رهبر انقلاب اسلامی وقتی خودسازی را توضیح میدهند به هر دو عنصر خودسازی فکری و اخلاقی میپردازند. ما در این بحثها از خودسازی به معرفتی و سلوکی تعبیر کردیم ولی تعبیر ایشان خودسازی فکری و اخلاقی است و در جاهای متعدد فرمودهاند: «انقلاب درونی یک فریضه است.» و فرمودهاند: «باید سعی کنیم روح بندگی را در خودمان زنده نماییم.» و بندگی را این طور معنا میکنند: «بندگی به معنای تسلیم در برابر خدا و شکستن بت و من درونی و فرعون باطنی و هوای نفس و مهار کردن آن است.» بنابراین وقتی میگوییم خودسازی و جامعهپردازی، انقلابی آنها مدنظر است. وقتی هم میگوییم انقلابی و انقلابیگری و انقلابی ماندن و انقلابی بودن، در تبیین مقام معظم رهبری، مقصود از این کلمات، مشخص است.
ایشان هم بعد بینشی به این واژهها دادهاند هم بعد منشی و هم بعد کنشی. در بعد بینشی میفرماید: «شناخت و تحکیم و تثبیت اعتقادات دینی و اعتقاد به توحید اجتماعی و ولایت و اسلام ناب محمدی (ص) در برابر اسلام آمریکایی و در واقع اعتقاد به دینداری و خودسازی و انسانسازی و اعتقاد به عدالت و حمایت از مظلومان در برابر ظالمان و اعتقاد به محوریت مردم در نظام اسلامی و اعتقاد به وجود دشمن. همچینین تقوای فردی و اجتماعی و وظیفه شناسی و عمل به وظیفه؛ یعنی دوری از تنبلی، ناامیدی، محافظه کاری. تلاش حداکثری برای تحقق استقلال کشور، وحدت کلمه و اقتصاد مقاومتی و جذب حداکثری و دفع حداقلی.» البته به نظر من اینجا حضرت آقا اقتصاد مقاومتی را از باب مصداق انقلابیگری فرمودهاند.
به نظرم از مجموعه بیانات ایشان درباره انقلابیگری، میشود به دینداری و خودسازی اشاره کرد. ولی خودسازی برای چه؟ برای حمایت از مظلومان، عدالتخواهی، استکبارستیزی و داشتن روحیه مقاومت و جهاد و تلاش حداکثری و خسته نشدن، یعنی این خودسازی که ما گفتیم که هم بعد معرفتی داشت و هم سلوکی، اگر برای عدالتگرایی با محوریت مردم -که آقا بسیار به محوریت مردم در نظام اسلامی تأکید دارند- و روحیه استکبارستیزی و مقاومت و جهاد و دوری از تنبلی و ناامیدی و محافظهکاری باشد این انقلابیگری است؛ لذا وقتی مقام معظم رهبری در این نظریه نظام انقلابی، رکن اول را خودسازی مینامند، قطعا مقصود ایشان هم خودسازی معرفتی است؛ یعنی هم اعتقادات و باورهایمان را نسبت به مبدأ و معاد و توحید اجتماعی محکم کنیم و هم خودسازی سلوکی باشد؛ یعنی تقوا و تهذیب نفس و اخلاق و معنویت که این خودسازی معرفتی و سلوکی باید با رویکرد انقلابی باشد.
رکن دوم جامعهپردازی است. دوستان میدانند که جامعهپردازی یک فرآیند و پروسه است. دو رکن مهم دارد که یکی خانواده اسلامی است و دیگری جامعه اسلامی. حضرت آقا به هر دو پرداخته است. منظور از خانواده، زن، مرد و فرزندان هستند. مخصوصا که جامعه رو به پیری میرود و جوان یک نیاز اساسی برای جامعه است. زن هم عنصری محوری است. حال اگر ما میخواهیم جامعه اسلامی داشته باشیم باید از خانواده اسلامی شروع کنیم. در خانواده اسلامی تربیت فرزندان رکن مهمی است که فرزندان در آغوش مادر تربیت شوند و ساختارهای جامعه به گونهای نباشد که زن هم مثل مرد یک کارمند شود و تمام وقت در خدمت امور اداری باشد و پرورش فرزند حذف شود این بسیار خطرناک است. پس یکی از فرآیندهای جامعهپردازی، حرکت از خانواده اسلامی به سمت جامعهپردازی است؛ چون طبیعتا جامعه اسلامی متشکل از خانوادههای متعدد است.
