حلقه وصل: برادران ارک، بعد از ساخت فیلم کوتاه «حیوان» که موفقیتهای زیادی در عرصههای بینالمللی برایشان به ارمغان آورد، اولین فیلم بلند سینمایی خود «پوست» را به زبان مادریشان(ترکی) ساختهاند. «حیوان» اثری درخشان بود که بدون حتی یک دیالوگ، به مسئلهای انسانی میپرداخت و «پوست» نیز در ساختار ظاهری، بیشباهت به آن نیست.
مهمترین ویژگی «پوست»، تفاوت آن نسبت به سایر فیلمهای سینمای ایران و استفاده شجاعانه از افسانه و ماوراء(دنیای اجنه) برای روایت قصهای با عناصر فانتزی است. «پوست» درباره عشق، جادو و خرافهپرستی است. فیلم یک ایده اولیه دارد: مرد جوانی (آراز) متوجه میشود طلسمی باعث جدایی او از معشوقهاش(مارال) شده و برای رهایی از این طلسم باید در مسیری مشابه با یک افسانه قدیمی، از عشق زمینیاش بگذرد.
«پوست» یک راوی دانای کل دارد که با ظاهر نوازنده و آوازهخوانی پیر در فیلم حضور دارد. کارکرد او همچون کارکرد همسرایان در نمایشهای کلاسیک است که شرایط اولیه قصه را در ابتدا میگوید، شخصیتهای اصلی و انگیزههایشان را معرفی میکند و در ادامه روند درام نیز، ابعاد مختلف قصه را برای مخاطب تشریح میکند.
برادران ارک، تلاش کردهاند با الهام از افسانههای محلی زادگاهشان، ماجرایی عاشقانه را روایت کنند اما در روایت فیلم مشخص نیست افسانهها بهانهای برای روایت داستان عاشقانه شدهاند یا برعکس. کشمکش اصلی فیلم، بعد از فضاسازی اولیه، دیر شروع میشود. روایت ابتدایی فیلم و لو دادن افسانه محلی با جزئیات آن، باعث شده تا فیلم فاقد تعلیقی جدی در نیمه ابتدایی باشد. همچنین عدم تفکیک در فضاسازی ماجرای افسانه محلی و رویدادهای واقعی نیز باعث میشود که مخاطب کمی گیج و سردرگم شود.
بهتر بود مخاطب به همراه آراز و پا به پای او متوجه میشد که قصه زندگیاش، شبیه به افسانهای محلی است. در این صورت، مسیر چالش برانگیزِ انتخاب آراز بین عشق افسانهای به مارال و عشق واقعی به مادر، برای مخاطب نیز دارای جذابیت و کشش بود.
فیلم «پوست» هرگز یک فیلم ترسناک نیست و چنین منظوری هم ندارد. فیلمساز انگار همه چیز را در تاریکی و شب میبیند. حتی بسیاری از رویدادها که میتواند در روز رخ بدهد، در شب اتفاق میافتد. فیلم کوتاه «حیوان» نیز چنین بود. انگار برادران ارک، شب زندهداری را به استفاده از روشنایی روز ترجیح میدهند.
استفاده از دوربین روی دست برای روایت قصهای با رگههای فانتزی، انتخاب خوبی نیست. خلاقیت کارگردانی در دکوپاژ «پوست» دقیقن شبیه به فیلم کوتاه «حیوان» است و از آن جلوتر هم نمیرود.
اگر اشتباه نکنم، فیلم حتی یک نمای لانگ هم ندارد. فیلمساز همه صحنهها را خرد میکند و در نماهای کلوزاپ و مدیوم، با کاتهای متعدد نمایش میدهد. به همین خاطر در لحظات زیادی، فیلمساز نمیتواند حس بسازد و آن را حفظ کند. شتابزدگی در قطع کردن نماها، به حس فیلم ضربه میزند.
قصه اصلی فیلم، تنه باریکی دارد و فاقد جزئیات در قصهپردازی و استفاده از خرده قصههای مرتبط با کشمکش اصلی است. حتی ماجرای شیر تعزیه نیز نتوانسته فیلمساز را نجات بدهد و فیلمساز نمیتواند بین آن و قصه عاشقانه فیلم، تناسبی ایجاد کند.
بزرگترین افسوس برای «پوست»، اکران فیلم و فروش آن در گیشه است که ممکن است سر از هنر و تجربه دربیاورد. کاش با استفاده از یک یا دو بازیگر چهره، تلاش میشد تا این فیلم توسط مخاطب ایرانی که ناآشنا با دنیای ماوراءالطبیعه و خرافه نیست، دیده شود.