حلقه وصل: تیرماه یکی از آن دست ماههایی است که طی چند دهه اخیر همچون گرمای تابستان، روزهای پرحرارتی را سپری کرده است، 18 تیرماه 78 یکی از آنها است، روزی که هنوز هم بعد از گذشت نزدیک به 2 دهه از آن ابعاد تازهای از آن منتشر میشود، ابعادی که ردپای جنبش دانشجویی در آن دیده میشود، ردپایی که جنس آن از نوع «انقلاب دوم» نیست و بهمراتب پیچیدگیهای ظریفتری دارد. پیچیدگی که باعث شده است تفسیرهای متفاوتی از آن برجای بماند. به همین بهانه به سراغ سید نظام الدین موسوی مدیرعامل سابق خبرگزاری فارس که در آن سال و آن روزهای پر تنش در کف میدان حضور داشته و از نزدیک در جریان حوادث بوده است رفته ایم و ماجرا را از زبان وی جویا شده ایم.
سيد نظامالدین موسوي روایت تازهای از اتفاقات تیرماه سال 78 دارد، مسئول سياسي وقت بسيج دانشگاه تهران میگوید: «تجمع از جلوي ساختمان 22 شروع شد. از طرفی چون ايام امتحانات بود، خيلي اقبالي به اینها نشد. يادم هست آنقدر از كم بودن جمعيت عصباني شدند كه شروع كردند به شعار دانشجوي بيغيرت، حمايت حمايت. نهايتاً حدود 150 نفر كه شدند و ديدند در كوي نميتوانند كاري كنند، بيرون رفتند. ما هم رفتيم ببينيم چه خبر است. اسم تجمع به نام انجمن نبود ولي فعالين آن، عناصر انجمن تهران و دفتر تحكيم بودند». او ادامه میدهد: «روال هم هميشه همين بود كه وقتي تجمعي ميشد، مسئولين كوي با كلانتري محل تماس ميگرفتند. حدود ساعت 11:30، 12 شب بود. نيروي انتظامي تقاضا كرد برويد داخل كه عدهاي رفتند و عدهاي حدود 30-20 نفر بيرون ايستاده بودند و خيابان را بسته بودند كه عناصر انجمن اسلامي هم در بين اینها بودند.
اصرارهاي نيروي انتظامي نتيجه نداد تا اينكه چند سرباز نيروي انتظامي آمدند و خواستند به زور اين افراد را به داخل كوي هدايت كنند، چون خيابان را بسته بودند و يك حالت غيرعادي پيش آمده بود. و از همینجا بود كه فضا متشنج شد چون يكي از سربازها را گرفتند، كتك زدند كه ما و يكسري از بچهها او را از دست آنها رها كرديم ولي كلاهش را ندادند و با حالت تمسخر به هوا پرت ميكردند. بعد از آن هم شروع كردند به سنگ پرت كردن به سوی نیروی انتظامی. اولين شيشهاي هم كه شكسته شد،
ساعت بزرگ و شيشهاي سر در كوي بود. اینطوری فضا باز هم متشنجتر شد. البته من معتقدم كه آنجا نيروي انتظامي ميتوانست مدبرانهتر عمل كند يعني اگر آن زمان نيروي انتظامي ميرفت، شايد آن اتفاقات نميافتاد اما بالاخره آنها مقصر اصلی بودند که به نیروی انتظامی حمله کردند.» موسوی در ادامه به ادامه تنشها و نقش یکی از اعضای حزب مشارکت که معاون دانشجویی آن زمان دانشگاه تهران بود اشاره میکند و میگوید: خطاب به دانشجویان میگفت اینها ما را كه نشستهايم كتك ميزنند، واي به حال شما كه ايستادهايد! يعني ظاهر قصه اين بود كه ميخواهند قضيه را جمع كنند ولي باطن آن تحريككننده بود. یا مثلاً يادم هست كه گفتند تجمع تمام است و برویم ولي یکی از اعضای انجمن ساعت يك، يك و نيم نصف شب بلندگو آورد و قطعنامهاي را تحت عنوان قطعنامه پاياني تجمع خواند.
