به گزارش حلقه وصل: مجموعه هفت قسمتی عاشورا از جمعه ۲۷ مرداد از شبکه یک سیما پخش شد، همان فیلمی که نسخه سینمایی آن با نام موقعیت مهدی در چهلمین جشنواره فیلم فجر برنده پنج جایزه، از جمله سیمرغ بلورین بهترین فیلم شد و توانست عنوان پرفروشترین فیلم دفاع مقدس تاریخ سینمای ایران را از آن خود کند و حتی مورد تمجید رهبر انقلاب قرار گرفت.
نخستین قسمت از مجموعه عاشورا با صحنه ای از ساختمان شهرداری ارومیه آغاز می شود و مهدی باکری به عنوان شهردار این شهر مشغول خدمت به مردم است که پیرمردی به اصرار می خواهد شهردار را ببیند تا مشکل خود را با او در میان بگذارد ولی وقتی می بیند کس دیگری می خواهد به مشکل او رسیدگی کند، داد و هوار به راه می اندازد، به گونه ای که باکری با شنیدن سر و صدا به استقبال پیرمرد می رود و از او دعوت می کند تا به اتاقش بیاید ولی پیرمرد باور نمی کند که او خود شهردار باشد، به طوری که بعد از باز کردن سفره دلش و مطرح کردن همه خواسته هایش، هنگام خداحافظی و خارج شدن از اتاق باکری، دوباره سوال می کند؛ آیا تو واقعا شهردار هستی؟
تعجب این پیرمرد را می توان یک مساله طبیعی دانست. چون تا آن زمان یعنی قبل از پیروزی انقلاب کمتر کسی می توانست به این راحتی شهردار یا هر مقام مسئولی را ببیند و با برخوردی متواضعانه روبرو شود ولی امروز نیز بسیاری از این رفتار شهید باکری تعجب می کنند. شاید برخی بگویند اصول مدیریتی اقتضاء می کند تا رسیدگی به مشکلات مردم را به بخش های مربوطه بسپارند و خودشان مدیریت کنند. البته سال هاست که سنتی نیکو با عنوان ملاقات مردمی در ادارات و نهادها راه اندازی شده و مردم به صورت مستقیم درخواست های خود را به مدیران، نمایندگان، وزیران و حتی روسای قوا منتقل می کنند.
هنگامی که پیرمرد اشاره به میز شهردار می کند و می گوید در جایی زندگی می کند که تقریبا به اندازه میز کار باکری است، باکری نگاهی به میز خود می اندازد و گویی احساس می کند این میز مانعی برای نزدیک شدن به مردم است. او که برای صحبت با پیرمرد حتی پشت میز خود ننشسته بود و نشستی صمیمی با پیرمرد ارومیه ای داشت، تصمیم می گیرد تا دیگر پشت میز کار خود ننشیند تا میان او و مردم فاصله ای نیافتد.
باکری وقتی می خواهد خبر بازگشت خود به سپاه را به معاونش بدهد، می گوید «ذات این میز، شنیدن فحش و لعنت است. من میخواهم خدمت کنم» حالا باید دید کدام نماینده حاضر است مثل شهید باکری فحش و بد و بیراه بشنود ولی در مقابل بدگویی های افرادی مثل آن پیرزنی که خانه اش پر از آب شده بود و به باکری می گفت خدا لعنت کند شهردار این شهر را ، با صبر و روی خوش پاسخ مردم را می دهد؟ ۲۰۰ نفر از حدود ۲۹۰ نماینده فعلی مجلس برای دور بعدی پیش ثبت نام کرده اند و این نمایندگان به این نتیجه رسیده اند که می توانند به عنوان نماینده مجلس، بهترین خدمت را به مردم داشته باشند.
صحنه دیگر در مجموعه عاشورا، صحنه ای است که معاون باکری از رئیس خود می خواهد به خانه برود ولی باکری می گوید نگران باران است. معاون شهردار می گوید هواشناسی اعلام کرده خبری نیست ولی باکری آرام و قرار ندارد و تا شب در شهرداری می ماند و پس از انجام کارهای خود به همراه معاونش راهی کوچه و خیابان های شهر می شود تا دوشادوش نیروهای شهرداری هر کمکی از دستش برمی آید، برای مردم انجام دهد. کدام شهردار یا نماینده شورای شهر را در این دوره و زمانه سراغ دارید که هنگام وقوع مشکلات شهر، آستین ها را بالا بزند و همچون باکری با دستان خود، موانع موجود در جوی آب و فاضلاب را برطرف کند؟
صحنه های دیگری هم در این قسمت از مجموعه عاشورا برای مسئولان و دولتمردان درس ها و عبرت هایی داشت که در جای خود قابل بررسی است. مراسم خواستگاری و عروسی صفیه با مهدی و دوری از تجملات که البته زمان جنگ یک مساله طبیعی به شمار می رفت ولی گاهی مسئولان فراموش می کنند که سطح زندگی آنان نباید به گونه ای باشد که موجبات حسرت مردم را از نظر مالی فراهم کند و به بیشتر شدن فاصله میان مسئولان و مردم بیانجامد. باکری اصرار داشت تا شرایط زندگی خود را قبل از خواستگاری برای همسر آینده اش بیان کند و آخرین نکته ای که به صفیه گفت این بود که با خدای خود عهد بسته ام تا زنده ام به مردم و اسلام و مملکت خدمت کنم.
حال باید نمایندگان مجلس، دولتمردان و تمام کسانی که قصد نامزدی در انتخاباتی مثل مجلس یا شورای شهر را دارند و خود را پیرو شهدا و خادم مردم می دانند، این سوال را از خود بپرسند که آیا با خدای خود عهد بسته اند که تا آخر عمر به این کشور و مردم خدمت کنند یا فقط زمانی که بر روی صندلی مجلس و دولت نشسته اند، احساس مسئولیت می کنند و چه زیبا گفت شهید مظلوم آیت الله بهشتی که ما شیفتگان خدمتیم نه تشنگان قدرت.