سرویس حاشیه نگاری: خانوادۀ بزرگ مجمع ناشران انقلاب اسلامی، برای تماشای فیلمِ ممتازِ «یتیمخانۀ ایران» دیروز گرد هم آمدند. این فیلم در سالن سورۀ حوزۀ هنری با حضور اعضای مجمع ناشران انقلاب اسلامی به نمایش درآمد.
در این مراسم، علاوه بر اکران فیلم، دکتر موسی حقانی، استاد دانشگاه و رئیس مؤسسۀ مطالعات تاریخ معاصر ایران، دربارۀ نقش استعمار انگلستان در قحطی بزرگ سالهای جنگ جهانی اول، به ایراد سخنرانی پرداخت.
موسی حقانی در مراسم اکران فیلم «یتیمخانۀ ایران» دربارۀ اتفاق اصلی فیلم و بحثهای بعد از اکران فیلم که آیا اصل واقعه صحت دارد توضیحاتی ارائه کرد. حقانی در این باره گفت: وقتی فیلم اکران شد بحثهایی در گرفت در خصوص اصل واقعه که آیا اصلا این اتفاق در کشور ما رخ داده است؟ بعد روی آمار و ارقام بحث شد که بالاخره فرصت خوبی را پیش آورد که این بحث مرور شود و در جامعه ما مطرح شود. البته قبل از اینکه این فیلم بخواهد این بحث را به وجود بیاورد کتاب قحطی بزرگ نوشتۀ آقای مجد که به زبانهای دیگر هم ترجمه شد، یک مباحثی را در فضای مجازی و در فضای علمی کشور بوجود آورد که آیا این اتفاق در کشور رخ داده است و چقدر این آمار و ارقام میتواند واقعیت داشته باشد؟
حقانی در ابتدای صحبتهایش به صحت و سقم آمار ارائه شده در فیلم یتیمخانۀ ایران و این اتفاق اسفناک پرداخت. او در این باره گفت: کتاب قحطی بزرگ براساس اسنادی که آمریکایی ها از بایگانی خودشان درآوردند و منتشر کردند، بیانگر این است که نزدیک به ۹ تا ۱۱ میلیون نفر بهواسطۀ قحطی که در خلال جنگ جهانی اول در کشور ما بهوجود آمد، از بین رفتند. از این واقعه در برخی از رسانهها به عنوان هولوکاست ایرانی هم یاد میکنند. از کشوری که هیچ دخالتی در جنگ نداشته است، یک رقم قابل توجهی از بین میروند. ما در جنگ جهانی اول اعلام بیطرفی کرده بودیم و در جنگ جهانی دوم هم همینطور و در هر دو مورد کشورمان اشغال شد و تلفات زیادی به ما تحمیل شد. در جنگ جهانی اول بیشتر ولی در جنگ جهانی دوم کمتر. آمار آمریکاییها میگوید که ایران در سال ۱۹۰۰ میلادی حدود ۱۴ میلیون نفر جمعیت داشته است. آمار دیگری از آمریکاییها که انگلیسیها هم آن را تأیید میکنند این است که در سال ۱۹۲۷ ما تقریباً ۱۰ الی ۱۰٫۵ میلیون نفر جمعیت داریم یعنی به جای اینکه از ۱۹۰۰ تا ۱۹۲۷ ما رشد جمعیت داشته باشیم، ۴ میلیون نفر هم از ما کم میشود.
حقانی اهمیت آمار آمریکاییها را تسلط آنها در جنگ جهانی دوم بر اوضاع مالی ایران دانست و افزود: اهمیت آمار آمریکاییها از این حیث است که آمریکاییها بعد از مشروطه و در جریان جنگ جهانی دوم تقریباً مسائل مالی ایران را در دست داشتند. چون مسائل مالی ایران در دستشان بود، مخصوصاً در جنگ جهانی دوم که کوپن برای خواروبار توزیع میشد، یک سرشماری کرده بودند، آمریکاییها جمعیت ایران را در سال ۱۹۰۰ حدود ۱۴ میلیون نفر ذکر میکنند.
