سرویس پرونده: سالهای پایانی دهه پنجاه که همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی و آغاز جنگ تحمیلی بود، سیاستهای کنترل جمعیت که در زمان قبل از انقلاب پیگیری میشد، به طور کلی متوقف شد و جای خود را به سیاستهای تشویقی افزایش زاد و ولد داد. نتیجه این سیاستها را میتوان با نگاهی اجمالی به آمار موالید سالهای پایانی دهه پنجاه و سالهای ابتدایی دهه شصت مشاهده کرد.
پس از افزایش چشمگیر زاد و ولد در سالهای دهه شصت، مدیران وقت در سالهای پایانی دهه شصت و ابتدایی دهه هفتاد تصمیم گرفتند که بار دیگر کنترل جمعیت را سرلوحه برنامههای خود قرار دهند. سیاستهای کاهش زاد و ولد همچنان تا سالهای پایانی دهه هشتاد دنبال شد، تا اینکه در چند سال اخیر و همزمان با تأکیدات رهبر معظم انقلاب پیرامون لزوم بازنگری در سیاستهای کنترل جمعیت، بحث در این خصوص به یکی از موضوعات مهم در سطح جامعه مبدل شد.
آقا با تأکید بر آمارهای تأسفبرانگیز زاد و ولد در سالهای اخیر، فرمودند: «ما باید در سیاست تحدید نسل تجدیدنظر کنیم. سیاست تحدید نسل در یک برههای از زمان درست بود؛ یک اهدافی هم برایش معین کردند. آنطوری که افراد متخصص و عالم و کارشناسان علمىِ این قسمت تحقیق و بررسی کردند و گزارش دادند، ما در سال ۷۱ به همان مقاصدی که از تحدید نسل وجود داشت، رسیدیم. از سال ۷۱ به این طرف، باید سیاست را تغییر میدادیم؛ خطا کردیم، تغییر ندادیم. امروز باید این خطا را جبران کنیم.» پس از آن ایشان بارها در فرمایشاتشان بر لزوم دخالت دولت در افزایش زاد و ولد تأکید کردند.
بسياري از صاحبنظران معتقدند جمعيت کشورمان به دليل سیاستهای اعمالشده در کاهش فرزندآوري و شدت يافتن آن در سالهای اخير به سمت جمعيت سالخورده پيش میرود و اين امر خود زنگ خطري است که به صدا درآمده و نبايد گوشها را از شنيدن آن بازداشت؛ البته در اين بين عدهای نيز معتقدند که همچنان زیرساختها براي آغاز اين حرکت آماده نيست و نبايد عجولانه تصميم گرفت. موضوعی که به اذعان همگان، بسیار فراتر از پیشبینیها بوده است. براساس آخرین سرشماری نفوس و مسکن در سال 1390، نرخ باروری در ایران به 1.8 درصد رسیده است که کمتر از نرخ جانشینی جمعیت (2.1 درصد) است. همچنین براساس آخرین آمار سازمان ثبت احوال که در مردادماه 1395 منتشر شده، 19 درصد خانوادههای ایرانی تکفرزند هستند. این در حالی است که کاهش نرخ باروری و در نتیجه آن کاهش فرزند آوری، مشکلات بسیاری از جمله کاهش روابط اجتماعی، بلوغ زودرس و فرزندسالاری و ... را به دنبال خواهد داشت.
در این میان نظام سلطه با استفاده از ابزار رسانهای خود، درصدد استفاده هر چه بیشتر از این فرصت جهت نفوذ فرهنگی در جامعه و خانواده ایرانی است. این رسانهها با تبلیغات منفی و همچنین بزرگنمایی مشکلات ناشی از فرزند آوری، سعی در تغییر نگرش خانوادهها و القای مشکلات فراوان و لاینحل فرزندآوری در ذهن مخاطبین خود میکنند. در این گزارش، تلاش شده است گرههای ذهنی که این شبکهها با تأکید و بزرگنمایی آنها، ذهن مخاطبین خود را نسبت به فرزند و فرزندآوری مخدوش نموده و با تردید مواجه میکند آورده شود.
