سرویس مبشر صبح: «وقتی انقلاب را مثل یک کتاب باز کنید، در درون آن، فصول و سطور معرفت وجود دارد: معرفت دینی، معرفت سیاسی و معرفت اخلاقی. همهی اینها در ذیل کلمهی انقلاب وجود دارد. در عرصهی سیاسی، انقلاب تازهترین و جذابترین سخن را نه فقط برای ملت ایران که برای بشریت دارد. بعضی خیال میکنند اصطلاحات و تعبیرات معرفتی فراهمآمده در اردوگاه به اصطلاح لیبرال دمکراسی غرب که وارد کشور میشود، سوغاتهای جدید و حرفهای تازهای است که انقلاب آنها را نشنیده است و حالا باید انقلاب و انقلابیون این حرفها را بشنوند؛ این خطاست. انقلاب در خلأ متولّد نشد. انقلاب اسلامی و این کتاب قطور معرفتی، وقتی تدوین شد که همهی این حرفها در دنیا بود؛ هم حرف و هم تجسّم و عینیّتش وجود داشت(بیانات رهبر معظم انقلاب- 24 شهریور81؛ کتاب «معارف انقلاب» ص 657)
انقلاب اسلامی ایران یک ضرورت تاریخی براساس سنّتهای الهی و بعثتی تاریخی برای انسان قرن بیستم، از جنس بعثت توحیدی انبیاء بود که برای ساختن عالمی دیگر و آدمی نو در دوران معاصر ظهور کرد. این معجزهی عصر جدید که محصول سه عنصر قویمِ مکتب اسلام، رهبری حکیمانه و مشارکت تودهی مردم از تمام سطوح و اقشار بود، در جهانِ تهی از معناشدهی عصر جدید، کارآمدی دین در تدبیر حیات اجتماعی و سیاسی انسان بر مبنای عدالت و معنویت را اثبات کرد و با تأثیرات و دستاوردهای کلان ملّی، منطقهای، جهانی و بلکه تاریخی، مایهی شگفتی جهانیان شد.
پیروزی انقلاب اسلامی، بزرگترین رخداد سیاسی و اجتماعی نیمه دوم قرن بیستم بود. این انقلاب از جهات متعدّد با انقلابهای بزرگِ متعارف دیگر، مانند انقلاب فرانسه و انقلاب روسیه که منشأ رواج دو گفتمان لیبرالیستی و سوسیالیستی در قرن گذشته شدند، اختلاف ماهوی و بنیادی داشت و گفتمان منحصربهفرد خود را در عرصههای گوناگون حیات انسان معاصر به منصهی ظهور رساند. انقلاب اسلامی، با شعار «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی»، مستقل از نظام دوقطبی آن روزگار، نقطه عطفی در تحولات و معادلات منطقهای و جهانی شد و اسلام را به عنوان یک مکتب سیاسی پرقدرت و تأثیرگذار در انظار جهانیان مطرح کرد.
به باور بسیاری از صاحبنظران، انقلاب شکوهمند اسلامی ایران، نهتنها جغرافیای سیاسی منطقه و موازنه و هندسهی قدرت در جهان را تغییر داد، بلکه با تأثیر بر معیارهای حاکم بر نظام جهانی، در حقیقت مسیر تاریخ را دگرگون کرد. این انقلاب همچنین جغرافیای معرفتی و نقشه فرهنگی جهان را تغییر داد، دین را از غربت دیرینهی خود درآورد و با الگو گرفتن از بعثت پیامبر اعظم(ص) و نهضت عاشورا، بزرگترین انقلاب و تحول سیاسی-معرفتی دوران جدید و به تعبیری، بزرگترین امر به معروف معاصر لقب گرفت.
انقلاب اسلامی، موج فرهنگی و معرفتی جدیدی ایجاد کرد که بر نيازهاي ذاتي انسان نظير عدالتخواهي، استقلال، آزادي حقیقی، کرامت انسانی، مبارزه با فقر و فساد و تبعيض، مبارزه با استبداد و استکبار و دفاع از مظلوم مبتنی بود و از همین روی، تأثیری ژرف بر نهادِ آزادیخواهان و مستضعفان جهان نهاد و اندیشه و نگاه ملّتها را تغییر داد. تأثیرات این موج در دایرهی دنیای اسلام چشمگیرتر از همهجا بود؛ چراکه انقلاب اسلامی، بازگشت به اسلام و احیای هویت اسلامی، وحدت کلمهی مسلمانان و تمدّنسازی نوین اسلامی را نوید میداد و از همین روی بود که بهرغم سیاهنماییها و فتنهانگیزیهای بیشمار دشمنان، انقلاب اسلامی همچنان الگوی خیزش و بیداری ملّتهای مسلمان علیه نظام سلطه جهانی قرار گرفته و میگیرد.
