حلقه وصل: مهمان این هفته برنامه ”بدون تعارف“ یکی از روحانیون نام آشنا ایران و اهل کاشان بود. استاد خوشزبان برنامه ”درسهایی از قرآن“ چهار دهه با زبان ساده، ادبیات صمیمی و شوخیهای معروفش از قاب تلویزیون با مردم خوب ارتباط برقرار کرده و شیوه زندگی ساده او در این سالها هیچ تغییری نکرده است.
در زیر متن گفتگوی علی رضوانی خبرنگار ”بدون تعارف“ با حجت الاسلام محسن قرائتی است:
* علی رضوانی: ما خیلی خوشحالیم که تونستیم، این افتخار را داشتیم که درخدمت شما باشیم، خدا رو شکر استخاره خوب اومده این دفعه.
- حجتالاسلام قرائتی: آره خُب شما چند باره که زنگ میزنید.
* علی رضوانی: آره یکسالی پیگیر حضور شما بودم.
- حجتالاسلام قرائتی: یکی از دلایلی که من استخاره میکنم اینه که اگه یک جایی رو قبول کنم و یک جایی رو قبول نکنم میگن آره اون پارتی داشت، اون پول داشت، اون پلوش چرب بود. میگم آقا من استخاره میکنم در دل چند کار خوب با استخاره یکیشو انتخاب میکنم.
* علی رضوانی: حاج آقا چند سال داری.
- حجتالاسلام قرائتی: چه فایده داره؟
* علی رضوانی: از بِ بسم الله حال ما رو میگیرین، بابا مردم الآن میگن حاج آقا قرائتی چند سالشونه.
- حجتالاسلام قرائتی: متولد بیست و چهارم؛ تقریباً ۷۵ سالمه.
* علی رضوانی: میدونم اینها رو دوست ندارید، ولی من مجبورم یه دقیقه اینها رو بپرسم، زود میگذریم. خانواده چند نفری؟
- حجتالاسلام قرائتی: پدرمان ۱۲ تا بچه داشت که یکیش سقط شد ۱۱ تاش زنده بودن بعد ۳ تاشون مرحوم شدن باقی شون زنده اند.
* علی رضوانی: شما فرزند چندم بودید.
- حجتالاسلام قرائتی: دوم.
* علی رضوانی: پدر چی کاره بودن حاج آقا.
- حجتالاسلام قرائتی: نخ و ابریشم و فرش و اینا میفروختن تو بازار کاشان.
* علی رضوانی: پس اوضاع زندگی خوبی داشتن.
- حجتالاسلام قرائتی: متوسط خوبی بود.
* علی رضوانی: ایشون هستند؛ عکس پدر هست.
- حجتالاسلام قرائتی: بله.
* علی رضوانی: حاج آقا پدر این آرزو را داشتند برای شما، ولی خوندم یک جا شما اولش مایل نبودید وارد درس و حوزه و ... بشوید.
- حجتالاسلام قرائتی: بله من میخواستم بروم دانشگاه، دبیرستان آقام میگفت: بیاد حوزه، تا بالأخره آخرش دعای پدرکنار کعبه؛ شاید اون بود الحمدالله اومدیم طلبه شدیم. خیلی هم خوشحالم، الان هم پسر داشته باشم میزارم طلبه بشه. منتها طلبهها اون طور که از وقتش استفاده کنند، چون بعضی از طلبهها گاهی وقتها وقتشون حروم میشه. ما الان مشکلمون اینه که طلبمون، دانشجومون، دبیرستانیمون و دیپلممون مهارت نداره.
* علی رضوانی: یعنی چی این مهارته؟
- حجتالاسلام قرائتی: وزیر آموزش وپرورش آمد توی تلویزیون گفت: روز درختکاری دیپلم رو بردیم درختکاری کنه بیل رو از این وری دست میگرفت هر چی میگفتیم بابا بیل از این وره، آقای دکتر رهبر هست که رئیس دانشگاه آزاد که رئیس دانشگاه تهران بود آمد همین جای شما نشست گفت: از فوق لیسانس کشاورزی پرسیدیم فوق لیسانس کشاورزی گفتیم آقا برگ چغندر بزرگتره یا برگ شبدر؟ گفت: نمیدونم.
* علی رضوانی: همه دنبال لیسانسن حاج آقا، لیسانس بگیرن.
- حجتالاسلام قرائتی: فایدهای نداره، خیلی از این لیسانسها بی خاصیته.