1- تأثیر زایمان بر سلامت و زیبایی زنان:
با بررسی شبکههای معاند، در خصوص زایمان و ویژگیهای آن، میتوان گفت این رسانهها زایمان را بسیار ملالآور و دردناک معرفی کرده و عامل بسیاری از مشکلات جسمی و روحی از جمله افسردگی مفرط، پوکی استخوان، افزایش وزن، افتادگی سینهها و... بیان میکنند. در حالی که کارشناسان پزشکی و غیر پزشکی بر این باورند که بسیاری از اختلالات جسمی و رفتاری در زنان پس از زایمان مانند افسردگی، محدود بوده و تنها در 10 الی 15 درصد زنان و آن هم به صورت خفیف میتواند بروز کند. از طرفی نیز با پیشرفت علم و تکنولوژی و استفاده از روشهای نوین زایمان مانند زایمان در آب میتوان به مقدار قابلتوجهی درد ناشی از زایمان را کاهش داد.
2- تأثیر سوء فرزند بر ترقي و خودشكوفايي زنان
«مادران شاغل از رفاه جسمي و روحي بيشتري برخوردارند»، «تحصيلات بيشتر (و نه خودسازي يا حتي مطالعه) ارتباط مستقيمي با موفقيت فرزندان دارد. زنان تحصيل نكرده نميتوانند فرزندان خوبي تربيت نمايند»، «داشتن خانواده گسترده و فرزندان متعدد اگرچه در گذشته خوشايند بوده است اما امروزه مقدور و منطقي نيست»؛ اینها گزارههایی است که این شبکهها جهت برانگیخته کردن حس پیشرفت و شکوفایی زنان و ایجاد تقابل این حس با فزرندآوری مطرح میکنند. در همین رابطه شبکه بیبیسی فارسی در نوشتهای با عنوان «ما مادران مدرن»، به بیان خاطرات تلخ و سخت مادری تازه زایمان کرده میپردازد و با تبلیغات منفی سعی در ایجاد تقابل بین وظایف مادری و ایفای وظایف اجتماعی میکند:
«تا وقتی حامله نشده بودم، درکی از آن چه مادربزرگانمان کشیدند، نداشتم. اما مدتیست که احترامم برای مادربزرگهایم دو چندان شده. مادربزرگ مادری، که ما مامی جون صدایش میکنیم، هشت شکم زایید که هفت تایشان ماندند. مادربزرگ پدری، که به او مادر جون میگفتیم، چهار شکم زایید که سه تایشان ماندند. روزهایی که از خستگی و بیخوابی، از پا درمیآیم، به این فکر میکنم که چطور از پسش برآمدهاند...
ما مادران مدرن، علاوه بر مادر و همسر بودن میخواهیم هویت مستقل اجتماعیمان را هم حفظ کنیم. حالا میدانم که قلبم دو نیم شده. نصفش به دخترک تعلق دارد و نیمی که میخواهد بیرون از خانه بیش از یک مادر باشد. امیدوارم تارا روزی که بزرگ شد از این که در بچگیاش با یک دست پوشک عوض میکردم و با دست دیگر تایپ میکردم، شاکی نشود. امیدوارم او هم مادر مدرنی باشد. امیدوارم زنی شود که بهشت را نه در آسمانها که روی زمین بخواهد. بهشت دانش و استقلال و برابری. هر چند که رسیدن به آن، سخت باشد...»
3- تربيت پرهزينه كودك
هزینه بالای تربیت و نگهداری کودکان از دیگر مواردیست که این شبکهها بر آن تأکید میکنند. این رسانهها با تعریف سبک زندگی جدید، فراهم بودن همه امکانات به صورت کامل و بعضاً لوکس برای فرزند را لازمه فزرندآوری القا کرده و عبرت گرفتن از تربیت سخت خود را دلیل این مدعا میدانند.