مدیر عامل سابق خبرگزاری فارس در ادامه به بیشتر شدن درگیری و کشیدن شدن آن به محیط خوابگاه اشاره میکند و گفت: «شما اين را هم تصور کنید که عدهای از همان فرصتطلبان در داخل محوطه کوی، ميزها و يخچالها و وسايل را آورده بودند و آتش ميزدند. افرادي كه اصلاً خیلیهایشان دانشجو نبودند. مثلاً يك نفر از افرادي را كه در مسائل كوي از محورهاي اصلي خشونتها و آتشزدنها بود، ميشناسم كه دانشجوي اخراجي دانشكده علوم قضايي بود. یا مثلاً احمد باطبي که عکس او همان موقع با یک پیراهن خونی به طور گسترده منتشر شد و الان هم مثلاً به عنوان نماد کودتای 18 محسوب میشود، اصلاً دانشجوي دانشگاه تهران نبوده است و یا منوچهر محمدي كه اسمش مطرح شد، دانشجوي اخراجي رشته اقتصاد بود كه به دليل مشروط شدن اخراج شده بود».
موسوی در ادامه روایتی از روز 18 تیرماه 78 دارد، و با بیان اینکه با آمدن افرادی همچون عبدالله نوري، اكبر گنجي، مصطفی معين، سيدهادي خامنهاي، مصطفی تاجزاده، فائزه هاشمي و... آمدند، فضا ملتهبتر شد، ادامه داد: «تاجزاده هم در آن چند روز به عنوان معاون سیاسی وزیر کشور دائماً سوار ترك موتور بين وزارت كشور و كوي در حال رفت و آمد بود. از بعد از ظهر 18 تير، جريانهاي ضدانقلاب آمدند و تيپهاي عجيب و غريبي مثل پيرمردهاي كراواتي را ميديدي كه مشخص بود، دانشجو نيستند. اتفاق جالب اين بود كه آقاي موسوي لاري وزير كشور آمد و تلويزيون هم نشان داد كه شيشه ماشينش را شكستند و عمامه را هم از سرش برداشتند. اين نشان ميداد اين جرياني كه وارد ماجرا شده، جرياني است كه ديگر چپ و راست نميشناسد». او همچنین در ادامه به ادامه درگیریها در 20 تیرماه اشاره کرد و گفت: «فضاي ضدانقلاب و خارج از چارچوبهاي نظام بود.
اینها روز در خيابانها تجمع داشتند و شب ميآمدند در كوي شعار ميدادند. يكشنبه 20 تیر جلوي وزارت كشور رفتند، در وزارت كشور را كندند، شعارهاي بسيار تند دادند اما نظام سعي ميكرد، كنترل كند. بهتدریج محور آشوبها از داخل كوي به داخل خيابانها آمد. يكشنبه و دوشنبه كه اين فضا در خيابانها بهوجود آمد، دفتر تحكيم و جريان چپ تازه احساس كرد فضا از دستش خارج شده، مخصوصاً اينكه يكشنبه جلوي دانشگاه شعار مرگ بر خاتمي هم گفتند، لذا آمدند گفتند ما داخل دانشگاه تحصن ميکنیم.»
موسوی در پایان روایت خود گفت: «روز دوشنبه اتفاق مهم دیگری هم افتاد و آن هم دیدار آقا با دانشجویان بود كه آقا فرمودند اگر عكس مرا هم پاره كردند، كاري نكنيد. در شوراي امنيت هم به اين نتيجه رسيده بودند كه اين جريان، يك جريان ضدانقلاب است كه همان موقع آقاي خاتمي به عنوان رئيس شوراي عالي امنيت ملي آمد و گفت اینهایی كه ميريزند در خيابانها اغتشاشگر هستند و مردم دور اینها را خالي كنند كه نيروي انتظامي با آنها برخورد كند. يعني فضا طوري شده بود كه آقاي خاتمي هم مجبور شده بود، بيايد اين حرفها را بزند».