شناخت و تحلیل صحیح این پدیدهی ذوابعادِ شگفت و واکاوی علل، عوامل، ارکان، مراحل، ویژگیها و آثار انقلاب عظیم اسلامی، برای ملّت ایران و بهویژه نسل جوان یک ضرورت است. شناخت و بازشناخت این واقعهی بزرگ تاریخی و تعمّق در این گنجینهی نفیس که رهبر معظّم انقلاب اسلامی به واسطهی آن، دوران جدید عالم را «عصر امام خمینی(ره)» نامیدهاند، موجب میشود که مردم مسلمان ایران و بهویژه نسل جوان، بیشازپیش قدردان و پاسبان این نعمت بزرگ الهی باشند که خداوند نصیب مردم ایران و تمام مستضعفان جهان کرده است.
یکی از منابع غنی و ارزشمند برای شناخت ابعاد و زوایای گوناگون انقلاب اسلامی، دیدگاههای رهبر معظّم انقلاب اسلامی در این باب است؛ شخصیّتی که خود در تمام مراحل تكوين، رشد و پيروزي انقلاب، حضور فعّال، مستمر و مؤثّر داشته و بعد از رحلت ملکوتی معمار و بنیانگذار کبیر انقلاب، سکّان هدایت سفینهی انقلاب در گرداب حوادث روزگار را بر عهده گرفتهاند. معظّمٌله همواره و در اقتضائات و فرصتهای مختلف، به تبیین اهمیّت انقلاب اسلامی پرداخته و علل و عوامل، ويژگيها و دستاوردهای آثار انقلاب اسلامي را تشریح و تحلیل کردهاند.
«معارف انقلاب» عنوان کتابی مفصّل و 1049 صفحهای است که گزیدهای از دیدگاههای دقیق، محقّقانه و روشنگر مقام معظّم رهبری، پیرامون انقلاب اسلامی را در خود جای داده است. این اثر، از مجموعه کتابهای موضوعی مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی در نشر بیانات، دیدگاهها و رهنمودهای ایشان است که به کوشش علیرضا مختارپور قهرودی گردآوری و تدوین شده است.
گزیده بیاناتی که در «معارف انقلاب» گنجانده شده، طی یک بازهی زمانی بیش از 20 ساله در سخنرانیها و مراسمهای مختلف و نیز در خطبههای نماز جمعه از سوی ایشان ایراد شده است. این بیانات که حاوی جوانب و ابعاد مختلف انقلاب اسلامی است، گاهی با خاطراتی شنیدنی از رهبر انقلاب در دروان خفقان طاغوت و نیز دوران بعد از انقلاب همراه شده است. این بیانات در این کتاب، به بیش از 490 فراز متفاوت تقسیم شده است که از بیانات معظّمٌله در چهلودومین مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک(31 مهر 66) آغاز و به فرازی از بیانات ایشان در نماز جمعه تهران(15بهمن 89) ختم میشود.
این مجموعه ارزشمند، حاکی از تعمّق، دقت و جامعیّت رهبر فرزانهی انقلاب در تبیین و تحلیل علل و عوامل، ویژگیها و آثار انقلاب شکوهمند اسلامی است و در آن موضوعاتی چون زمینههای وقوع انقلاب، اصول و محکمات انقلاب، ویژگیهای اصلی و ممتاز آن از جمله سه مؤلفهی اساسی مکتبی بودن، رهبری امام خمینی(ره) و مردمی بودن، دستاوردهای ملّی و جهانی انقلاب، و علل دشمنی عمیق مستکبران با آن، از زوایای متعدّد و با مضامین و تعابیر گوناگون، تشریح و تحلیل شده است.