* علی رضوانی: فرمودید چند ساله که روحانی هستید، لباس روحانیت به تن دارید؟
- حجتالاسلام قرائتی: من ۷۵ سالمه از ۱۵ سالگی طلبه شدم.
* علی رضوانی: ۶۰ ساله، قبل از انقلاب پس شما این مسیر را داشتید.
- حجتالاسلام قرائتی: فامیل قرائتی معناش اینه که پدر در پدر ما معلم قرآن بودند. منتها صوت ندارم. آقام میگفت: وقتی به دنیا آومدی گفتن آب انار شیرین بریزی تو حلق بچه، خوش صدا میشه، تو زمستون به دنیا اومدی کاشان رو زیر و رو کردیم انار شیرین پیدا کردیم آب انار را ریختیم تو حلقت، هیچی صدا نداری.
* علی رضوانی: قصه ورود شما به تلویزیون از کجا کلید خورد؟
- حجتالاسلام قرائتی: انقلاب که شد امام من را نمیشناخت؛ مرحوم مطهری رفت پیش امام گفت: قرائتی به درد تلویزیون میخورد آقای مطهری من را به امام معرفی کرد. امام فرمود اگر شما میدونید ایشون خوبه بگید بروند. مطهری زنگ زد منزل ما، فرمود که برو صدا و سیما گفتم برم پهلوی چه کسی؟ گفت: دم زنجیر، فلان شخصی میاد میبردت. همان روز قطب زاده هم وارد شد.
* علی رضوانی: رئیس صدا و سیمای وقت.
- حجتالاسلام قرائتی: گفت: اومدی چه کنی؟ گفتم من رو مطهری فرستاده، گفت: بی خود، گفتم چرا بی خود؟ گفت: تلویزیون جای هنره شما آخوندها سخنرانید، روضه خوانید، اینجا جای روضه خونی نیست، اینجا جای هنره. گفتم من هنرمندم، تو من رو میشناسی؟ گفت: نه. گفتم هنرمندها رو دعوت کن من دو ساعت به حرفهای حکیمانه، نه دلقک بازی؛ با حرفهای حکیمانه چنان بخندونمتون که دو ساعت نتونید لبتون رو جمع کنید، گفت: خیلی ادعا داری، گفتم امتحان کن، تلفن کردن هنرمندا اومدن ساعت گذاشتن ما شروع کردیم به حرف زدن، اینها به هم نگاه کردن گفتن نه این هنرمنده، گفتن خیلی خُب پس عمامه ات رو بردار که هم تو تلویزیون باشی که هم ما گفتیم دو تا آخوند بیشتر راه نمیدیم امام و طالقانی، سومی نباید بیاد تو تلویزیون، ولی چون تو هنرمندی تو هم سومی باش؛ منتها عمامه ات رو بردار گفتم بر نمیدارم.
* علی رضوانی: یعنی گفتند با لباس شخصی بیایید اجرا کنید.
- حجتالاسلام قرائتی: بله گفتم نه، میخواهید با همین لباس نمیخواهید هیچی. بالأخره گفتم من اینها رو میرم میگمها که شما معلوم هست ضد آخوندید، چکار به لباس من دارید؟ هیچی دوربین آوردن و از همون روز ما دیگه تو این چهل سال حتی یک شب جمعه تعطیلی نشده است.
* علی رضوانی: شما طولانیترین برنامه رو دارید تو تاریخ صدا و سیما.
- حجتالاسلام قرائتی: بله، اگر خدا قبول کنه چقدر خوب میشه.
* علی رضوانی: جسارتاً چقدر مثلاً بابت این برنامهها از صدا و سیما شما پول گرفتید تو این سالها.
- حجتالاسلام قرائتی: من از درسهایی از قرآن پول نگرفتم. حدود ۲۰ سال پیش یه عمره که صد تومان بود مهمان صدا و سیما شدم یک بار دیگه هم یه ۲۷ هزار تومان دادن به چه مناسبتی نمیدونم، ولی از درسهایی از قرآن تو این چهل ساله هیچی نگرفتم.
* علی رضوانی: جدی یعنی اصلاً هیچ چی بگید مثلاً بابت اجرا، بابت حضورم...
- حجتالاسلام قرائتی: بابت پژوهشم؛ نه، هیچی.
* علی رضوانی: این رمز موفقیتش چی بود؟ این ساده گوییه، این از جنس مردم بودنه، این ادبیاتش؟
- حجتالاسلام قرائتی: ایام سوگواری ما روضه میخوندیم غیر ایام میخندونیم یعنی اینها رو جابجا کردم. یعنی به جای اینکه بشینم بر منبر، وایستادم، به جای منبر، تخته سیاه، به جای گریوندن، خندوندن، به جای بزرگها بچه ها، به جای پول گرفتن؛ رایگان.
