سرویس معرفی: علامه سيد محمدحسين فضلالله (2010ـ1935م/ تيرماه 1389ش)، عالم مجاهد و مجتهد لبناني بود که همه اهتمامش مسائل امت و مقابله با استعمارگران و تحقق اسلام در زندگي مسلمانان به عنوان يک شيوه زندگي بود و خود را خادم خدا، رسول خدا و اهلبيت رسولالله(ع) ميدانست. علامه فضلالله به عنوان پدري مهربان، راهنماي همه جنبشهاي اسلامي در کشورهاي اسلامي و عربي بود و همه اهتمام او مسائل جهان اسلام و به ويژه قضيه فلسطين بود.
در بخشي از پيام تسليت مقام معظم رهبري در پي درگذشت علامه فضلالله آمده است: «اين عالم بزرگوار و سخت کوش، در عرصه دين و سياست، شخصيتي اثرگذار بود و لبنان تا سالهاي طولاني، خدمات و برکات او را از ياد نخواهد برد... ايشان همچنين براي جمهوري اسلامي ياوري بااخلاص و صميمي به شمار ميرفت و در همه دوران سي ساله همواره در زبان و عمل، وفاداري خود را به انقلاب اسلامي و نظام جمهوري اسلامي به اثبات رسانید».
به مناسبت سومين سالگرد درگذشت ايشان گفتگويي درباره زندگي و انديشههاي اين عالم برجسته داشتهايم:
در ابتداي گفتگو بد نيست به جايگاه شخصيت علمي، فرهنگي و سياسي علامه فضلالله بپردازيد تا مخاطب علامه را بهتر بشناسد؟
مجله «پيام زن» در مقدمهاش بر ترجمه کتاب «تأملات اسلاميه حول امرأه» که تحت عنوان «اسلام، زن و جستاري تازه» منتشر کرده، نوشته است: «نام آيتالله فضلالله عالم و انديشمند اسلامي معاصر، براي کساني که دغدغه حضور دين در دنياي معاصر را دارند، نامي آشناست.» به نظرم اين يکي از دقيقترين توصيفات درباره نقش و جايگاه علامه فضلالله است؛ يعني انديشمندي که دغدغه حضور دين در دنياي معاصر را دارد.
بيشک شخصيت علمي و فرهنگي و حتي سياسي علامه فضلالله و آوازه بينالمللي او از ايشان يک شخصيت مبارز، روشن، ميانهرو و تأثيرگذار در جامعه متکثر لبنان و کشورهاي عربي ساخته است. بارزترين چهره مرحوم علامه فضلالله برايم، مجاهدي نوانديش يا روشنفکر است. ما عالمان مجاهد داريم، اما مجاهداني که نوانديش و روشنفکر باشند کم داريم. علامه فضلالله براي من همواره به عنوان يک عالم مجاهد مطرح بوده است. شايد در تاريخ معاصر معدود افرادي داشته باشيم که در هر دو جنبه نوانديشي و جهاد در راه خدا و پيکار با دشمنان خدا و اسلام و مسلمين، فعال باشند و علامه فضلالله از جمله اين معدود افراد است. غالباً روشنفکران و نوانديشان ديني از عرصه جهاد فاصله داشتند. امثال امام خميني(ره)، شهيد صدر، امام موسي صدر و... در تاريخ شيعه و حتي جهان اسلام معاصر کم داريم. لذا همواره اين جنبه از زندگي و سيره علامه فضلالله برايم پُررنگتر است.
در نگاههاي بعدي او يک فعال برجسته حقوق بشري و انساندوستانه است که حمايتهايش از مقاومت اسلامي لبنان و انقلاب اسلامي ايران و مقابلهاش با تکفيريها، صهيونيستها و نظام سلطه در جهان فراموش نشدني است. او انساني والا، دلرحم، مهربان و داراي فکري جهاني بود.
