تصور کنید! معطلیهای طولانی حتی در اورژانس، پزشکانی که با جستوجوکردن در اینترنت، نسخه میپیچند و در بسیاری از مواقع، تشخیص اشتباه میدهند، هزینههای گزاف حتی برای آمدن آمبولانس، خودداری پزشکان از تجویز دارو و.... همه اینها از مشکلات بخشهای مختلف درمانی در کشورهای پیشرفته دنیاست!
شاید باورتان نشود ولی اینها تجارب پزشکان مهاجر ایرانی و ایرانیان بسیاری در آمریکا، کانادا، آلمان، انگلیس، سوئیس، نیوزلند، نروژ و ... است که در فضای مجازی قابل دسترسی است؛ اما علت چیست؟ آیا ضوابط حاکم بر نظام لیبرال سرمایهداری این مشکلات را ایجاب میکند؟ پاسخ، مثبت است. از آنجا که بنیان مقوله درمان، بیمهها هستند؛ یعنی شرکتهایی که اولویت آنها حفظ منافع اقتصادی خودشان است لاجرم درمان و مداوا از حرکتی انساندوستانه و عاطفی به معاملهای بر پایه منافع اقتصادی طرف پرزورتر تبدیل خواهد شد؛ چنانکه گفته میشود پزشکان همین کشورها، در هنگام معاینه، داروی کمتری در نسخه مریض مینویسند تا به خاطر تجویز داروی زیاد، از سوی شرکت بیمه طرف قراردادشان، جریمه نشوند، یا حتی اورژانسها آنقدر مریض را معطل نگاه میدارند و درگیر فرایند پزشکی میکنند تا جناب بیمار نخواهد برای هر مرضی به مراکز پزشکی مراجعه کند! البته همه اینها در کنار عنوان پرطمطراق معالجه رایگان است.
از طرفی ناکارآمدی پزشکان غربی هم معلول نظامی دانشگاهی است که به مقوله آموزش تئوری توجه کمتری دارد. باید اقرار کرد که رتبه علمی دانشگاههای علوم پزشکی ایران، در دنیا کمنظیر است و براساس مشاهدات، کشوری مثل آلمان که مدعی این حوزه است در حوزه درمان، بسیار ضعیفتر از ماست و پزشکانش از سواد و تجربه کافی برخووردار نیستند تا جایی که در اکثر مراجعات، پزشک برای یافتن نوع بیماری، علائم را در گوگل جستوجو میکند و از داروهایی که در کشور خودش تولید میشود مطلع نیست!
اما نظام درمانی تنها بخشی از ساختار لیبرال دموکراسی تمدن غربی است. ساختاری که با مردمسالاری دینی مدنظر اسلام تفاوتی ماهوی دارد. اصالت در آن با سود و سرمایه است و همه امکانات رفاهی که به شهروندان تعلق میگیرد تا آنجا هست که پرداخت مالیات سنگین و کار طاقتفرسا وجود داشته باشد که تازه در همین حالت هم، زیادهخواهی شرکتهای خدمترسان و سود سرشارشان از جیب شهروندان باید حفظ شود. با همه این اوصاف، تصوری که در ذهن مخاطب ایرانی تزریق میشود حضور در کشوری محروم و شکستخورده است که ساکنانش قربانی همیشگی ناکارآمدی مدیرانش هستند. ناامیدی و نداشتن نگاه روشن به آینده، آنچنان توسط رسانههای ماهوارهای و مجازی القاء میشود که ذهن کارشناسان، مجریان و بازیگران وطنی را هم پر میکند و چشم آنها را از یک سو بر واقعیتهای امیدبخش و خوشحالکننده کشور و از سوی دیگر بر نواقص و دشواریهای زندگی در ممالک پیرو تمدن غرب میبندد. در این شرایط است که میبینیم بسیاری اوقات، گزارشگران و مجریان صدا و سیمای جمهوری اسلامی هم طوری با بیاعتمادی به اظهارات مسئولان توجه میکنند و ایراد میگیرند که گویی آن مدیر و مسئول با مجری یا گزارشگر شبکهای معاند گفتوگو میکند. نباید فراموش کرد که خوشبینی به عملکرد مسئولان جامعه اسلامی، فرهنگی است که باید از آن پاسداری و پاسبانی کرد و اگر قربانی جهتگیریهای سیاسی و جناحبازیها شود آن چنان که اکنون این اتفاق در حال روی دادن است ضربه سختی به اعتماد عمومی وارد میشود و جامعه از مسیر تمدنسازی فاصله میگیرد. جامعهای که عادت کرده با عینک بدبینی به مسئولانش بنگرد و برونداد هر حرکت و اقدام سازنده حاکمیت را در جهت منافع حزبی و شخصی حاکمان ببیند حتی اگر امام زمان علیهالسلام هم حکمرانی کند به خاطر رسوب این روحیه ناامیدی و بدبینی در اذهان و قلوب آحاد جامعه، در اقامه امر الهی با سختی مواجه خواهد شد.
پس ما به عنوان جبهه فرهنگی انقلاب بیش و پیش از پرداختن به منافع حزبی و لگدکوب کردن حاکمان به اسم مبارزه با جریان نفوذ و نفاق، باید فرهنگ اسلامی تعامل حکومت و مردم را حفظ و در بخش بسیاری، احیاء کنیم تا جامعه به تمدن نوین اسلامی نزدیکتر شود. حال آنکه خیلی از ما، بزرگ کردن ضعفهای مدیریتی و تخریب دولتهای رقیب را یک حسنه میانگاریم تا زمینه دولت موافقمان فراهم شود. با پوزش از همه خوانندگان عزیز، کار ما مَثل همان نادانی است که گفتهاند: «بر شاخ نشسته بود و بن میبرید.»