آدمهای فرهنگی دودستهاند؛
عدهای فقط خودشان کار میکنند و جمع محدودی را کنار خودشان جمع میکنند و بیشتر به فعالیتهای فردی اعتقاد دارند. اینها ممکن است کتاب چاپ کنند، نمایشگاه بزنند، نشریه منتشر کنند، کار تبلیغی انجام دهند، جلسه قرآن بگذارند و هزاران کار دیگر انجام دهند، اما تنها خودشان و چند نفر نزدیکشان را درگیر میکنند. شاید کارشان تاثیرات خوبی برای جبهه فرهنگی یا جامعه هم داشته باشد، اما باز هم همان جمع محدود اطرافشان را گرفتهاند.
آنها با طیف خاص فکری مورد اعتقادشان کار میکنند و دیگران را یا از خودشان میتارانند و دور میکنند یا علاقهای به برقراری ارتباط یا توان برقراری ارتباط با دیگران را ندارند.
این دوری از دیگران، تنها محدود به افراد خارج از فکر و عقیده و مرام و نگرش سیاسی و فرهنگی نیست بلکه حتی همفکرهایشان هم چندان تعامل و ارتباطی با آنها نمیتوانند برقرار کنند؛ البته بیشتر عکسِ گزاره قبلی صدق میکند.
اما دسته دوم افرادی هستند که نه تنها کارهای اثرگذار و جریانسازی را طراحی و اجرا میکنند بلکه افراد زیادی از نسلهای مختلف فعال فرهنگی را با کارشان درگیر میکنند. همه را گِرد هم جمع میکنند و عامل مهمی برای شناختن و شناساندن افراد فعال به یکدیگر میشوند.
این آدمها ظرفیتهای مختلف را به یکدیگر گره میزنند و پیوندی میان همه توانهای مختلف برقرار میکنند و هر چند خودشان محور یک حرکت میایستند اما کاملا میتوان حضور و بروز فعالیتهای دیگران را در آن عملیات خاص، مشاهده کرد. کارهایی که این افراد اجرا میکنند، رنگ فعالیت جمعی و همراهی همگان و استفاده از عقل جمعی دارد و تنها امضای یک نفر در میان نیست.
علاوه بر اینها دسته خاصتری از این آدمها، نه تنها سراغ همفکرانشان میروند که افراد جریانهای فکری دیگر را هم در پازل گستردهشان میگنجانند و برای آنها هم در مسیر فعالیت فرهنگی، نقشهایی دقیق و درست تعریف میکنند.
این آدمها، همه نیروها را میبینند و تنها به دنبال گروه و جرگه و مرید خود نیستند. راه را برای همه باز میکنند و حاضرند از اعتبار و جایگاه و مقامشان برای رشد دیگران استفاده کنند. علاوه بر اینها، این آدمها دنبال آموزش دادن به نسل جدید و اضافه کردن ظرفیتهای تازه به ذخیرههای موجود هستند. افرادی را پرورش میدهند تا خط و مسیری که ایجاد کردهاند، همچنان مستدام بماند.
این آدمها را میتوان «حلقه وصل» میان نیروها و فعالان فرهنگی دانست. عامل اتصالی بین نسلها و دیدگاهها و تخصصها و جریانها و سلیقههای مختلف فرهنگی. اتصالی که عاملی مهم برای همافزایی است.
از این آدمها شاید تعداد زیادی در فضای جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی وجود نداشته باشد و یکی از بهترین آنها، نادر طالبزاده است.
نادری که درس خوانده آمریکاست و عشق انقلاب اسلامی و امام خمینی از او انسان دیگری میسازد و اصلا انقلاب است که او را بیشتر با اسلام آشنا میکند. نادری که لاف انقلابیگری هم نمیزند و با شروع جنگ، به جبهه میرود و از رانندگی لودر و بولدوزر هم شروع میکند؛ چون جبهه، نیازی به دکترِ سینما ندارد!
طالبزاده یکی از اتفاقات مهم زندگیاش را آشنایی و همراهی با آقامرتضی آوینی میداند و پس از اوست که به دنبال جریان جدیدی در زندگی میگردد و آن هم ایفای نقش حلقه وصل بودن میان فعالان فرهنگی است.
فهرستی از کارهای متنوعی که او در طول این سالها انجام داده و فهرستی از شاگردانی که در درون و بیرون مرز آموزش داده است و فهرستی از مجموعهها و اتفاقاتی که با ایده او و همفکری او شکل گرفته و سرپا شده، نشان میدهد که نادر طالبزاده خود را وقف این ارتباط و تعامل و همراهی و همکاری کرده است.
طالبزاده یک کار سخت برای خودش انتخاب کرده بود؛ حلقه وصل بودن و استفاده کردن از فکر و نظر دیگران و اجازه دادن برای دیده شدن آنها، کار دشواری است که به راحتی از عهده کسی برنمیآید.