اگرچه او مواضع خود را به صراحت و به سرعت در قبال مسائل مختلف بينالمللي بيان ميکرد و همين باعث توجه رسانهها و مردم انقلابي دنيا و به ويژه مسلمان جهان عرب به او شده بود، امّا اخلاق و خوش خلقي و نيز چگونگي پاسخ به سئوالات و دغدغههاي جوانان و زنان نيز در جذب مخاطبان به اسلام و تشيع بسيار موثر بود. سعه صدر و اخلاق والا و برخوردهاي کريمانه وي با ديگران و حتي پيروان ديگر اديان و مذاهب در لبنان و سوريه و ديگر کشورهاي اسلامي باعث شد که او محبوب بسياري از قلوب شود. او اخلاق خويش را از پيامبر اکرم(ص) و اهل بيت(ع) آموخت و اينکه چگونه با مردم و مخالفان و منتقدانش سخن بگويد و همين اخلاق و خوش رفتاري و سعدصدر را در جذب مخالفان به تشيع و اسلام بسيار موثر ميداند.
او شديداً معتقد به اخلاق علمي و اخلاق نقد بود و در اين زمينه بسيار دغدغه داشت. او در پاسخ به سؤال فصلنامه «هفت آسمان» درباره بهترين راه تبادل انديشه ميان عالمان شيعي براي رشد و تعالي فرهنگ شيعه ميگويد: «بهترين راه آن است که ما در کاربرد سازوکارهاي نقد علمي به اخلاق علمي آراسته باشيم و در گفتهها و موضعگيريها و همه رفتارهايمان از تعصب دوري کنيم و از تقوايي برخوردار شويم که ما را به درنگ و تأمل در گفتههاي خودمان و ديگران وادارد.»
علامه معتقد بود که جامعه اسلامي ما ـ يعني جهان اسلام ـ از عقبماندگي فکري و تعصبهاي غيرمنطقي رنج ميبرد. نکته بعدي اينکه علامه به شدت معتقد به بازخواني تاريخ بود. البته بازخواني نه به قصد تحريف و ناديده گرفتن حقايق تاريخي، همچنان که معتقد بود هر نسلي بايد قرآن و روايات قطعيالصدور را از نگاهي نو ـ و نه از روي عقده نوخواهي و نوجويي ـ مورد بازخواني قرار دهد تا حقايق اسلام را بر مبنايي علمي و فرهنگي و بر اساس دستاوردهاي فکري بازشناسد. او معتقد است که ما بايد از همه ديدگاهها و انديشههاي اجتهادي در فهم قرآن و سنت يا در برداشت برخي از اين منابع، قداستزدايي کنيم. چرا که تقدّسگرايي افکار گذشتگان، راه را بر تفکر ميبندد. البته او منکر آثار و انديشههاي گذشتگان نيست.
او با همين نگاه وارد تاريخ ميشود. وي معتقد است که بايد تاريخ را از نو بفهميم. از بازنويسي و بازخواني تاريخ سخن ميگويد. او ميگويد اينکه ما از بازنويسي تاريخ سخن ميگوييم در پي تغيير محتواي تاريخ و ساختن دوباره آن نيستيم، بلکه در پي فهم دوباره تاريخ هستيم. لذا اگرچه نيت او در برخي بازخواني مسائل تاريخ صدر اسلام خير بود، اما به علل مختلف، دچار اشتباهاتي شد که به وي و رويکرد تقريبياش ضربه زد و تأثيرگذارياش را در جهان تشيع کاهش داد.
او معتقد است کاري که کرده نو، بديع و بيسابقه در تاريخ تفکر اسلامي نيست. اما همگان ميدانند که او شجاعانه مسائل را مطرح ميکرد و تلاش داشت حتماً به مشکلات و معضلات پاسخ بدهد، هر چند پاسخ هايش ممکن بود آن جامعيت لازم را نداشته باشد. او سؤالات را بيپاسخ نميگذاشت و براي رفع شبهات فکري و مشکلات جامعه خود را موظف و مسئول پاسخگويي ميدانست. لذا طرح بحثهايي که کرده بود باعث ايجاد نوآوريهايي در فقه شد و علماي ديگر توانستند از اين فضاي ايجاد شده راحتتر موضع خود را بيان کنند. البته انتظار اين است که علاقمندان علامه فضلالله، آراي او را وحي منزل ندانند و مطلع باشند که اگر علامه زنده بودند ممکن بود با تتبعات و تأملات بيشتر، نظرات جديدي بيان کنند که تکميلکننده و تصحيحکننده و حتي ردکننده نظريات قبلي خود ايشان بوده باشد. علامه به دنبال کشف حقيقت بود و اگر احياناً اشتباهي داشته، از سوي قصد و غَرَض نبوده، بلکه از روي صداقت بوده است.
