درست است که گروههای الحادی حرفی برای گفتن ندارند اما این به این معنا نیست که حرف هم نمیزنند! وگرنه شاید شما هم دیده باشید که در اکثر مواقع، اتفاقا کسانی بیشتر حرف میزنند و وراجی میکنند که حرفی برای گفتن ندارند! برای همین اکثر بزرگان و حکما گفتهاند که رابطهای بین میزان سکوت یک فرد و میزان عقلانیت او وجود دارد. گویا هر قدر مغز کسی خالی تر باشد، دهانش پرتر است! و این روزها، مخصوصا فضای مجازی، عرصه جولان همین کسانی ست که مغزشان خالی ست و دهان شان پر.
چندین ماه بود که در چند گروه آتئیستی و ضد انقلاب، از پنج هزار نفر عضو گرفته تا دوازده هزار عضو، با ادبیات و مطالب و انشاهای مختلف ادعا میشد اسلام زنان را نجس میداند! چند مطلب اخیر که در اینجا منتشر شده اند، ظرف حدود یک هفته بحث و مناظره شده اند. (و عمدتا در سه جلسه) اما پس از این بحثها ، دیگر حتی تا به امروز نیز ، هیچکدام از چنین گروه هایی این ادعا را مطرح نکرده اند!
متاسفانه در حالی که بسیاری از رسانههای رسمی و اصولگرا گرفتار خطبازیهای سیاسی هستند، اخیرا یک جنگ تمام عیار فکری و عقیدتی توسط رسانههای مختلف و بخصوص در فضای مجازی و تلگرام علیه دین و تفکرات مذهبی به راه افتاده است. جنگی که در درجه نخست مجهز به تکنیکهای هنری و آخرین روشهای مدیریت افکار عمومی است... یکی از مهمترین جبهههای جنگ یاد شده، حقوق زنان در اسلام است. حجم شبهات در این زمینه به صورت تصاعدی و ساختگی رو به فزونی است. شبهاتی که فقط زنان را هدف نگرفتهاند! بلکه به همین میزان، بر روی مردان نیز موثرند.
بارها از خود پرسیدهام که آیا ما آدمها به خاطر حماقت خود کارمان به لجاجت و وقاحت میکشد، یا برعکس؟! آیا اهل دوزخ را جاهلان وقیح تشکیل میدهند، یا بیشرمهای احمق؟! جهل برای موجود هوشمندی مثل انسان، نه عیب است و نه عجیب. مثلا ما نمیدانیم در صدها میلیون ستاره موجود در کهکشان خودمان چه خبر است. اما جهالت ماجرای دیگری است... اگر خاطرتان باشد، در مطلب قبلی (این دین خشن) ماجرا از این قرار بود که در یک گروه تقریبا 12 هزار نفری آتئیستی و ضدانقلاب (به علاوه گروههای مشابه دیگر) چندین ماه بود که با انواع متنها و ادبیات مختلف، ادعا میکرد اسلام (نعوذا بالله) زنان را نجس میداند!
اینکه مردان نانآور خانواده هستند به ضرر زنان است؟ زنان در شرایط عادی معمولا هیچ گونه تعهد مالی به کسی ندارند. اگر هم بناست چه مرد و چه زن، نهایتا اموالشان را در یک خانواده به اشتراک بگذارند، پس فرقی نمیکند که میزان ارثشان چقدر است... اما دوجنسهها نیز وضعیتشان حتیالمقدور میبینیم که در فقه تعیین تکلیف شده. (و اتفاقا معیارهایی ارائه شده که در علم پزشکی هم تعیین کننده است!)
مناظرههای انتخاباتی مورد نظر، یک نشانه خیلی خوب داشت و یک نشانه خیلی بد. این مناظرهها نشان میداد که طیفهای فکری مختلف شروع به گفتگو با یکدیگر کردهاند. این خیلی خوب است. اما نشان میداد که ما هنوز گفتگو کردن را بلد نیستیم. نمیدانیم تفاوت متقاعد کردن مخاطب با مغلوب کردن آن چیست؟