4- تقابل وظایف مادری و همسری
یکی دیگر از مواردی که شبکههای معاند و معارض نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران در برابر فرزندآوری معرفی میکنند این است که زوجین پس از فرزنددار شدن از زندگی لذت کمتری خواهند برد و فرزند آوری را مترادف پایان آسایش و راحتی زوجین القا میکنند. به طوری که این رسانهها يكي از علل گسترش طلاق، بيتوجهي زنان به نيازهاي همسر به دليل غرق شدن در وظايف مادري عنوان میکنند. به عنوان مثال شبکه صدای آمریکا در مطلبی با عنوان« تأثیر بچهدار شدن بر والدین بدتر از طلاق و بیکاری است»، فرزند را عامل مخل آسایش و خوشبختی زن و شوهر تعریف کرده و مینویسد:
«آنطور که یک تحقیق علمی جدید نتیجه گرفته، فرزند میتواند منبع مقادیر فراوانی تأثیر منفی در خوشبختی فرد باشد. در واقعیت و به طور میانگین، تأثیر یک نوزاد تازه بر زندگی یک فرد، در سال اول فاجعهبار است و اثر آن از طلاق، بیکاری و حتی مرگ شریک زندگی عمیقتر است. روزنامه واشنگتنپست مینویسد پژوهشگران این پروژه، زندگی ۲۰۱۶ شهروند آلمان را که در آغاز کار فرزند نداشتند تا دستکم دو سال بعد از تولد اولین فرزندشان مورد مطالعه قرار دادند. از آنان خواسته شد تا در پاسخ به این پرسش که "از زندگی خود با درنظر گرفتن همه جوانب چقدر رضایت دارید" از صفر تا ده نمره دهند.
در آلمان بیشتر زوجها گفتهاند که دو بچه بهتر است. این در حالی است که این کشور همچنان رکورددار کمترین میزان زادوولد یعنی به طور میانگین به ازای هر زن، یکونیم بچه است. ۳۰ درصد والدین گفتهاند که پس از تولد فرزند همچنان خوشحال هستند و بقیه گفتهاند که برداشتشان از خوشبختی در جریان اولین و دومین سال پس از کودک افت کرده است. به شکل متوسط طبق این تحقیق، والد شدن احساس خوشبختی فرد را نزدیک به یک و نیم واحد کاهش میدهد. کارشناسان این میزان را شدید میدانند. برای درک این میزان افت، میشود با شاخصهای دیگر احساس خوشبختی مقایسه کرد: طلاق مقیاس خوشبختی در یک فرد را بیش از نیم درصد واحد کاهش میدهد، بیکاری یک واحد، و مرگ همسر یک واحد. در سایه این احساس افت احساس خوشبختی است که بسیاری از والدین پس از اولین فرزند دیگر تصمیم به فرزندآوری ندارند.»
نتیجهگیری: با توجه به موارد فوق و بسیاری از موارد مشابه دیگر میتوان عنوان کرد که دشمنان نظام اسلامی همواره مترصد ایجاد دستآویزی جهت تأثیرگذاری سوء بر این کشور بوده و هستند و خصوصاً اینکه موضوع کاهش جمعیت از جمله موضوعات حساس و حیاتی کشور بوده که از جنبه های مختلف امنیتی سیاسی و اجتماعی و همچنین فرهنگی برای کشور حاز اهمیت می باشد. رهبر فرزانه انقلاب نیز بارها و بارها بر اهمیت آن تأکید کرده و مردم، نخبگان و مسئولین کشور را نسبت به عواقب جبرانناپذیر آن هشدار دادهاند. لذا مردم، مسئولین و نخبگان جامعه هر یک باید هریک به سهم خود در جهت ترویج فرهنگ فزرندآوری و دوری از تک فرزندی ایفا کرده و رفع این خطر احتمالی تلاش کرده و موجبات افزایش جمعیت کشور که لازمه پیشرفتهای گوناگون جوامع میباشد را فراهم کنند.