برخی از مهمترین موضوعات و مضامین این کتاب عبارتند از: ویژگیهای دوران حاکمیّت طاغوت، ویژگیهای اصلی انقلاب و جمهوری اسلامی(مردمی بودن، اسلامی بودن، عدم وابستگی به شرق و غرب)، ارکان انقلاب(استقلال، آزادی، خودباوری، پیشرفت)، سیره و ویژگیهای رهبری امام(ره)، ابعاد شخصیّت امام(ره)، شاخصهای مکتب سیاسی امام(ره)، آثار و برکات و دستاوردهای انقلاب، جهانشمولی انقلاب، پیامهای جهانی انقلاب(معنویت، عدالت و...)، علل دشمنی عمیق استکبار با انقلاب، توطئههای دشمنان برای نابودی انقلاب، مقایسهی تحلیلی انقلاب اسلامی با انقلابهای دیگر، آرمانها و معارف انقلاب اسلامی، مشخّصههای خط امام(ره)، شاخصههای اصلی اسلام ناب(معنویت، عقلانیت، عدالت)، پیوند عاشورا و انقلاب اسلامی، نسبت انقلاب با حوزه و دانشگاه، انقلاب و وحدت امّت اسلامی، انقلاب و بیداری اسلامی، عوامل حدوث و بقای انقلاب، آفات انقلاب (تحجّر، انفعال)، وظیفهی نسلهای آینده در قبال انقلاب و...
تورّقــی بر «معارف انقلاب»
امامی از جنس انبیاء الهی
شخصیّت امام(ره) با هیچکدام از رهبرهای دنیا قابل مقایسه نیست؛ او را فقط با پیامبران و اولیاء و معصومان(علیهم السّلام) میتوان مقایسه کرد. او شاگرد و دنبالهروِ آنها بود و به همین خاطر نمیتوان با رهبرهای سیاسی دنیا مقایسهاش کرد. ما رهبرهای سیاسی دنیا را میشناسیم...؛ واقعاً حیف است که به آنها رهبر بگوییم و امام(ره) را هم با این عنوان یاد کنیم. اگر به آنها رهبر بگوییم، باید عنوان دیگری را برای امام(ره) انتخاب کنیم. او اصلاً از جنس و خمیرهی انبیاء بود. توصیف و ترسیم چهرهی آن عزیز خدا و عزیز بندگان صالح او، واقعاً خیلی مشکل است.(ص 30)
شکست جهان دوقطبی
تا قبل از برقراری نظام جمهوری اسلامی، دنیا دو نوع حکومت را در طول سالهای متمادی تجربه کرده و پذیرفته بود؛ یکی دمکراسیهای غربی، و دیگری حکومتهای کمونیستی. ...این دو اردوگاه غرب و شرق، با یکدیگر هم بهشدّت مقابله داشتند و همدیگر را نفی میکردند؛ اما وقتی جمهوری اسلامی این سبک جدید حکومت را پدید آمد، هر دو اردوگاه با حیرت و سپس با وحشت، در مقابل نظام جمهوری اسلامی قرار گرفتند!
انقلاب اسلامی، عصر جدید تاریخ بشر
... با انقلاب اسلامی در ایران و با تشكیل نظام اسلامی در این نقطهی از عالم...، عصر جدیدی با خصوصیّاتی متمایز با دوران قبل، در عالم به وجود آمد. قدرتهای مادّی دنیا، چه بخواهند و چه نخواهند؛ امریكا چه بخواهد و چه نخواهد، این دوران در دنیا آغاز شده و پیش هم رفته است و تأثیرات این عصر جدید، روی ملّتها و دولتهای ضعیف و نیز روی دولتهای قوی و ابرقدرتها محسوس است. ...اگرچه بسیاری از ملّتها و دولتهای سطح زمین، تحت تأثیر این عصر جدید قرار گرفتند و حتّی نقشهی سیاسی دنیا عوض شده است، اما توقّع نداریم كه تحلیلگران و قضاوتكنندگانِ قدرتمند و سیاسی عالم اقرار كنند كه این عصر آغاز شده است. آنها اعتراف نمیكنند كه دوران جدیدی آغاز شده است؛ اما تحت تأثیر این دوران قرار گرفتهاند و آن را احساس میكنند. این عصر و این دوران جدید را باید «دوران امام خمینی(ره)» نامید.(ص 192-193)
فتحالفتوح امام(ره)
