سرعت عمل رسانهٔ ملی در نمایش واقعیت پس از حملهٔ متجاوزانهٔ رژیم صهیونیستی به ایران چگونه بود؟ «مهدی جمشیدی» پژوهشگر پاسخ میدهد.
آقای کیومرث اشتریان در یادداشتی در روزنامه شرق، این فکر را مطرح کرده که 40 میلیون نفر از جمعیت ایران در اثر تجربههای تاریخی مشترک، به این نقاط مشترک رسیدهاند: باور به وحدت سرزمینی، دینداری، دموکراسیطلبی، توسعهخواهی، کارآمدی، علایق فرهنگی و علایق محیطزیستی.
رویکرد آیتالله خامنهای و آیتالله مصباحیزدی دربارۀ «الگوی حکمرانی» برخلاف تصویرسازیهای غیرمعرفتی، ماهیّت یکسان دارند.
چندی است که در رسانه ملی و فضای مجازی تیغ اتهامات و نسبتهای غیرحقیقی به مرحوم مصباح بالا گرفته است و از محسن هاشمی تا سیدصادق حقیقت این امر را در رسانهها بیان کردند.
آیتالله خامنهای میگوید یک «طرح همهجانبۀ امریکایی» برای فروپاشی نظام جمهوری اسلامی طرّاحی شد و جوانب آن از همه جهت سنجیده شد؛ این طرح، «طرح بازسازیشده»ای است از آنچه که در فروپاشی اتّحاد جماهیر شوروی اتفاق افتاد.
آقای عباس عبدی در یادداشتی در روزنامه اعتماد با عنوان «خدا یا انسان؟»، چند پرسش و اشکال را دربار مسأله علوم انسانیِ اسلامی در ایران پساانقلاب مطرح کرده است که پیش از ایشان نیز فراوان بیان شده و از این جهت، باید درباره آنها تأمل کرد. این مجال، مقدّمه و مدخلی بر تفکّر مبسوط در فرصتهای دیگر است.
مهدی جمشیدی، جامعهشناس گفت: انگیزه دیگر صهیونیستها از حمله به غزه، ضعیف کردن پشتوانه اجتماعی جریان مقاومت است. همه به خاطر این است که بگویند، چالش هزینه دارد اما سازش ندارد!
اغتشاشات سال گذشته، نه تنها «انقلاب اجتماعی» نبود بلکه آنچه مشاهده کردیم، تراکم روایتها و انباشت القائات رسانهای بود که عدهای را برانگیخت و به خیابانها آورد.
در طول دهههای گذشته، حجاب را باید امر «رهاشده» و «بهخودوانهاده» قلمداد کرد، نه امری که حاکمیت بر روی آن تمرکز کرده و قدرتها و امکانهای ساختاری خویش را برای هدایت و نظارت بر آن به کار گرفته باشد.
این تصور که انقلاب اسلامی، اجرای شریعت را در عرصه عمومی نخواهد طلبید و سبک زندگیِ تجددی را به رسمیت خواهد شناخت، توهم خودساخته نیروهای تجددی و بدنه اجتماعیشان بود.
عاقلانه و منطقی نیست که دین در تمام دورۀ غیبت، معطّل و معوّق بماند و جامعه گرفتار ساختارها و سیاستهای طاغوتی شود، درحالیکه امکان بسیج اجتماعی در راستای برپایی حکومت حقّ و عدل وجود دارد.
ما معتقد به دولت حداقلی و گشودگی امر اجتماعی و جامعۀ مدنیِ اسلامی در روندهای حاکمیتی هستیم، نه دولت تمامیتخواه و حداکثری، و این، بیانگر مردمبنیانبودن حاکمیت دینی است.
«خودبراندازی»، روایت تحریفیِ تازهای است که نیروهای لیبرال از آن برای بیان نقدهای خود به منطق حکمرانی در نظام جمهوری اسلامی به کار بردهاند و بر اساس آن معتقدند که نظام با دست خویش، در حال تولید و بازتولید شکاف دولت و ملت است.
اصلیترین خطی که نیروهای ریزشکرده و پشیمان انتخاب میکنند، جایگزینسازی «ادعاهای روشی» با «استحالۀ ارزشی» است؛ به این معنی که هر چند دچار دگردیسی فکری شدهاند و از مسیر و مدار انقلاب بریدهاند، اما طلبکارانه مدعی میشوند که «منطق حکمرانی»، غلط است و انقلاب به بیراهه افتاده است.
برخی نیروهای تجدیدنظرطلب در درون جبههی انقلاب، نسبت به غیرانقلابیها، ملایم و منعطف و مداراییاند اما انقلابیهای اصیل را بهشدت، طرد و نفی و سرکوب میکنند. اگر اینان به انقلابیهای اصیل بگویند «سوپرانقلابی»، اختلاف و انشقاق ایجاد نکردهاند، ولی اگر انقلابیهای اصیل به آنها بگویند «صورتی»، گسستآفرین و وحدتشکن هستند.
صد و چهاردهمین شماره ماهنامه «حلقهوصل»، به بررسی لایحه عفاف و حجاب و عملکرد مسئولان در این خصوص پرداخته است.
در تحلیل ریشۀ واقعۀ عاشورا باید خاموشی و انفعالِ خواص اهل حقّ را علت اصلی شمرد و انگشت اتهام را به سوی آنها چرخانید؛ چراکه امام جامعه را تنها نهادند و در مسیر تحقق غایات قدسی، به حمایت گفتاری و عملی از او برنخواستند.
مهدی جمشیدی، پژوهشگر و فعال فرهنگی جبهه انقلاب در نوشتاری به مناسبت روز عفاف و حجاب به منطق مواجهه جمهوری اسلامی با مقوله حجاب پرداخت.
ولی فقیه از «روح معنوی و انقلابیِ نظام»، پاسداری میکند و اهتمام دارد که نظام، استحاله نشود و با اصالتهای اسلامی و انقلابی، زاویه و فاصله پیدا نکند، اما با این قید که «اجرائیات» در اختیار نیروها و جریانهایی است که خود «مردم» در قالب مردمسالاری دینی، آنها را به قدرت میرسانند.
دشمن، بخش هر چند کوچکی از مردم را نسبت به نظام، بدبین و دچار سوءظن کرده است. نوعی «بیماری ذهنی» در لایهای از مردم ایجاد شده که در اثر آن، همه چیز را «مختل» و «معیوب» فرض میکنند و علت العلل را نیز «نظام» میدانند. به واقع، در یک جنگ شناختیِ تمام عیار قرار داریم و «کج روایتها»، در حال ربودن «حقیقت ها» هستند.