مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: ما دل نداریم و هر وقت میخواهیم دلمان را ببینیم، آنها را میبینیم. دل از ابتدا متعلق به دلبر بود، ما تصور میکردیم متعلق به ماست و میگفتیم دلم میخواهد، دلم میخواهد. چه حرف زیبایی! دلم میخواهد یعنی آقایم میخوا
ان شاء الله خدا لطف کند و توفیق دهد که میانهمان با او پرصفا باشد. ما دیگر هیچ نمیخواهیم. نه دنیا، نه رفیق، نه انیس و مونس. فقط کاری کن که میانه ما و خودت خب باشد. زیرا وقتی میان ما و تو به هم میخورد به همه فحش میدهیم.
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: نگاه کنید که ساعتی به یاد خدائید و آن وقت، بسیاری از مجهولات بر شما روشن است، بلکه گاهی اوقات بیقرار میشوید و سجده میکنید، یعنی نمیتوانید بنشینید. از بس که لطف خدا چراغ را روشن میکند، نمیتوانید بنشینید.
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: چقدر خوب است که آدمی وقتی حق را پیدا کرد پشتکار داشته باشد. وقتی قلبت حق را میبیند، در باطنِ خودت عقبش برو. اگر در نماز است یا در روزه است یا در کارهای خیر است عقبش برو.
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: حضرت سلیمان در بیابانی تخت زد و جنّ و انس، همه را خبر کرد جای من و شما خالی بود. البته نایب ما بود: هلوع. هلوع در دریا بود. او نوعی ماهی بود که هر روز، خدا غذایش را میداد.
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود:اگر کمی گفتهاند کار کنید برای آن است که اگر هیچ نمیگفتند، مردم میگفتند لقمه را هم بگیرید و به دهان مان بگذارید. کمی کار و غفلت لازم است. غفلتی که از جانب آنها و از سفرهی آنها باشد. آنها کمی غفلت میدهند.
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: ان شاء الله از راه محبّت و دل بروید، اشتباه نخواهید رفت. راه دل خیلی زیباست، زیرا متعلق به خدا و ائمه(ع) است. بدن و جسم این طور نیست. جسم را از ارواج مختلفه آفریدهاند.
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: جواهر فروش جواهر قیمتی را به یک نفر میدهد، پول هم از او نمیگیرد. میگوید ببر بعداً میآوری. اگر هم نداشتی خود آن را پس میآوری. او هم به مجالس میرود و مشتری را به دکّان میریزد.
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: شکم گرسنه، جزئیات غذا را نمیپرسد. آنها که سیرند از جزئیات غذا میپرسند که عصر پلو داریم و فردا غذا چیست؟ این میگفت که من گرسنهام، جلو بیار. الان هم نمیدانم که عرض صف چند تاست.
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود:آیا تو مغرور دنیا شدهای و آن گاه آن را مذمّت میکنی؟ ببینید که او را چه کرد؟ حال او هر که بود، شیطان بود، یا غیر آن. سپس حضرت، خود دنیا را تعریف میکند. گوش بدهید تا بدانید جایی بهتر از اینجا نیست.
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود:برای ما همه روی زمین، مسجد است. منتهی لکه لکه هم ساختهاند که نصارا نگویند پس عبادتِ شما کو و نشانهاش کجاست. یا برای محلات است تا جای تمیزی باشد که در آن همه دور هم جمع شوند و یکدیگر را زیارت کنند.
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: بیخود نیست که اگر یک شخصی قوی و مال ائمه(ع) باشد، یک جا بنشیند، هر که دور او بیاید یاد امام حسین(ع) میکند و گریه میافتد. همان لحظه که میرسد گریه میکند. زیرا آن کسی که آنجا نشسته است با آقا خیلی ربط دارد.
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود:مشیّت که همان ولایت باشد برای ما مقدرات را بریده است.او اساساً آنچه را که میخواست انجام داد. بیاختیار من و شما هم انجام داد، اما خوب کاری هم کرد.اگر هم جایی در دیدن اشتباه کردی کَترهای بگو: کرد، خوب کاری هم کرد.
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: به مرد هم مشابه این را در قبال زن گفتهاند که با اخلاق خوش، وارد و خارج شود و اگر در بیرون گرفتاری دارد آن را داخل خانه نبرد و بگذارد این ریحانه محفوظ بماند. زن ریحانه خدا و ائمه(ع) است که به تو عطا کردهاند.
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: ائمه(ع) فرمودهاند نَحنُ المَشیَّه. ماییم مشیت خدا. او برای ما این چنین تقدیر کرده است. وقتی دانستیم او برای ما درتس کرده است خیلی راحت میشویم. راحت میخوری و میپوشی و میشنوی و خوب هم نگاه میکنی.
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: خود صدق شما را صادق میگرداند. شما برای خدا از جلوی خانهات شروع کن، بسمالله بگو و برو. آن صدقِ شما و آن صادقی که مربی شماست، شما را میگرداند و به اهلش می رساند. گمشدهات را پیدا می کنی.
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: کتاب اخلاق، زیاد نوشتهاند. اما تا بروی و آنها را بخوانی و عمل کنی، فایده ندارد. از خانهات و از پدر و مادرت مشغول شو، تا به رفقایت. از جوانی شروع کن. پس از آن، برکتش با خداست.
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: پیامبر(ص) وقتی آمد بشارت آورد. وجودش بشیر بود. اول بشارت، بعد انذار. انذار همان لولوست. آیا پدر همین کار را نمیکند؟ اول بشارت میدهد که اگر فلان کار را بکنی این طور میشود.
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود:احکام الهی اینگونه است. خیلی بزرگ است و شأن خود است که برای ما احکام کرده است. خود او این کاره است و ائمه(ع) و خوبان خدا. شغل خودش را برای من و شما عبادت قرار داده است.
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: خلاصه هر وقت از شما پرسیدند چه کاری سخت است بگو هیچ کاری در عالم سختتر از دروغ گفتن نیست، به حدّی که اگر کسی بخواهد این کار را به دیگری یاد بدهد، باید خیلی اوقات صرف کند. مثلاً اگر خدای نخواسته پدری بخواهد... .