* علی رضوانی: این تخته سیاهه که هنوز هم هست.
- حجتالاسلام قرائتی: به من میگن تخته سیاه رو چرا عوض نمیکنی؟ وسایل تکنولوژی آموزشی اومده، گفتم تخته سیاه تو هر روستایی هست. من اگر از امکانات مدرن استفاده کنم اون طلبه که تو اون روستای دوره میگه آقای قرائتی همه چیز داره، من ندارم.
* علی رضوانی: بعد این سبک که خیلی خودمونی باشه و توش طنز باشه و شوخی باشه و اینها فکر خودتون بود از ابتدا. ذاتی بوده دیگه، بعد مینشینی روش فکر میکنی، بعد...
- حجتالاسلام قرائتی: نه فکر نمیکنم به زبانم میاد.
* علی رضوانی: بداهه هست حاج آقا، جدی...! خیلی خوبه.
- حجتالاسلام قرائتی: من در ضرب المثلها هم حتی میتونم بگم پنج ثانیه هم فکر نمیکنم، همون طور دردهنم خلق میشه.
* علی رضوانی: اومدین جلو به هر حال حاج آقا قرائتی صاحب یک اسم و رسمو یک شهرتی شدن و همه شما رو با دست نشون میدن، ولی
- حجتالاسلام قرائتی: البته این مهم نیست اگه فیل هم راه بره همه نشونش میدن.
* علی رضوانی: بلانسبت.
- حجتالاسلام قرائتی: نه، یعنی با نشون دادن مردم؛ گول نباید بخوره. الان مثلاً سخنرانی میکنیم دو هزار تا، فردا بگن قرائتی رو اعدام میکنن ۴ هزارتا جمع بشن، یعنی جمع شدن مردمو نگاه مردم، اینا گول زننده است.
* علی رضوانی: نه میخوام بگم شما به جایی رسیدین، ولی مسیر عوض نشد.
- حجتالاسلام قرائتی: حالا بعضیها که اون طوری شدن، برنده شدن؟ برنده نشدن.
* علی رضوانی: هیچ وقت دوست نداشتید وارد کارهای سیاسی بشید یعنی؟
- حجتالاسلام قرائتی: بلدم نیستم؛ نه ذوقشو دارم نه ازم میاد. ابوی ما، به ما گفت که من راضی نیستم وارد مسائل سیاسی بشی گفتم چرا؟ گفت: مثلاً نماینده مجلس بشی مردم میخوان نخود ارزون بشه تو هم نمیتونی نخودو ارزون کنی، مردم فحش میدن، تو هم بیایی تلویزیون خاموش میکنن. تو الان که حرف میزنی مردم میگن این رئیس نخود نیست حرفاتو گوش میدن، اما وقتی نماینده مجلس شدی میخوان مشکلاتشون رو حل کنی، مشکلاتشون که حل نمیشه به نظام بدبین میشن، به آخوند بدبین میشن. گفتیم باشه.
* علی رضوانی: حتی شما جایگاه میتونستید بیایید وزیر بشید میتونستید بیایید نماینده مجلس بشید.
- حجتالاسلام قرائتی: نه وزیر رو استیضاحش میکنن میره کنار، من هستم. من گفتم در جمهوری اسلامی دو تا پست دارم یکی رئیس بی سوادها؛ نهضت سواد آموزی، رئیس بی نمازها. ما یک جلسه گذاشتیم؛ یکی از رئیس جمهورهای قبل نشسته بود و گفت: آقای قرائتی شما هنوز رئیس بی سوادها و رئیس بی نمازهایید؟ گفتم رئیس جمهور بشم بعد از هشت سال برم کنار، همتون مییاید، میروید؛ من هستم.
* علی رضوانی: جناح چپید یا جناح راستین؟
- حجتالاسلام قرائتی: من؛ هیچ کدوم.
* علی رضوانی: اهل این جناح بازیها نیستین؟
- حجتالاسلام قرائتی: نه همه اونا عادل هستن، نه همه اونا فاسد، تک تک حرفها رو گوش میدم گاهی میگم این درست میگه، گاهی میگویم این درست میگه، خودم خودم یه آدمم دیگه.