در بررسي زندگي علامه درمييابيم که گفتگو در انديشه وي، جايگاه بلندي دارد تا حدي که او را ميتوان معروفترين عالم شيعي معاصر در گفتگو با پيروان اديان مختلف ناميد.
واقعاً هم همين طور است. ناگفته نماند که امام موسي صدر هم در اين زمينه بسيار فعال بود. گفتگو با مردم، گفتگو با پيروان مذاهب اسلامي و اديان و مکاتب مختلف در سيره مرحوم علامه بسيار پُررنگ است. اين سنت گفتگو را شيوه پيامبران و اوليا ميدانست، البته گفتگويي اخلاقمدارانه و براي دريافت و انتقال حقيقت.
موضوع گفتگوي اديان و مذاهب در آثار علمي و مکتوب ايشان هم جايگاه، ويژهاي دارد. ايشان در کتابهاي بسياري مانند «الحوار في القرآن». «في آفاق الحوار الاسلامي المسيحي»، «الاسلام و المسيحيه»، «اسلوب الدعوه في القرآن»، «حوارات في الفکر و الاجتماع و السياسه» و «حرکه النبوه في مواجهه الانحراف» به موضوع گفتگو پرداختهاند که متأسفانه جز کتاب اول، بقيه آثار او به زبان فارسي ترجمه نشده است. اي کاش مراکز تحقيقاتي و پژوهشي به جاي تحقيقات ضعيف يا تکراري که بسيار مشاهده ميشود، به ترجمه آثار ايشان و ديگر متفکران برجسته شيعي جهان عرب مانند شيخ محمدمهدي آصفي، علامه عبدالهادي الفضلي، شيخ محمدمهدي شمسالدين و... روي بياورند که قطعاً برکاتي براي حوزهها و انديشه و فرهنگ شيعي و اسلامي در کشورمان خواهد داشت. البته اين جاي تأسف است که هنوز بسياري از آثار اين متفکران در کشور ما ترجمه نشده و نهادهاي فرهنگي و علمي خود را بايد مورد انتقاد دهند که چرا اينگونه است؟!
وي با اهل سنت و مذاهب اسلامي چه رويکردي را اتخاذ کرده است؟
سيره او درباره اهل سنت و ديگر پيروان مذاهب اسلامي روشن است. او محور وحدت در لبنان و مورد توجه همه پيروان مذاهب اسلامي بود. شخصيت و سيره او چنان مورد توجه بود که پس از رحلت ايشان غالب گروههاي شيعه و سني در جهان اسلام از فلسطين و اردن و مصر گرفته تا افغانستان و پاکستان و هندوستان و حتي مسلمانان کشورهاي آفريقايي و آمريکاي لاتين و اروپا و آمريکا هم واکنش نشان دادند. اگر اين بيانيهها و پيامهاي تسليت جمعآوري شود، خود بهتر نشاندهنده اهميت و جايگاه علامه فضلالله در جهان اسلام و معاصر است.
او معتقد است که روابط پيروان مذاهب شيعه و سني با يکديگر بر اساس آگاهي و درک صحيح نيست. ما براي تعامل و مباحثه در مورد حل مشکلات فرهنگي و اعتقادي نياز به روحيه علمي و بيطرف کامل داريم تا بتوانيم اسلام را به خوبي درک کنيم. او همواره تأکيد ميکرد که دشمنان بيش از هر کس ديگر از اختلافات مذهبي ما سوءاستفاده ميکنند. او به صراحت ميگويد: متأسفانه ما از مسائل مربوط به عدالت و آزادي در کشورهايمان غافل شدهايم؛ لذا اختلافاتي که بين شيعه و سني در هند يا پاکستان يا افغانستان يا در کشورهاي عربي رخ ميدهد، سبب استحکام پايههاي حکومتهاي ستمگري که استکبار جهاني در کشورهاي اسلامي بنيان گذاشته، گرديده است.