حقانی دراین باره ادامه داد: ما اگر یک رشد یکونیم درصدی برای جمعیت ایران قائل باشیم که به نظر من بیشتر از این حرفها است. ما در بعضی از دههها رشد سه درصدی را هم تجربه کردیم. اگر پایۀ ۱۴ میلیون را بپذیریم، حالا میتوانیم ۱۲ میلیونی را که انگلیسیها اذعان دارند هم مبنا قرار دهیم. در هر صورت یک جنایت رخ داده است. یعنی یک کشتار در کشور ما رخ داده است که من هم کفش را عرض میکنم و هم سقفش را عرض میکنم. اگر ما رشد ۱٫۵ درصد را بپذیریم با مبنای ۱۴ میلیون نفر، ایران در سال ۱۹۱۷ و سال ۱۹۲۰ که تقریباً پایان قحطی است، میبایست ۱۷٫۵ میلیون نفر جمعیت داشته باشد. اگر دو درصد را بپذیریم، ۱۹٫۵ میلیون جمعیت و اگر سه درصد را بپذیریم ۲۳٫۵ تا ۲۴ میلیون نفر جمعیت میبایست داشته باشد.
رئیس مؤسسۀ مطالعات تاریخ معاصر ایران دربارۀ تقریبی بودن آمار گفت: این آماری را که عرض میکنم تقریبی است؛ چون ما در سال ۱۳۳۵شمسی اولین سرشماری را در کشور داشتیم؛ البته سرشماری رسمی ادارۀ آمار. وگرنه برخی منابع از دورۀ قاجار خیلی دقیق آمار میدهند. من همین امروز برخی منابع دورۀ قاجار را میدیدم، از همه نظر آمار میدهند. از محلات بگیرید تا کسبه، تا تعداد آقایان، تا تعداد بانوان، تا تعداد اقلیتها. چند تا یهودی داریم. چند تا زرتشتی داریم. چقدر از جمعیت ایران شیعه است. چقدر از جمعیت ایران سنی است. اینها همه برای دورۀ قاجار است. اینطور نیست که برخلاف تبلیغات پهلویها، ایران برهوت بوده و اینها آمدهاند اینگونه نظامات را در کشور راه انداختند. اینطور نیست. ما آمار دقیق داریم. منتها خیلی احصا نشده است. الان خوشبختانه یک کارهایی شروع شده است برای احصا همین آمار از منابع مختلفی که داریم. منتها آن سرشماری رسمی که هم ثبت و هم منتشر شد در سال ۱۳۳۵ است.
این استاد دانشگاه ادامه داد: در جنگ جهانی، هم آمریکاییها، هم انگلیسیها، هم روسها اقرار کردند که در ایران کشتار وحشتناکی شده است، البته مقامات رسمیشان نه؛ ولی آنهایی که به ایران سفر میکردند و مأموریتهایی داشتند، اذعان میکنند که در خلال ۱۹۱۷ تا ۱۹۲۰ در ایران کشتار وحشتناکی صورت گرفته است.
حقانی گفت: آمریکاییها در جنگ جهانی دوم وقتی میبینند که روسها و انگلیسیها ایران را اشغال میکنند. بعد از مدتی که علائم قحطی معلوم میشود، هشدار میدهند که مبادا آن اتفاقی که در جنگ جهانی اول رخ داد، دوباره تکرار شود. آمریکاییها تأکید میکنند در جنگ جهانی اول، یکسوم جمعیت ایران کشته شدند. از ۱۴ میلیون نفر، از ۱۷٫۵، از ۱۹٫۵ از ۲۳٫۵؛ از هر کدامشان حساب کنید، آمار بالاست. یعنی از کف ۴٫۵ میلیون نفر شروع میشود تا نزدیک ۱۰ میلیون نفر. ما یک رقم ۱۰ میلیونی فقدان جمعیت در خلال این سالها داریم؛ یعنی از ۱۹۱۷ تا ۱۳۳۵ شمسی. اگر کشورهای دیگر اطراف خودمان را مثل پاکستان فعلی و بعضی از کشورهایی که از لحاظ رشد جمعیت با ما برابر بودند، با خودمان تطبیق بدهیم، این فقدان ۱۰ میلیون نفر را میبینیم. حالا عرض کردم حداقل ۴ میلیون نفر وحداکثر ۹ میلیون تا ۱۰ میلیون نفر، در کشورمان نقصان آمار داریم.