* علی رضوانی: حاج آقا اوضاع فرهنگی امروز کشور رو چطور میبینید؟ شما عمری که کار فرهنگی کردید، بیشتر از همه، بهتر از همه میتونید بگید درد کجاست. اون کپسولیشو که بخواید بگید، درده کجاست؟
- حجتالاسلام قرائتی: والله من حرف خیلی دارم اینجا، عقیده من اینه که همون طور که زمان شاه، دکتر بهشتی و باهنرها تو آموزش و پرورش شدن الان هم صدتا اسلام شناسی که مدرک بالای دکترا داشته باشند، درسهای حوزه رو هم خوب خونده باشند و اینها برن تو آموزش و پرورش. الان وزارت آموزش وپرورش مثل باقی وزارتخانه هاست باقی وزارتخانهها کارهای اجرایی میکنن. این وزیر هم کنار اونا میشینه تو یکی من هم یکی مثل مخابرات، دخانیات، وزارت کار و صنعت و...، اونا کار اجرایی میکنن، وزیر آموزش وپرورش یعنی نسل آینده رو میخواد تربیت کنه، نسل آینده تربیتش دیگه کار اجرایی نمیخواد روح ملکوتی میخواد. من تو تلویزیونه نمیتونم بگم؛ تو جای دیگه سه تا خِ میگم یا میگم خوابن یا میگم خائنن...
* علی رضوانی: یا میگین؟
- حجتالاسلام قرائتی: الی آخر.
* علی رضوانی: از شما مشورت گرفتن؟
- حجتالاسلام قرائتی: ابدا؛ نه دانشگاه فرهنگیان در عمرش از من مشورت کرده نه مسئولین تبلیغات کشور.
* علی رضوانی: مگه میشه؟
- حجتالاسلام قرائتی: بله، از خارج چند تا رساله دکترا اومدن سراغ من که پروژه شون قرائتی بوده؛ یک شیخی تو ایران پیدا شده؛ ۴۰ ساله مثلاً تو تلویزیونه، میان پرده نداره، دکور عوض نمیکنه، موسیقی نداره، کمک آموزشی نداره، همه اقشار هم میشینن گوش میدن و مردم هم خسته نشدن. من برای دیگران یک پدیده هستم، برای خودیها کسی از من مشورت نکرده، غصه هم میخورم که خُب من یک تجربهای دارم چرا اینها ازمن مشورت نمیکنند.
* علی رضوانی: اوضاع اقتصادی و مالی آقای قرائتی خیلی خوبه؟
- حجتالاسلام قرائتی: من جزو مرفهین با دردم، امام خمینی به مرفهین بی درد بود.
* علی رضوانی: ایراد میگرفت؟
- حجتالاسلام قرائتی: نه من جزو مرفهین با دردم.
* علی رضوانی: یعنی خُب خیلیها شاید الان تصور کنند شما در منزل آنچنانی زندگی میکنید؟
- حجتالاسلام قرائتی: منزل ما، حالا همه میدونن، راه آهن تهران، جنوب شهره دیگه، از خونه ما تا در راه آهن هشت دقیقه؛ با دوچرخه.
* علی رضوانی: نیومدید بالا شهر، شمیران نشون نیستید شما؟
- حجتالاسلام قرائتی: نه، نه، من الان راست شما نشستم این قدر کارخونه دارم، باغ دارم، مزرعه دارم، شرکت دارم، خودم هم خبر ندارم؛ از کلش هم دروغه. آقا بزار راحت کنم هر چه دارم برید آتش بزنید. خوب شد؟
* علی رضوانی: مردم میگن ما انقلاب نکردیم که یه عده بیان خوب بخورن و ببرن اختلاس کنن میلیاردی، برن کانادا یا اینجا بمونن حالا بگیرنشون، فلان این درد داره برای مردم.
- حجتالاسلام قرائتی: خوب ببینید مردم درست میگن، ولی این رو هم باید بدونیم توی کشور ۸۰ میلیونی ۸۰ تا جنایتکار پیدا میشه، هر یک میلیون یک جانی که داریم دیگه. اینجا بهشت نیست که بگیم همه خوبن بعضیها مثلاً میگن فلانی برد خورد پس من هم بخورم خوب حالا اگه یه کسی یه نفر رو گردن زد باید بگه خوب حالا من هم یک انگشتش رو گردن بزنم حالا یه اختلاسی میشه خدا لعنتشون کنه حالا اون یه اختلاسی کرده من هم یه اختلاس کوچیک بکنم البته خُب غفلت شده از اینها؛ از اول باید مچشون رو سفت بگیریم، ولی توقع نداشته باشیم که جمهوری اسلامی یعنی همه مردم عادلن، نه این خبرها نیست. این تورم و گرونی که شد من تو تلویزیون گفتم؛ گفتم که سه تا ضلعه؛ یه ضلع فشار آمریکاست و تحریم، یکی مدیریت بعضی از مدیران که ضعیفه، یکی هم مردم حرص میزنند، بو میکشه که شاید مثلاً برنج گرون بشه عوض یک کیلو پنج کیلو میخره؛ یعنی حرص مردم، حرص مردمم کار رو سخت میکنه، پس همش نگید آمریکا، بله یک سومش آمریکا؛ مرگ بر آمریکا، یک سومش هم مدیریت کج، یکی هم حرص مردم؛ یعنی مثلث جامعه رو فشار میده.