در نظر علامه فضلالله موانع وحدت بين مسلمانان چيست؟
علامه مهمترين مانع وحدت را «عدم شناخت شيعه و سني از همديگر» ميداند و رفتارهايي که برخي پيروان اين مذهب انجام ميدهند. او هم دو طرف مارا را ميبيند و ميگويد شيعه درصدد تضعيف و تخريب اهل سنت است و سني نيز در کار تخريب و تکفير شيعه. همين اختلافات در کشورهاي اسلامي باعث شده که ما از دشمنان اصلي که ديکتاتورها و حکام ستمگر و منحرف و وابسته استکبار جهاني و صهيونيسم هستند، غافل شويم. در نظر علامه، آمريکا و صهيونيسم در رأس استکبار جهاني از طريق حکام و علماي وابسته به خود در کشورهاي اسلامي عمل ميکنند و با تمام توان و از تمام ظرفيتهاي رسانهاي و تبليغي خود کمک ميگيرند تا مانع تحقق وحدت و شناخت صحيح مذاهب اسلامي از همديگر شوند.
ايشان، نکتهاي را در اين زمينه بارها بيان کرده است و بيش از 20 سال پيش، در کنفرانس وحدت يا انديشه اسلامي هم آن را ذکر کردهاند. ايشان خطاب به مسلمانان و علماي جهان اسلام ميگويد: اي کساني که اختلافات را تجربه کرديد و طرفي از آن نبستيد، بياييد اين بار وحدت اسلامي را در مسير مسائل کلي و مشترک تجربه کنيد.
وي در مقابل مسيحيان چگونه برخورد ميکرد؟
او رفتاري انساني با پيروان اديان و مذاهب داشت. البته اين رفتار انساني وي باعث نميشد که اگر اشتباهاتي از آنها ميبيند يا در تاريخ وجود داشت، از آنها بگذرد. براي نمونه وقتي او به دعوت «باشگاه صلح و حقوق بشر» براي سخنراني درباره گفتگوي اسلام و مسيحيت به دانشگاه آمريکايي بيروت دعوت ميشود، بحثهاي کاربردي و مفيدي ميکند و در بخشي از سخنانش ميگويد: «مسيحيت ميگويد خدا يعني محبت، ولي در بسياري از گامهايي که به نام مسيحيت برداشته ميشود، بدترين نوع بغض، کينه و برتريجويي و مانند آنها يافت ميشود».
او اولين گام براي گفتگو را عقلاني کردن ايمان و خاستگاههاي ايماني ميداند تا در برابر همه انديشههاي ديني و حتي غيرديني، گشادهدل و با سعه صدر باشيم و بدون آن نميتوانيم به ديدار و گفتگو با يکديگر نايل شويم و اينکه با عقلهاي مردم با آنها سخن بگوييم چرا که پيامبران، عقلهاي مردم را مخاطب قرار ميدهند و آنها در پي عرضه افکارشان با شيوه عقلاني و واقعبينانه بودند.
وي از تبليغات رسانههاي غربي انتقاد ميکند و ميگويد که در غرب ما کساني را مييابيم که در پي القاي اين تصور در افکار عمومي غربيان هستند که مسلمانان يک بار ديگر بر ضد مسيحيان برخاستهاند؛ گويا رويارويي با حکومت آمريکا يا فرانسه يا انگلستان، رويارويي با مسيحيت است. ايشان نکته جالبي در ادامه همين بحثش ميآورد و ميگويد: «ما ميدانيم که حضرت مسيح(ع) نه در کاخ سفيد و نه در اين حکومت يا آن حکومت جايي ندارد، ولي تبليغات رسانهاي به اين گونه عمل ميکنند.»