بله، هنر انقلاب این است، و هنر امام(ره) این بود. آن بزرگوار، در جامعهاى که دشمن پنجاه، شصت سال بهطور مستقیم و غیرمستقیم روى آن کار کرده بود، تا آن را به لجنزار فساد بکشاند، کار کرد و جوانانش را مثل گُل، پاک و پاکیزه تربیت کرد. خود آن بزرگوار فرمود: این، فتح الفتوح است. بله، فتح الفتوح امام(ره)، ساختن جوانان مؤمن، مخلص، سالم، صادق، بىاعتناى به شهوات و دلهایشان متوجّه به سمت خدا بود. در طول تاریخ، در این مملکت و یا در سایر ممالک اسلامى، ما چه موقع اینقدر جوان خوب و صالح، مثل دوران انقلاب داشتیم؟ (ص 237)
اهميت وجههي فرهنگي انقلاب
ما از اول گفتهايم که واجههي انقلاب ـ يعني آن بخش نمادين و چهرهي بيروني انقلاب- چهرهي فرهنگي است. سياست ما هم مقهور فرهنگ ماست. ما که نخواستيم ديانتمان را از سياست جدا کنيم. فرهنگ ما، ساخته شدهي تاريخ و مکتب و انقلاب ماست. با اين ادّعاي بزرگ، مردم از ما توقّعات دارند.(ص 292)
بازجویی بخاطر نام بردن از اسرائیل
در کشورهای عربی، چه تعداد انسانهایی هستند که دلشان از قضایای مربوط به سازش با دشمن صهیونیستی خون است ولی نمیتوانند چیزی بگویند. درست مثل دوران رژیم گذشته در اینجا که ما نمیتوانستیم علیه صهیونیستها مطلبی به زبان بیاوریم. دلهای ما آن روز خون بود، ولی نمیتوانستیم چیزی بگوییم. بنده در همان سالها، یک وقت در جمع دانشجویان، به مناسبتِ تفسیر آیات مربوط به بنیاسرائیل - در اوایل سورهی بقره - مطالبی گفته بودم. بعد، در یکی از بازداشتها زیر منگنهی سؤال و بازجوییام قرار دادند که شما اسم از اسرائیل آوردهاید! آیات مربوط به بنیاسرائیل را مطرح کرده بودم؛ گفتند: چرا اسم از اسرائیل آوردهاید؟! یعنی کسی که تفسیر قرآن هم میکرد، حق نداشت یک کلمه از بنیاسرائیل بگوید که مبادا به متّحد آن رژیم خبیث و خائن - که آن زمان با اسرائیل روابط گرمی داشت - بر بخورد! امروز در بسیاری از کشورهای اسلامی، وضعیت به همانگونه است(ص 345)
داستان غمبار استعمار در جهان اسلام
...آن روزی هم که به اصطلاح موج مدرنیته را وارد منطقه کردند، در واقع باید گفت فاضلابهای مدرنیته را به این منطقه فرستادند! علم و ابتکار و اختراعات جدید و پیشرفت فکری و دانشگاههای پیشرو را که به کشورهای الجزایر و مصر و عراق و بقیه مناطق تحت استعمار نیاوردند. اول چیزی که آوردند، ابتذال فرهنگی، کشف حجاب و کالاهای مصرفی پسمانده بود؛ یا حداکثر نظامهای نسخ شدهی درجهی دو و سه آموزش و پرورش خود را آوردند؛ یعنی مردم را از همه جهت تحقیر کردند.(ص 614)
گناه بزرگ نسل اول روشنفکران ایران
سالهاى متمادى - شايد دهها سال - همّت استعمارگران اين بود كه ملت ايران را نسبت به خودشان و نسبت به ارزشها و گذشتهى خودشان بىاعتقاد كنند. گناه بزرگ نسل اول روشنفكران اين كشور كه مروّج تفكّرات غربى و فرهنگ غربى بودند، همين است. به ملّت ايران تبيين كردند و اصرار و تكرار كردند كه تو چيزى نيستى. ارزشهاى تو، اعتقادات تو، گذشتهى تو، تاريخ تو و بزرگان تو به چيزى نمىارزند. توانستند يك نسلِ از خود بيگانهاى درست كنند كه پذيراى يك حكومت ظالم و دست نشاندهاى مثل حكومت رضاخان قلدر باشد...(ص 843)