فرآیند دیگر جامعهپردازی، شروع آن از کلیدیترین عنصر، یعنی فرهنگ است. این بحثی در میان جامعهشناسان است که آیا اصالت با اقتصاد است یا سیاست یا امنیت؟ مثلا خیلی از لیبرالیستها اصالت را به سیاست میدانند یا فاشیستها و نازیستها، اصالت را در امنیت میدیدند. بعضی هم مانند مارکسیستها اصالت را در اقتصاد جستوجو میکردند؛ ولی مقام معظم رهبری آغاز جامعهپردازی اسلامی را به فرهنگ اسلامی میدانند. فرهنگ را هم توضیح دادند که مجموعهای از باورها، اعتقادات، روحیات و خلقیات انسانی است که در جامعه سریان مییابد؛ یعنی باورها، اعتقادات، روحیات و خلقیات یک جامعه، فرهنگ آن جامعه را شکل میدهد که در همه عرصهها اعم از سیاست، اقتصاد، ادارات و... ظهور میکند. حضرت آقا فرهنگ را مثل روحی در کالبد جامعه و هوایی برای تنفس میدانند. این فرهنگ هم باید استقلال داشته باشد. البته تعامل و ارتباط با فرهنگهای دیگر مشکلی ندارد. دستاوردهای این فرهنگ در هنر و معماری و سایر عرصههای تمدنی ظهور مییابد؛ لذا حضرت آقا بر هنر اسلامی تأکید دارند. هنر اسلامی یعنی سینمای اسلامی، موسیقی اسلامی، خوشنویسی اسلامی، نقاشی اسلامی، معماری اسلامی و... در فرآیند جامعهپردازی اسلامی، برای فرهنگ تهدیدات و تهاجمات فراوانی وجود دارد که بارها آقا فرمودهاند.
بعد از فرهنگ اسلامی نوبت به تعلیم و تربیت اسلامی میرسد. تعلیم و تربیت نهاد و نظامی است که از مهد کودک و آموزش و پرورش شروع میشود، اگر فرهنگ عمومی جامعه، اسلامی باشد خود به خود روی تعلیم و تربیت هم اثر میگذارد. در تعلیم و تربیت اسلامی هم انسان از قبل از ولادت تا آخر عمر با تعلیم و تربیت اسلامی، مأنوس است. اما بعد از تعلیم و تربیت، به نظر من سیاست اسلامی و به تعبیری مردمسالاری دینی رکنیت دارد. این هم گام سومی است که در جامعهپردازی اسلامی باید به آن پرداخت.
ولایت سیاسی حاکم که به مردم اعمال میشود اولا باید ولایت از طرف خداوند به مردم باشد؛ ثانیا ساختار نظام باید مردمسالارانه باشد که اگر سیاست بر مبنای مردم سالاری نباشد نمیتواند ما را به جامعهپردازی که میخواهد به تمدنسازی برسد رهنمون باشد. نقش و وظیفه مردم و حاکمان در قبال هم در متون دینی آمده است اما متأسفانه گاهی اوقات تأثیر مردم را باور نداریم. در همین کمک مواسات که انجام شد -دولت که نقش پررنگی نداشت- کمک سپاه و بسیج و ستاد اجرایی فرمان امام و... جمعا کمتر از پنج میلیون بسته بود. اما در اثر کمک مردم و حرکتهای جهادی صورت گرفته، شاهد 25میلیون بسته کمک به محرومین هستیم. این نشان از نقش حیاتی مردم دارد. باید مردم را باور کرد و فعالیتها با حرکت عمومی مردمی صورت بگیرد. در درجه اول هم سیاست و ساختارهای نظام بر این اساس شکل یابد. بعد از سیاست، نوبت به عرصههای مدیریت جهادی میرسد، اقتصاد مقاومتی رکن بعدی است و نظام سلامت بعد از آن قرار میگیرد. امنیت هم یکی دیگر از این عرصههاست که در رتبه آخر است.
امنیت و سیاست و اقتصاد مانند یک پازل به هم مرتبط هستند. اینکه امنیت در آخر ذکر شد به معنای عدم نیاز و ضرورت آن نیست چرا که در سیاست و اقتصاد هم امنیت لازم است. منتها به لحاظ اهمیت مسئله از فرهنگ آغاز کردهایم. حضرت آقا بر فرهنگ تأکید جدی دارند و میتوان گفت قائل به اصالت آن هستند. البته مقصود ایشان فرهنگ عمومی جامعه است که باورها و اعتقادات و خلقیات افراد جامعه است و حوزه فرهنگ خاص که شامل آموزش و پرورش، آموزش عالی و حوزههای علمیه است مدنظرشان نیست.