موسی حقانی گزارشهایی را که از آن دوره شده است، وحشتناک خواند و گفت: گزارشهایی که آوردند صحنههای وحشتناکی را به تصویر میکشد که در فیلم «یتیمخانۀ ایران» شما بخشی از آن را میبینید. گزارشگری که از شمال غربی ایران وارد کشور شده بود، وقتی به همدان میرسد، از تل کشتههای کنار جادهها یاد میکند که بعضیهایشان توان جویدن علف را هم ندارند. خیلی صحنههای وحشتناکی هست؛ از آدمخواری تا خونخواری. بعضی از خانوادهها به کشتارگاهها میرفتند و اگر گوسفندی یا شتری کشته میشد، خونش را به خانه میبردند، میجوشاندند و آن را به بچههایشان میدادند. از این مسائل زیاد داریم.
حقانی دربارۀ عدم ارائۀ اسناد توسط انگلیسیها و روسها گفت: انگلیسیها و روسها اسناد این مقطع را کامل منتشر نکردند. تقریباً زیربار هم نمیروند. یکی دوجا به این کشتار اعتراف دارند. یکی در همین جنگ جهانی دوم است. آمریکاییها وقتی انگلیسیها و روسها وارد خاک ایران میشوند، یک مقدار نگران میشوند؛ چون آمریکاییها از تقریباً ۱۸۷۳ تلاش دارند در ایران نفوذ کنند. مکاتباتی بین آنها و مقامات انگلیسی انجام میشود. هم مکاتبات و هم مذاکرات. شرح این مذاکرات در اسناد آمریکاییها آمده است که با انگلیسیها صحبت میکنند. در یک سند میگویند یک سوم جمعیت ایران کشته شده است و در یک سند دیگر میگویند مبادا آن کشتار وحشتناک اتفاق بیافتد. سفیر انگلیس در ایران میگوید نه ما دیگر آن اشتباه را تکرار نمیکنیم. هم برای سربازان خودمان آذوقه میآوریم و هم برای مردم ایران آذوقه میآوریم. ظاهراً، یک حرکتهای نمایشی در این زمینه کرده بودند. در آن مقطع هم داریم که از ایران آذوقه خارج میشد. بخش عمدۀ این کار را خود رضاشاه کرد؛ چون میدانید اغلب اراضی حاصلخیز ایران دست رضاشاه بود. رضاشاه قبل از اینکه آتش جنگ دامن ما را بگیرد مقادیر زیادی از برنج و گندم و جو و آن مزارعی را که خودش داشت، به روسها و آلمانیها فروخته بود. گزارشهای رسمیای در اینباره وجود دارد.
رئیس مؤسسۀ مطالعات تاریخ ایران، کشتار رخداده در جنگ جهانی اول در ایران را عمدی دانست. او در اینباره گفت: در جنگ جهانی دوم، ما از قحطی، گرسنگی، تیفوس، بیماری و اینها کشته دادیم؛ ولی اصلاً قابل مقایسه با جنگ جهانی اول نیست. آنجا انگلیسیها میگویند ما دیگر آن اشتباه را تکرار نمیکنیم. به نظر من اشتباه نبود؛ عمدی بود. اشتباه چه بود؟ اشتباه این بود که وقتی آنها وارد ایران شدند، خاک ایران را در جنگ جهانی اول اشغال کردند؛ نه تنها با خودشان برای مردم ایران و آن محلی که اشغال میکنند آذوقه نیاوردند، حتی برای سربازان خودشان هم آذوقه نیاورده و از آن منابع غذایی مردم استفاده میکردند. به خانهها میرفتند و حتی آن آذوقۀ اندکی را که خانواده برای خودش ذخیره کرده بود، غارت میکردند و کشتیهایشان را با نیروهای هندی پر میکردند برای اشغال ایران. در حالی که معمول این بود، وقتی سرباز میآوردند، آذوقۀ آنها را هم بیاورند. نهتنها برای مردم ایران چیزی نیاوردند، آذوقۀ سربازانشان را هم از ما تأمین کردند.
