از مسائلی که در حوزه جمعیت و فرزندآوری مورد توجه قرار میگیرد کنترل آمار وحشتناک سقط جنین است. طبق آمارهای تخمینی سالانه بین سیصد تا ششصدهزار سقط جنین به صورت غیرقانونی در کشور ما رخ میدهد؛ یعنی در هر روز حداقل هزار سقط! طبق نظر همه فقهای شیعه و سنی، عمل سقط جنین، حرام مسلم است و قرآن هم به صراحت از این کار، نهی کرده است که ضمن بررسی یکی از آیات، به تاریخ کشتن اولاد در قبل از اسلام میپردازیم.
خداوند در آیه140 سوره انعام میفرماید: «قد خسر الذین قتلوا اولادهم سفها بغیر علم...» در جاهلیت، فرزندان به سه علت قربانی میشدند؛
یک علت این بود که گاهی مشرکان، برای کسب قرب و منزلت در پیشگاه بتها، بعضی از فرزندان خود، دختر یا پسر را نزد بتها سرمیبریدند که این کار، ریشهای انحرافیافته از عمل ابراهیم خلیل(ع) داشت؛ آنان با خیالپردازی و اوهام باطل، گمان میکردند آنگونه که آن حضرت مأموریت یافت تا برای نزدیکی به خدا، اسماعیل(ع) را سر ببرد، اگر اولاد خود را در برابر خدایان بکشند همچون ابراهیم(ع) قرب و منزلت مییابند. ناگفته نماند که مردم سرزمین حجاز همچون اقوام پیشین، منشعب از آیینی الهی بودهاند که با پیروی از وهم و خرافه به شرک و الحاد کشیده شده بودند؛ لذا با مطالعه در مناسک جاهلیت میتوان به مناشی آیینی الهی رسید که دستخوش تحریف شده است.
علت دوم که مشرکان را به کشتن فرزندان وامیداشت ترس از ریختن آبرو بود که به ماجرای اسارت زنان و دختران در یک جنگ قبیلهای برمیگشت؛ لذا یکی از قبایل بزرگ اعراب، دختران را از ترس اینکه مبادا در جنگی اسیر شوند و به قبیله برنگردند زنده به گور میکرد و حتی گاهی این عمل در بزرگسالی آن دختر اتفاق میافتاد.
اما سومین علت که نظیر علل پیشین، با تصریح قرآنی به آن پرداخته شده است، ترس از تنگدستی و قحطی بوده است که در آیه31 سوره اسراء فرمود: «وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِيَّاكُم» در همین رابطه خداوند بیانی دیگر در آیه151 سوره انعام دارد که میفرماید: «وَلاتَقْتُلُوا أَوْلادَکُمْ مِنْ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُکُمْ وَ إِیَّاهُمْ» یعنی نه تنها از ترس تنگدستی بلکه در حین فقر و قحطی هم به کشتن کودکان خود دست نیازید که ما روزیدهنده شما و آنها هستیم.
شاید بتوان گفت بخش گستردهای از سقطهایی که در جامعه امروز ما اتفاق میافتد از سنخ علت دوم و سوم است؛ وقتی زنی در دوران عقد خود، باردار میشود یا فرزند سوم و چهارم خود را باردار است از ترس اینکه دیگران متوجه میشوند و آبرویشان میریزد اقدام به سقط جنین میکند و جان انسانی را میگیرد آنچنانکه اعراب بدوی از ترس آبرو با دختران خود میکردند.
در توضیح علت سوم باید گفت چون اسباب ظاهری دیده میشود و اعتقاد قلبی به رزاقیت خداوند متعال وجود ندارد از ترس املاق و کوچک شدن سفره رفاه و آسایش، سقط اتفاق میافتد و سهم انسانی دیگر از زندگی نادیده گرفته میشود. قطعا تعداد قابل ملاحظهای از سقطها در خانوادههای پرجمعیت روی میدهد که ممکن است وضع مالی بسامانی هم نداشته باشند. آیه 31اسراء خطاب به همین اقشار است.
اما از رویکرد قرآنی و تاریخی به مقوله سقط که بگذریم، حاکمیت هم وظایفی دارد که باید در انجام آنها کوتاهی نکند.
نخست، کار رسانهای در توجیه مردم و جا انداختن زشتی و حرمت سقط جنین ولو در مراحل اولیه رویان.
دوم، دقت و اهتمام در جمعکردن داروهای سقط جنین و تعطیلکردن مراکز غیرقانونی آن. جالب است که نظر بعضی کارشناسان در این زمینه منفی است! آنها معتقدند نباید با تعطیلی مراکز زیرزمینی و غیرمجاز سقط، مردم را به سمت کارهای خطرآفرین و غیربهداشتی، سوق داد. این در حالی است که اگر قرار شود این منطق در مواجهه ما با ضدارزشها مطرح باشد باید بگوییم خوب است مشروبات الکلی استاندارد را در دسترس قرار دهیم تا این کالا، به صورت قاچاق و غیر مطمئن وارد نشود چون مشروبات غیراستاندارد تاکنون قربانیان زیادی گرفته است. باید از این کارشناسان دلسوز پرسید در کجای اسلام و فروعات آن وارد شده که راه را برای ارتکاب معصیت باز بگذاریم تا آن معصیت به شکل کمخطرتری صورت پذیرد؟!
سومین نکته، توجه به فرهنگ توحیدی در عملیاتهای مقوله جمعیت و فرزندآوری است. آنچنانکه در ابتدای این نوشته از آیه140 سوه انعام سخن به میان آمد قتل اولاد، در منظر توحیدی، کاری سفیهانه و غیرعلمی است؛ وقتی در نظام اندیشهای جامعه مومنان این حقیقت بنشیند که معارف و دستورات الهی در واقعیت دارای اثرند و صرفا انتزاعی نیستند عمل سقط جنین، کاری غیرعلمی و احمقانه خواهد بود چون قرار نیست روزی را پدر خانواده تأمین کند بلکه او صرفا سبب ناقصی در رساندن رزق اعضاست. اگر ما مطابق با واقعیت ملکوتی جهان فکر نکنیم و تصمیم نگیریم چه تفاوتی با جوامع خداناباور و سکولار خواهیم داشت؟