نظر علامه فضلالله درباره انقلاب اسلامي و امام خميني(ره) و رهبر انقلاب چه بود؟
مرحوم علامه فضلالله به انقلاب اسلامي اعتقاد داشت و در حمايت از امام و رهبري از کوششي دريغ نکرد. ايشان ياور صادقي براي رهبري معظم انقلاب بود که در پيام ايشان به مناسبت ارتحال علامه فضلالله هم بر اين نکته تأکيد شده است. اخيراً کتاب «فقيه و امت» که توسط انتشارات سپيدهباوران مشهد منتشر شده، ديدگاههاي علامه فضلالله درباره امام و شيوههاي اجتهادي ايشان آمده است. جالب است که مرحوم علامه فضلالله در مقدمه کتاب از امام به عنوان «يک شخصيت کامل اسلامي» ياد ميکند. متأسفانه اين کتاب آنطور که بايد ديده شود، ديده نشد و خود موسسه تنظيم آثار امام هم در معرفي اين کتاب به جامعه علمي کشور کوتاهي کرده است.
علامه فضلالله معتقد است که امام با امکانات ناچيزي که در اختيار داشت، توانست معادلات سياسي منطقه و معيارها و نقشه قدرتها را در ميان وحشت و ناباوري جهانيان به هم بريزد. مصطفي الشوکي، گردآورنده کتاب که از شاگردان و علاقمندان علامه فضلالله است در مقدمهاش بر اين کتاب مينويسد که علامه فضلالله از روز نخست در کنار اين مبارزه بود و امروز هم به پشتيباني اين انقلاب ميپردازد. چنانکه، چه در کلام و چه در موضعگيري در مقابل دشمنان و چه در ارزيابي دقيق او از شخصيت امام(ره) در ديدگاه فقهي و روش اجتهادي و انديشه مبارزاتي و سياسي وي هميشه در کنار امام بود.
علامه فضلالله به نظريه ولايت فقيه اعتقاد داشت و بيان ميکند که سخن امام درباره ولايت فقيه از بررسي و مطالعه دقيق دين اسلام به عنوان يک دين کامل در زندگي بشر نشأت ميگيرد و پاسخ مخالفان نظريه ولايت فقيه را ميدهد. علامه درباره امام ميگويد: امام شخصيت مبارزي بود که در انقلاب خود از حدود اسلام خارج نشد و مجتهدي بود که در فتواهاي خود کورکورانه از نظرات قدما استفاده نکرد.
علامه فضلالله به نظريه ولايت فقيه معتقد بود و آن را نظريهاي علمي، پيشرفته و کاملاً سازگار با تمدن امروزي ميداند که شورا و ولايت را در کنار هم قرار داده است. او ولايت فقيه را از باب حفظ نظام عام ـ اگر حفظ نظام متوقف بر آن باشد ـ پذيرفت و نه مستندات نصوص ديني.
سخنان علامه فضلالله دربارة امام بسيار جالب توجه است و اگر کس ديگري غير از علامه فضلالله درباره امام گفته بود، از سوي رسانهها در بوق و کُرنا ميشد. ايشان سخنان بسيار مهم و ارزشمندي درباره امام، نقش و جايگاه او در دورة کنوني و اثراتش بر نهضتهاي اسلامي زده است که متأسفانه تاکنون کمتر بدان توجه شده است.
مثلاً علامه فضلالله معتقد است که سخن درباره انديشه سياسي حضرت امام بسيار مشکل يا غيرممکن است و هيچگاه نميتوان به صورت گسترده و کامل درباره تفکرات سياسي ايشان اظهار نظر کرد، چرا که زمينه فعاليتها و مبارزات او محدود به دايرهاي خاص نبود و بر اساس انديشههاي اسلامي به سرتاسر جهان گسترش يافت.
او دربارة امام معتقد است که امام با اجتهاد خويش در مقابل مسائل جهان ايستادگي کرد. او نميخواست فقط مجتهدي باشد که در صحنه جهاد و زندگي به صدور فتوا بسنده کند، بلکه مسئوليت، خطرات، تهديدها، دشنامها و تهمتهاي اين مسير را به جان خريد.