حقانی در ادامه به بیان سیاست انگلیس خبیث دربارۀ کشورمان که بستر اصلی این فیلم است، پرداخته و گفت: من خواهشم این است که شما این فیلم را از این منظر هم نگاه کنید. ما وقتی سیاستهای انگلیس و روس را در قبال کشور خودمان بررسی میکنیم، از ۱۸۰۰ میلادی به بعد متوجه میشویم که اینها بنایشان نابودی ایران است. تا امروز هم همین حرفها را میزنند.
این استاد دانشگاه عامل اصلی تجاوز به ایران را همسایگی ایران با هند دانست و گفت: سال ۱۸۰۰ میلادی انگلیسیها هند را گرفته بودند و هند شده بود منازعۀ بینالمللی که هرکس هند را میگرفت، آقای جهان میشد. امپراطوری بریتانیا اصلاً با اشغال هند شکل گرفت و امپراطوریای شد که آفتاب در سرزمینهایش غروب نمیکند. هند خیلی اهمیت پیدا کرد. ما را هم به واسطۀ اینکه همسایۀ هند بودیم، در این مناقشه وارد کردند. ما شدیم موضوع درگیری که انگلیسیها با فرانسویها داشتند، فرانسه با انگلیس داشت، روسها با اینها داشتند و آلمانیها و… . وارد معادلات منطقهای و بین المللیای شدیم که رجال ما خیلی با آن آشنا نبودند. اگر هم آشنا بودند، متأسفانه نفوذی که در کشور ما صورت گرفت، همۀ زمینهها را برای دخالت آنها فراهم کرد.
در اسنادی که انگلیسیها منتشر کردند با صراحت میگویند که اگر هند نبود، ما به این کشور عقبمانده و این مردم وحشی هیچ کاری نداشتیم. این را رسماً میگویند. در منابعشان وجود دارد؛ یعنی بهخاطر هند به ما توجه میکنند. چون دسترسی به هند از ایران خیلی آسان است. روسها میخواهند هند را بگیرد. بنایشان این است که در ایران دخالت بکنند، در ایران نفوذ داشته باشند. انگلیسیها میخواهند مانع از هجوم به هند بشوند، بنابراین انگیزه پیدا میکنند در ایران حضور داشته باشند و این دردسرهای زیادی برای ما تولید میکند.
حقانی علت جداشدن قفقاز و هرات از ایران و بسیاری از اتفاقات دیگر را همسایگی با هند دانست و گفت: اگر قفقاز را از ما جدا کردند، برمیگردد به همین نگاه و همین سیاست. اگر هرات را از ما گرفتند، برمیگردد به همین سیاست. اگر امیرکبیر را کشتند، برمیگردد به همین سیاست. اگر نگذاشتند ما جاده بکشیم، برمیگردد به همین سیاست. اگر نگذاشتند ما روی کارون سد بزنیم، بر میگردد به همین سیاست.