* علی رضوانی: خیلی خُب.
- حجتالاسلام قرائتی: مردم خسته نشدن؟
* علی رضوانی: نه.
- حجتالاسلام قرائتی: تو دلشون فحش میدنا.
* علی رضوانی: نه، این چه حرفیه حاج آقا! چند سالگی ازدواج کردین؟
- حجتالاسلام قرائتی: ۲۰ سالگی، بیست و یکی، دو سالگی.
* علی رضوانی: چند فرزند؟
- حجتالاسلام قرائتی: سه تا فرزند؛ سه تا دختر، سه تا دوماد؛ خلاص.
* علی رضوانی: خوندم که دست حاج خانم رو بوسیدید؛ تو جمع بچه ها.
- حجتالاسلام قرائتی: بله، حالا این تصادف شد. این طوری نیست که هر روز دست حاج خانم رو ببوسم، البته یه بار دست ایشونو شاید هم دو سه بار بوسیدم، طوری نیست؛ دست خانم رو آدم ببوسه خوبه.
* علی رضوانی: اوضاع نماز راضیید در جامعه.
- حجتالاسلام قرائتی: نه
* علی رضوانی: نیستید؟
- حجتالاسلام قرائتی: نه، نسبت به گذشته بهتریم، اما نسبت به اونی که باید باشیم؛ خیلی عقبیم.
* علی رضوانی: چیه مشکلمون؟
- حجتالاسلام قرائتی: ما الان مملکتمون آدم اراده دار نداریم، ۵۰۰ نفر نشستن میگیم یه کسی اذان بگه همه خجالت میکشن، بابا الله اکبر، از گفتن الله اکبر خجالت میکشه. اینها پوکیه، اینها خود کم بینیه، دیگران برای کارهای خودشون ماهواره درست میکنن ما از گفتن الله اکبر خجالت میکشیم.
* علی رضوانی: مثلاً خانومه دیدم گفته بودید که مثلاً این چند تا تار موی من که بیرونه حالا چیه، چه خطری داره، چه مشکلی داره؟
- حجتالاسلام قرائتی: گفتم آقا قانون حساب داره، اگه من هم عمامه ام رو یه کم بذارم جلو، مثلاً اینجا؛ هم دادگاه ویژه روحانیت میگیردم، هم از تلویزیون بیرونم میکنن. پس همون طورکه عمامه من بیاد جلو بد هست، زلف شما هم نباید بیاد جلو. شما که همه این خوبیها رو داری، این دو تا مو رو هم تو کن.
* علی رضوانی: ۲۰:۳۰ رو میبینید؟
- حجتالاسلام قرائتی: گاهی میبینم، بیشتر میبینم.
* علی رضوانی: چرا؟ خبر خوبیه یا نه؟
- حجتالاسلام قرائتی: فشرده است و جمع و جور، انتقادی، چالشی، شیرین هست...
* علی رضوانی: بعضیها خُب مینالند از دست ۲۰:۳۰.
- حجتالاسلام قرائتی: آخه هر شبی یه نقطه ضعفی رو نشون میده، قهراً مسئولین باید ناراحت بشن.
* علی رضوانی: خُب این خوبه یا بده؟
- حجتالاسلام قرائتی: آخه ببینید نکنیم رادیو، ماهوارهها نشون میدن، یعنی الآن چیزی پشت پرده نمونه، خودمون نگیم دیگران خواهند گفت، بذار خودمون بگیم. این جمله یادگاری رو همه یاد بگیرید؛ تابلوش کنید جمله رو:
هر کاری رو بخواهیم بکنیم راهش رو پیدا میکنیم. گرفتید؟ هر کاری رو نخواهیم بکنیم بهانه اش رو پیدا میکنیم؛ این کلمه طلاییه، والسلام علیکم و رحمت الله.