دراینبین کتاب «خوندلی که لعل شد» که چاپ نخست آن سال ۱۳۹۷ منتشر شد از آثاری است که در بین این کتابها ویژگیهای منحصربهفردی دارد؛ مهمترین ویژگی آن روایت بیواسطه و دستاول از زبان آیتالله خامنهای است.
آنطور که برخی ناشران اعلام کردند؛ کتابهای «خون دلی که لعل شد» و «مهاجر سرزمین آفتاب» از آثار محبوب در سیوچهارمین نمایشگاه کتاب بوده اند.
ما با دوستان جمع شدیم، بیانیهای نوشتیم و علما و مردم را ترغیب کردیم که به وظیفه امربه معروف و نهی از منکر عمل کنند.
از من خواست تا زبان ترکی به او بیاموزم. من هم از او قدری زبان انگلیسی آموختم.
به دوستان گفتم بیایید شعار «شهر گرسنه را نجات دهید!» را اجرا کنیم و تلاش کنیم از هر راهی که شده برای مردم غذا تهیه کنیم.
مدرس صدای خود را بلند میکند و میگوید: من خودم که به خودم رای دادم؛ پس همان یک رای خودم چه شد؟!
من نسبت به کودکان و زنان حساسیت خاصی دارم. هیچگاه نمیتوانم کمترین آسیب و اهانتی را به یک کودک یا یک زن تحمل کنم...
وقتی در جوانی، ندای امام خمینی را از همان آغاز نهضت ایشان لبیک گفتم و راه مقاومت در برابر قدرت حاکمه ستمگر را در پیش گرفتم، میدانستم این راه، راهی پر از اشک و خون است.
امام، استادی جدی بود با لباسی مرتب و فوقالعاده تمیز، سر به زیر وارد جلسه درس میشد، به هیچیک از طلاب نگاه نمیکرد، درس خود را با جدیّت میداد، به پرسشها و بحثهای طلاب با دقت و توجه تمام پاسخ میگفت، و بدون آنکه توجهی به ایجاد ارتباط با طلاب داشته باشد، به همان شکل بیرون میرفت.
در بخشهایی از خاطرات خودگفته رهبر انقلاب در «خون دلی که لعل شد» میخوانیم: وقتی در مشهد بودم، نام امام خمینی(ره) را شنیدم. ایشان آن زمان به «حاج آقا روحالله» معروف بودند و شهرت ایشان در میان طلاب، به خاطر جدیت در تدریس بود.
شگفتآور اینکه چنین تشبیه جالب و دقیقی، کاریک فرد نابینا است که نه جنگ را میتواند ببیند، و نه گرد و خاک آن را، و نه شمشیرهای آن را!
عراقیها در قالب هیئتهایی برای زیارت به شهر مشهد میآمدند. آنها در صحن حرم امام رضا(علیهالسلام) تجمع میکردند، شعرها و قصایدی میخواند. من ساعتهای طولانی میایستادم و دل به آنها میسپردم؛ با دقت فراوان به کلمات آنها گوش میدادم و به سخنانشان توجه میکردم.
از شش سال تحصیل در حوزه مشهد خاطرات بسیاری دارم که یک مورد آن را ذکر میکنم و آن عبارت بود از شیفتگی شدید من به مطالعه کتابهای داستان و رمانهای مشهور جهانی و ایرانی.
پدر به سراغ قفسههای کتابخانه میرفت، کتابی را برای فروش برمیداشت، اما فروش آن کتاب برایش ناگوار میآمد و لذا آن را به جای خود میگذاشت.
فروش کتاب «خون دلی که لعل شد» حاوی خاطرات حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای از زندانها و تبعید دوران مبارزات انقلاب اسلامی آغاز شد.