حقانی ادامه داد: طرح و کتابچهاش الان موجود است؛ زمان ناصرالدین شاه ایران میخواست در خوزستان روی کارون سد بزند که انگلیسیها مانع شدند. میخواستیم جاده بکشیم انگلیسیها مانع شدند. اینور میخواستیم جاده بکشیم، راه آهن بکشیم بین رشت و انزلی که روسها مانع شدند. آنقدر وضع خراب شد که ناصرالدین شاه آن جملۀ معروف را گفت که مردهشور مملکتی را ببرد که شاهش میخواهد جنوب برود، باید از انگلیسیها اجازه بگیرد. میخواهد شمال برود باید از روسها اجازه بگیرد. یک همچنین فشاری اینها به ایران آوردند. بنایشان نابودی ایران است. برای این هم سند داریم. انگلیسیها یک سفیری بهنام سرگور اوزلی به ایران میفرستند. شاید بشود گفت مخربترین نقش را در تاریخ ایران ایفا کرد. سرگور اوزلی از سال ۱۲۲۴ قمری وارد ایران میشود؛ کسی که ما را پای میز مذاکره با روسها کشاند. زمانی که کشورمان اشغال است، ما را مجبورکرد آتشبس را بپذیریم و بعد قرارداد گلستان را امضا بکنیم. این آدم بود که یک توصیهای به وزارت خارجهشان مینویسد که برای صیانت از هندوستان میبایستی ایران در وحوشت و بربریت نگه داشته شود.
حقانی سیاست اصلی روسها و انگلیسها را نفوذ و نابودکردن و ازبین بردن ایران دانست و توضیح داد: سندهای رسمی وزارت خارجه انگلیس میگوید برای صیانت از منافع ما در هندوستان، ایران باید در وحوشت و بربریت نگه داشته شود. حالا آن بخشهایی که اصلاً منتشر نشده است بماند. این فقط یک کاغذ نبود که بین سفیرشان و وزارت خارجهشان رد وبدل شد. این مبنای سیاستشان در ایران شد. روسها هم همینطور، روسها میخواهند در ایران نفوذ پیدا کنند، میخواهند به هند برسند. قفقاز را میخواهند. بنابراین یک دولت قدرتمند در ایران مدنظرشان نیست که هیچ حتی نفوذ و نابود کردن و از بین بردن دستور کارشان قرار میگیرد.
رئیس مؤسسۀ مطالعات تاریخ ایران ادامه داد: ما بین این دوتا سنگ آسیاب قرار میگیریم و بارها کشورمان تا مرز نابودی رفت. اینها یک مقطع با هم رقابت دارند، ما خانهمان خراب میشود. یک وقتی با هم رفاقت دارند، باز ما خانهمان خراب میشود و آسیبش به ملت ایران میرسد. وقتی اینها میخواهند در این منطقه عمل بکنند، الان هم مبنایشان این است که یک کشور قدرتمند را تحمل نمیکنند. ایران یک کشور قدرتمند بود. در ابتدای دورۀ قاجار، آقامحمدخان قاجار با همۀ سیئاتی که دربارهاش نقل میشود، درصدد این بود که ایران را دوباره قدرتمند بکند. آقا محمدخان در آستانۀ فتح قلعۀ شوشا کشته شد. توانسته به ایران یک انسجامی بدهد. به قفقاز و جاهایی که به نحوی از فرمان دولت مرکزی ایران سرپیچی میکنند رفته است. میخواهد آنها را تحت فرمان دربیاورد. این اتفاق مهمی بود. کمی قبلتر از این شما میبینید که نادر میرود و هند را میگیرد. بنابراین ایران هم این پتانسیل و ظرفیت را دارد که برای اینها در منطقه دردسر ایجاد بکند. اینجا مبنای اینها این میشود که ما باید جلوی ایران را بگیریم. ایران باید در وحوشت و بربریت نگه داشته شود.
