از اسنادی که در نهادهای مختلف کشور در حوزه فضای مجازی مورد استفاده قرار میگیرد، توسط در این بخش تولید شده اند. متأسفانه خیلی از مجموعه ها، درک درستی از فضای مجازی به مفهوم کامل آن ندارند و به فضای مجازی، به عنوان بستر تمدنسازی که مدنظر حضرت آقاست، توجه نمیشود. لذا ما مجبوریم پیشدستی کنیم و با این نگاه، سایر مجموعه ها را نیز به سمت نگاه تمدنی سوق دهیم.
قالب دیگر فعالیت ما در حوزه سواد رسانهای و سواد فضای مجازی است. شهریور سال 94 حضرت آقا به شورای عالی فضای مجازی امر کردند که به ارتقای سواد فضای مجازی و فرهنگ کاربری مردم بپردازند و یک ماه بعد، ما مرکز ارتقای فضای مجازی را شکل دادیم و نهضت فضای مجازی کشور راه افتاد و تاکنون بیش از سه هزار مربی آموزش داده ایم که روستا به روستا، شهر به شهر، مدرسه به مدرسه، مسجد به مسجد میروند و به مردم آموزش سواد فضای مجازی میدهند.
بخش دیگر فعالیت ما حوزه سازماندهی و شبکهسازی است. چهار نمایشگاه رسانههای دیجیتال انقلاب اسلامی برگزار کردیم و هدف این بود که بچهها همدیگر را پیدا کنند و باور کنند که چقدر توان و تخصص دارند. همچنین برنامه ها و نشست ها و همایش ها و اردوها و آموزش های متعددی که در حوزه فضای مجازی رقم می خورد، از اقدامات سازماندهنده سراج است.
یادم است دو سال پیش در اجلاس اصحاب عشق عنوان شد که بچههای شهرستانی و بچههای استانهای سراج قویتر از بچههای تهران هستند. این گزاره از نگاه شما چقدر منطبق بر واقعیت است؟
ببینید قدرت ما در بدنه مردمیمان است و اگر در تهران دوازده میلیون نفر هستند و بهزور میتوان شاید 500 هزار نفر تا یک میلیون نفر را سازماندهی کرد، در استانها یک جمعیت 70 میلیون نفری حضور دارند که با یک حرکت ساده میشود حداقل 10 درصد اینها را سازماندهی کرد. از طرف دیگر مثلاً سال 97 در حوزه بازی بیش از 75 درصد تولیداتمان در خارج از تهران بود و برخی از بچههای شهرستان به جشنواره بینالمللی رفتند. وضعیت در شبکههای اجتماعی هم همینطور است. خیلی از چهرههایی که در اینستاگرام و در توییتر و در بعضی از کانالهای پیام رسان ها پیشران هستند، اصلاً در تهران نیستند و فضای مجازی اجازه آزاد شدن ظرفیتهای شهرستانها را داده است. الان قدرت نیروی انسانی و تمام آموزشهای ما و تمام تولیداتمان و اقدامات فضای مجازیمان بیش از 70 درصد در شهرستانها اتفاق میافتد و اگر کاری هم در تهران رقم میخورد کمتر از 30 درصد است. لذا نقطه قوت ما استانها هستند.
برای ما تشریح بفرمایید که نگاه کلان شما به عرصه فضای مجازی چیست و چه خواستهای از سایر فعالان فرهنگی جبهه فرهنگی انقلاب دارید؟
حرف اصلی این است که میشود فضای مجازی را منجلابی کثیف و نجس در نظر گرفت که نباید واردش شد و فقط باید از دور به آن نگاه کنیم یا میشود مثل حضرت آقا بهعنوان یک فضای تمدنساز به آن نگاه کنیم. وقتی نگاه تمدنی شد، عرصه فضای مجازی تبدیل به عرصه اصلی میشود و میشود فهمید که چرا آقا میگویند من اگر رهبر نبودم، در این حوزه مسئولیت میگرفتم یا چرا آقا میگویند: اهمیت فضای مجازی به اندازه انقلاب اسلامی است. الان اینها قابل درک نیست و بعضیها میگویند این پدیده خطرناکی است، کار ما نیست، زمین دشمن است و... به اعتقاد ما همان طور که انقلاب اسلامی زمینهساز یک تمدن تازه شده، فضای مجازی هم میتواند زمینهساز همان تمدن باشد؛ به شرطی که ما بخواهیم. خواستهام از فعالان جبهه فرهنگی انقلاب این است که باید تا دیر نشده، همه مان فضای مجازی را بستر اجرای کار خودمان بدانیم و ورود فعال و اثرگذاری در این عرصه داشته باشیم.