علامه نگاه جهاني امام و نگاه غيرفرقهاي انقلاب اسلامي را ميستايد و در اين باره ميگويد: گفتندکه انقلاب او، انقلابي فرقهاي است که در آن جايي براي مسيحيان و بوداييان و پيروان ديگر مذاهب نيست، اما امام با نداي «اي مستضعفان جهان متحد شويد» ثابت کرد که انقلاب او انقلابي انساني است؛ زيرا اسلام دين انسانيت است. انقلاب اسلامي بدون آنکه از خط اسلام خارج شود، انقلابي انساني است؛ زيرا اسلام مسئوليت تمام بشريت را بر عهده دارد.
علامه ميگويد وقتي امام شعار «نه غربي، نه شرقي، جمهوري اسلامي» را سر داد، در واقع بُعد جهاني حرکت انقلاب را به جهانيان معرفي کرد.
او رهاورد ديگر امام را موفقيت ايشان در تأسيس و پايهگذاري دولت اسلامي ميداند که بيداري و هوشياري افکار عمومي مسلمانان جهان را در پي داشت و حرکتها و نهضتهاي کوچک و ناپيوسته اسلامي، در اثر نداي امام، به جريان عظيم و فراگير مبدل شد.
ايشان جايگاه رهبر معظم انقلاب را در راستاي امام خميني تبيين ميکند و درباره ايشان ميفرمايد: رهبري کنوني انقلاب اسلامي، آيتالله خامنهای، شخصيتي بيدار و آشنا به تمام مسائل جهان معاصر است؛ خصوصاً که ايشان علاوه بر حضور در مراحل مختلف نهضت و انقلاب در منصب رياست جمهوري تجربيات ارزشمندي را کسب کرده است.
ايشان رهبر معظم انقلاب را پيگير تمامي مسائل و مشکلات مسلمانان جهان ميداند و به عنوان سدّ محکمي که در برابر امواج طوفنده، ايستادگي ميکند قلمداد ميکند؛ امواجي که ممکن است امّت اسلامي را دچار ضعف نمايد.
علامه معتقد است رهبر معظم انقلاب توانست مواضع انقلاب را با صراحت اعلام نمايد و مسيري را که حضرت امام براي نهضت معين نموده، ادامه دهد.
توجه به مسائل جوانان در آثار و تعامل با آنها در رويکرد علامه ديده ميشود. فکر ميکنيد ايشان چه انتظاراتي از جوانان داشتند؟
علامه مانند ديگر بزرگان و عالمان به مسائل جوانان توجه داشتهاند. نگاه تربيتي به انسان در آثار او موج ميزند. اينکه علامه از جوانان چه انتظاري داشتند به طور مستوفي در آثار ايشان آمده است به ويژه کتاب «دنيا الشباب» که تحت عنوان «دنياي جوانان» به فارسي هم ترجمه شده است. يا مجموعه «حوارات» که در بيش از 20 جلد از ايشان منتشر شده است. کتاب «دنياي جوانان» ايشان بسيار خواندني است و من پيشنهاد ميکنم آثار اجتماعي و تربيتي علامه فضلالله به ويژه «دنياي جوانان» را خوب بخوانيد. اين کتاب که به صورت گفتگو با ايشان است يکنواختي و خستگي کتابهاي معمولي را ندارد و به بسياري از سؤالات و نيازهاي فکري و عقيدتي جوانان در زمينههاي مختلف پاسخ ميدهد.
ايشان نسل جديد و جوانان امروز را «نسل رنج» قلمداد ميکند. چرا که نسلي است که با کفر جهاني روبرو است و آرزو ميکند که اين نسل مهم، اشتباهاتش کمتر باشد و از دسيسهها و توطئهها آگاه باشند. ايشان توصيههاي اخلاقي و معرفتي ميکنند مانند اينکه آگاه باشند. دلشان را به خدا محکم کنند و از احدي نترسند. با خدا انس بگيرند. با رسول خدا(ص) و اهل بيت(ع) ارتباط معنوي داشته باشند تا نمونه اخلاق و قدرت و چگونگي ارتباط با انسان و حيات را از آنها بگيرند.