موسی حقانی با مرور اتفاقات ناگوار تاریخ ایران به سیاست همیشه در جریان روسها و انگلیسها برای نگه داشتن ایران در وحوشت و بربریت صحه گذاشت. او در این باره گفت: جنگهای دهسالۀ اول و سهسالونیم دورۀ دوم روسها با تحریک انگلیسیها به ما تحمیل میشود که خیلی به ما آسیب میزند. سهبار سر هرات میجنگیم. درنهایت، هرات را از ما میگیرند. در سیستان و بلوچستان، هشتهزار کیلومتر را باز از ایران جدا میکنند. از مساحت پانزدههزار کیلومتری، تقریباً هفتهزار کیلومتر برای ما میماند. هشتهزار کیلومتر را منضم به هند میکنند که الان جزو پاکستان است. اتفاق پشت اتفاق میافتد؛ تا ۱۹۰۷٫ تا یکی دوسال قبل از سال ۱۹۰۷، ما درگیر مشروطه هستیم. جناحهای مختلف با هم درگیری دارند و با هم میجنگند. انگلیسیها و روسها نهایت استفاده را از این مقطع درگیری داخلی ما میکنند. انگلیسیها میآیند در جزایر خلیج فارس مستقر میشوند و زمینۀ جدایی بحرین و خیلی از جزایر دیگر که اینها آدم داخلش پیاده کرده بودند، از همین مقطع فراهم میشود.
حقانی با مرور تاریخ، به دورهای اشاره میکند که دو قدرت جهانی تصمیم میگیرند با یکدیگر رفاقت کنند. او دربارۀ این برهه از تاریخ میگوید: دو قدرت که همدیگر را نمیتوانند هضم بکنند، به این نتیجه میرسند که باید با هم سازش کنند. دورۀ رقابت تبدیل میشود به دورۀ رفاقت. قراردادی بسته میشود بنام قرارداد ۱۹۰۷٫ براساس قرارداد ۱۹۰۷، ایران به سه قسمت تقسیم میشد؛ جنوب و عمدۀ جنوب و شرق ایران به انگلیسها تعلق میگرفت، شمال و شمال غربی ایران به روسها تعلق میگرفت و یک باریکه از قزوین تا ساوه برای دولت مرکزی ایران میماند. این اتفاقات در آستانۀ مشروطه است و همراه میشود با حمایت ظاهری انگلیسیها از بعضی مشروطهخواهان که مشروطهخواه هم نبوده و یکسری ساختارشکن بودند که میخواستند ساختار کشور را بههم بریزند که موفق هم شدند. انگلیسی ها هم نهایت بهره را بردند. البته همۀ مشروطهخواهان اینطور نبودند؛ آن جناحی که انگلیسیها پشت آنها ایستاده بودند امثال تقیزاده و اینها را عرض میکنم.
این استاد دانشگاه پس از بیان دوران رفاقت روسها و انگلیسها به جنگ جهانی اول اشاره کرد. او دراینباره گفت: خب یک چند سالی این تقسیم دوام میآورد. ۱۹۱۴ جنگ جهانی اول شروع میشود. ۱۹۱۵ قراردادی بین اینها منعقد میشود. براساس آن قرارداد، ایران کلاً بین دو تا کشور و دوتا قدرت تقسیم میشود. یعنی قزوین تا ساوه را بین خودشان تقسیم میکنند. قرار بود در پایان جنگ جهانی اول، اصلاً ایرانی وجود نداشته باشد. این از الطاف الهی بود. از عنایات اهل بیت به کشور ما بود. از ایستادگی و پایداری این مردم و رهبرانی که مردم را به صحنه میکشاندند بود. ایلات و عشایر قویای که داشتیم و مردانه از کشور دفاع کردند. یک اتفاق بینالمللی نیز به ما کمک کرد؛ فروپاشی امپراطوری تزاری و نتوانستند آن تقسیم نهایی را انجام بدهند. بنابراین هر دو دولت و هر دو قدرت بنایشان نابودی ایران بود که در سال ۱۹۱۵ قراردادش را با همدیگر بستند.