تا اینجا به رکن دوم نظریه نظام انقلابی پرداختیم که یک فرآیند است و از دو رکن خانواده و جامعه تشکیل میشود؛ یعنی باید از خانواده شروع کرد تا به جامعه رسید. در جامعهپردازی هم باید از فرهنگ شروع کرد تا به امنیت رسید. نکته کلیدی این است که وقتی از جامعهپردازی صحبت میکنیم نوع انقلابی آن مقصود ماست آن چنان که در خودسازی این گونه است. پس در همه اجزاء فرآیند جامعهپردازی باید عدالتخواهی و مبارزه با فساد و جهادی بودن از عرصه علم تا عمل رعایت شود. متأسفانه بعضی از ما باور نکردهایم که اداره جامعه با علم ممکن میشود. کار فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و حتی جنگ مبتنی بر علم و اندیشه است. در همین جنگ هشت ساله ما نخبگانی داشتیم که میاندیشیدند؛ هم ادوات میساختند و هم نقشهبرداری علمی میکردند؛ پس باید با روحیه جهادی از علم تا عمل پیش رفت. ممکن است بگویید همه جوامع در فرآیند جامعهپردازی به فرهنگ و اقتصاد و مدیریت و... نیاز دارند پس چه تفاوتی بین ما و آنها وجود دارد؟ تفاوت ما در همین رویکرد انقلابی ماست. اما وقتی انقلابیگری را در جامعهپردازی بررسی میکنیم بعضی مولفههای انقلابیگری پررنگتر است؛ مثلا استکبارستیزی برای تمدنسازی نقش بیشتری دارد. حرکتهای جهادی و مقاومتی در جامعهپردازی مهمتر هستند یا در خودسازی، بعد تقوای فردی و اجتماعی و عدالت درونی خیلی مهم است؛ چون اگر این اعتقاد در انسان نباشد نمیتواند به جامعهپردازی و تمدنسازی بپردازد. پس انقلابیگری در بیانات مقام معظم رهبری چندین مولفه دارد که بعضی از آنها در خودسازی مهمتر است، بعضی در جامعهپردازی و برخی در تمدنسازی.
از آنجا که جامعهپردازی به حرکتی عمومی و مردمی نیاز دارد و کار حاکمان و کارگزاران نظام نیست؛ چون توده مردم باید مشارکت کنند نقش فضای مجازی و تبلیغ اسلامی بسیار پررنگ است؛ تبلیغ اسلامی مخصوصا در فضای مجازی. البته قالبهای سنتی تبلیغ هنوز هم موثرند اما از قالبهای جدید هم باید بهره برد. عنصر دیگری که در جامعهپردازی موثر است شبکهسازی و جبههسازی است. آن چنان که عرض شد حرکت عمومی مردم برای جامعهپردازی لازم است که باید تبدیل به شبکه و جبهه شود. اینکه چگونه این امر میسر است را در کتاب نظام انقلابی توضیح دادهام که باید اندیشهورزی بشود، فعالان و گروههای فرهنگی و اجتماعی تقویت شوند، گفتمانسازی در آنها شکل بیابد، آنگاه شبکهسازی انجام شود و در نهایت جبههای واحد شکل گیرد؛ به این معنا که تمام فعالیتهای اوج و سراج و افق و خاتمالاوصیاء مانند چهار شبکه درهم تنیده قرار بگیرند؛ مثلا اگر مجموعه خاتم برای ماه محرم شعاری را انتخاب کرده است اوج فیلمش را بسازد، سراج در فضای مجازی آن را برجسته کند و افق برایش برنامه تولید کند و نمایش دهد.
فعالان فرهنگی باید به گروهها تبدیل شوند، در گروههای فرهنگی گفتمانسازی صورت گیرد و شبکهسازی انجام شود. شبکهها هم به هم مرتبط شوند و جبهه را تشکیل دهند. میدانید که در حکمی که رهبری سردار جعفری را نصب کردند به این مسأله تأکید داشتند و همه فعالیتها باید حتما و حتما به شبکهسازی و جبههسازی ختم شود. و الا کارهای پراکنده و متفرق نه اینکه اثرگذار نیست ولی کم اثر است؛ مثلا حرکتهای جهادی حتما اثرگذار و مفید و ارزشمند است اما اگر تبدیل به شبکه و جبهه بشود اثرش هزار برابر میشود.
رکن دوم نظریه نظام انقلابی جامعهپردازی است جامعهپردازی یک فرایند است از خانواده اسلامی باید شروع بشود تا به جامعه اسلامی برسد از اصالت فرهنگ باید شروع شود تا به امنیت برسد و باید انقلابی هم باشد یعنی رویکرد استکبارستیزی، عدالت، جهاد و مقاومت و... در آن شکل بگیرد و با روشهای جدید تبلیغ و فضای مجازی و شبکهسازی و جبههسازی میتوان آن را تحقق بخشید