اما مطالعه اين کتاب لطف ديگري دارد. چرا که علامه در اين کتاب، به پرسشها و دغدغههاي فکري و عقيدتي جوانان پاسخهاي روشن و واضح داده است.
از آثار علامه چه کتابهايي به زبان فارسي ترجمه شده است که ما براي آشنايي با انديشههاي ايشان مطالعه کنيم؟
آقاي مجيد مرادي از پژوهشگران حوزه انديشه سياسي اسلام که در معرفي انديشمندان جهان عرب دغدغه ارزشمندي دارند تاکنون بيش از چهار کتاب از علامه ترجمه کرده و خودش نيز قرار است کتابي با عنوان «انديشه سياسي علامه فضلالله» را بنگارد. ايشان کتابهاي «دنياي جوانان»، «دنياي زن»، «اسلام، زن و جستاري نو»، «فقه زندگي» و مقالات و گفتگوهاي متعددي از علامه به زبان فارسي ترجمه کرده که سه مورد اول آن از سوي بوستان کتاب قم منتشر شده است.
غالب مقالات و گفتگوهاي ترجمه شده ايشان هم در مجلاتي چون پگاه حوزه، فصلنامه هفت آسمان (ش 7)، فصلنامه ميثاق امين، خردنامه همشهري و... است. آقاي محسن عابدي که استاد دانشگاه شاهد هستند نيز کتاب «الحرکه الاسلاميه؛ هموم و قضايا» علامه را به فارسي ترجمه و انتشارات خانه انديشه جوان آن را با عنوان «کيمياي نظر: تأملاتي در مباني نظري جنبشهاي اسلامي»، در سال 1378 منتشر کرده که البته خود دفتر علامه فضلالله در قم انتقادات فراواني به ترجمه ايشان داشتند و آنجور که انتظار داشتند، نبود.
آيتالله دکتر احمد بهشتي هم ترجمهاي آزاد از کتاب «خطوات علي طريق الاسلام» علامه را در سال 67 ترجمه کرده که انتشارات سازمان تبليغات اسلامي وقت آن را با عنوان «گامهايي در راه تبليغ» منتشر کرده است که اخيراً تجديد چاپ شده است. آقاي حميدرضا آژير کتاب «علل قيام امام حسين(ع)» را از ايشان ترجمه و شرکت بهنشر (انتشارات آستان قدس رضوي) آن را منتشر کرده است.
آقاي ميردامادي هم کتاب «گفتگو در قرآن» ايشان را ترجمه و انتشارات هرمس تهران آن را منتشر کرده است. سيره اهل بيت(ع) کتاب ديگر ايشان است. اخيراً هم کتاب «فقيه و امت» درباره انديشه سياسي و انقلابي امام خميني با ترجمه سيدهاشم عبداللهي توسط انتشارات سپيدهباوران مشهد منتشر شده است. ضمناً مقاله مفصلي درباره انديشه سياسي علامه فضلالله در جلد هجدهم «انديشه سياسي متفکران» آمده که پژوهشکده مطالعات انساني وزارت علوم منتشر کرده است. از سويي يکي از محققان موسسه امام خميني قم هم کتابي درباره روش تفسيري علامه فضلالله نوشته که ميتواند مورد توجه اهل علم قرار گيرد. لذا تا آنجايي که اطلاع دارم اينها عمده کتابهاي ترجمه شده علامه به زبان فارسي هستند و غير از کتب فقهي و اصولي ايشان، حدود 40 کتاب اجتماعي، تربيتي، سياسي و فکري ارزشمند علامه به زبان فارسي ترجمه نشدهاند که جا دارد دوستداران و محققان و علاقمندان به ايشان جهت نياز فکري جامعه و حوزههاي و دانشگاههاي ما به افکار ايشان، آثار ايشان را به سرعت ترجمه و در اختيار مخاطبان قرار بدهند