حقانی حذف روسها را بهخاطر انقلاب کمونیستی از صحنۀ قدرت، فضایی مناسب برای بلعیده شدن ایران توسط انگلیس دانسته و با این استدلال مسبب تمام اتفاقات بعد از فروپاشی امپراطوری تزاری در ایران را دولت خبیث انگلیس معرفی کرد. حقانی گفت: وقتی روسها بهخاطر مسائل داخلی انقلاب کومونیستی از میدان موقتاً خارج شدند، انگلیسیها تصمیم گرفتند ایران را کامل ببلعند. قرارداد ۱۹۱۹ با دولت وثوق الدوله منعقد شد که در آن قرارداد، ایران مستعمره میشد. قرارداد، در سال ۱۹۱۹ است و قحطی در سال ۱۹۱۷٫ به نظر بنده اصلاً آنگونه ورود انگلستان به ایران و اشغال ایران تعمدی بود. برای نابودی بود. اینها قرارداد هم بسته بودند که ایران را نابود کنند وگرنه بدیهی است وقتی وارد یک کشور میشوید حداقل برای نیروهای خودتان آذوقه بیاورید. نیاورند، چون بنای انگلستان این بود که ایران را تقسیم کنند یا بعد از ۱۹۱۷ ایران را به طرو کامل ببلعد. خب ایران با یک جمعیت کم با انگلیس مواجه بشود بهتر است یا با یک جمعیت ۱۴، ۱۷ یا ۲۳ میلیونی. تعمداً این قحطی را به ما تحمیل کردند. کشتار، کشتاری گسترده است. تعمد در کار بود. تعمد هم از این حیث که آنها میخواهند اصلاً ایرانی نباشد. شما الان ببینید یک ایران قدرتمند در منطقه چهقدر برنامههای اینها را به هم زده است. شما ببینید از سال ۱۳۵۷ تا امروز، ما تمام برنامههای غرب و استکبار جهانی را در این منطقه به هم زدیم و آنها ایران قدرتمند را نمیپذیرند. آن موقع هم نمیپذیرفتند. دورۀ محمدرضا پهلوی هم نمیپذیرفتند. همیشه محمدرضا از انگلیسیها میترسید در خاطراتی افراد مرتبط با محمدرضا پهلوی بخوانید. محمدرضا همیشه از انگلیسیها ترس داشت. نگران بود. انگلیسیها هیچچیز هم نمیدادند. به نظر من این مسأله باید در سیاست خارجی امروز ما مورد واکاوی قرار بگیرد. چون عدهای فکر میکنند اگر با غربیها، به اصطلاح مناسبات خوب برقرار کنیم، آنها ما را میپذیرند و با ما خوب رفتار میکنند. آنها هیچ موقع این کار را نمیکنند. مبنای آنها نابودی ایران است.
همین الان میگویند ۵ ایران کوچک بهتر از یک ایران بزرگ است. با برنامهریزی گسترده، تجزیۀ ایران به پنج قسمت را البته در خواب و خیال خودشان میبینند؛ سیستان و بلوچستان، عربستان یا به قول خودشان خوزستان، کردستان و آذربایجان. کار دارند میکنند. این اتفاقاتی که همین الان در کشور ما میافتد و در یک مسابقۀ فوتبال یکدفعه یک عده میآیند شعار تجزیهطلبانه سر میدهند، فکر نکنید اینها جوان هستند، احساساتی هستند، ناراحت هستند؛ نه! این سیاست پشتش است. بعضی از کشورهای منطقه پشتش هستند. آمریکاییها با جدیت، انگلیسیها با جدیت گفتند باید مسائل قومی را در ایران تشدید کرده و اقوام را تحریک بکنیم؛ و رویش سرمایهگذاری میکنند. بعضیها قبول نمیکنند. اگر شما یک پایهای برای جمعیت ایران بپذیرید، بپذیرید ۱۰ میلیون نفر بودیم، همۀ منابع میگویند یک سوم جمعیت ایران کشته شدند. در جنگی که اصلاً به ما مربوط نبود بیش از سه میلیون نفر کشته دادیم، هیچ بهرهای از آن نبردیم. فقط آسیبش برای ما ماند. تا الان هم بسیاری از مشکلات ما برمیگردد، به همین تحمیلاتی که اینها به ما داشتند.