کارهای خدا عجیب است! کارهایش هیچ شباهتی به آدمیزاد نمیدهد! هر وقت یک بلا و گرفتاری به بندههایش میدهد، همان بلا آن قدر برکت و نعمت و فرصت در دل خودش دارد که آدمیزاد دو پا متعجب میماند؛ البته اگر با نگاه آدمیزاد ببیند.
اسفندماه که کرونا، ایران را فراگرفت همه از بلای کرونا گفتیم و اینکه شکستش میدهیم. کرونا بلایی غریب بود که جان بسیاری از عزیزانمان را گرفت. جان بسیاری از کسانی که هر روز با ما بودند و حتی برای رهایی مردم از این بلا، تلاش کرده بودند. کرونا زیارت حرم ائمه را از ما سلب کرد و نماز جمعه و جماعت را به تعطیلی کشاند و شب قدر را بی رنگ ساخت.
اما کرونا تنها عذاب و گرفتاری نبود. شاید اگر کمی بیشتر فکر کنیم میتوانیم فهرست بلندبالایی از برکات و نعمات کرونا را برای خودمان تنظیم کنیم. کرونا چیزهایی را به ما نشان داد که تا به حال فکرش را هم نمیکردیم. کرونا جلوه تازهای از زندگی را برای همه ما گشود؛ جلوهای که همیشه از آن غافل بودیم.
اینکه تازه به حکمت روایات و احادیث دینی درباره شستن دستها پیش و پس از غذا و مراعات بهداشت پی بردیم، یکی از فواید حداقلی این ویروس بود. آدمهایی که تا به حال از شستن دستهایشان هم استنکاف میکردند حالا از ترس جانشان مجبور شده بودند در روز چندین بار با صابون و مایع دستشویی و ژل ضدعفونی دستها را حسابی بشویند. علاوه بر این در جیب و روی میز محل کار و داخل ماشین و توی کیفشان هم شیشه اسپری الکل جاساز کرده بودند که سریع ضدعفونی کنند. مرگآگاهی با آدمیزاد چه میکند!
اما کرونا درسهای تازهای برای ما داشت:
کرونا به ما آموخت که میتوان از مراسمهای اضافی و ریختوپاشهای عروسی و عزا کم کرد و زندگی را تشکیل داد یا از اموات خداحافظی کرد بدون آنکه لازم باشد، زیر بار قرض و بدهیهای بیهوده رفت و آب هم از آب تکان نمیخورد.
نشان داد که میتوان بسیاری از جلسات و برنامهها را از راه دور و بدون صرف هزینههای گزافِ رفتوآمد انجام داد و به بسیاری از تصمیماتی که ماهها و سالهاست معطل جلسه مانده، خاتمه داد.
نشان داد که میتوان بسیاری از محدودیتهای بانکی و اداریِ خودساخته را بدون بروز هیچ مشکلی کاهش داد و خود را از قید فرآیندهای پیچیده بوروکراتیک رهایی داد.
نشان داد که ابهت غرب و قضههای خندهدارِ پیشرفت و ابتکار و اخلاق و قانونمداری آنها، پوشالی است و واقعیت زندگی آنها در هنگامه خطرها بروز و ظهور پیدا میکند.
نشان داد که اسلام و ایران هنوز در همه عرصهها دستِ پیش را در اختیار دارد و غرب، همچنان در دوره پیش از رنسانس زندگی میکند هر چند ادای پیشرفت را درمیآورد.
نشان داد که خودکمبینی چه بلایی بر سر ایران و ایرانی آورده است که باید منتظر کرونا باشد تا به توان جوانان و پزشکان و پرستاران و دانشمندانش ایمان بیاورد.
نشان داد که جامعه اسلامی اگر ولیفقیه نداشته باشد و عمودی برای خیمه انقلاب نباشد، ممکن است دولتمردان چه بلایی بر سر مردم و ایران بیاورند. نگاه الهی و اعتماد و اطمینان به خدا در کلام و بیان کسیموج میزند که با وجود اعتماد به فرآیندهای مرسوم و تقید به آن، با درایت مسیر اشتباه آنها را اصلاح میکند و به آنها اجازه رشد میدهد.
نشان داد که حوزه علمیه در چه موضوعاتی نقص دارد و باید به چه سوالات و شبهاتی پاسخ دهد و نباید خود را در برج عاج نشسته و مصون ببیند. شبهاتی که ممکن است بسیاری از مومنان را از مسیر، خارج کند چه رسد به آنهایی که ایمانی سست دارند.
نشان داد که جوانان دهه 80 و کودکان دهه 90 در اخلاص و ایثار و تلاش و فداکاری دست کمی از بچههای دوره جنگ تحمیلی ندارند و قرار نیست امواج ماهوارهای و هجمه فضای مجازی به این راحتی آنها را از راه به در کند.
نشان داد بیتوجهی پدرها به مادرها و بچهها، چه خلاء بزرگی در زندگی ایجاد کرده است و حالا که خانواده مجبورند کنار هم در خانه بمانند چه معضلات و برکات و فرصتها و تهدیدهایی در کمینشان است و باید این فرصت را قدر بدانند و به رفع اشکالاتشان بپردازند.
نشان داد وقتی شیپور مرگ نواخته میشود، مرد از نامرد تشخیص داده خواهد شد. چه کسی حاضر است جانش را کف دست بگیرد و به بیمارستان برود و چه کسی حتی حاضر نیست پدرش را تا جلوی در بیمارستان برساند یا مادر شفایافتهاش را از بیمارستان تحویل بگیرد.
نشان داد که «یوم یفر المرء من اخیه» چه معنایی دارد و تصویر محدود و کوچکی از روز حساب را در مقابل چشمان دنیاییها به نمایش گذاشت.
و نشان داد...
کرونا اگر نبود شاید هنوز هم این چیزها را نمیفهمیدیم.
همه اینها نشان داد که ما به لطف خدا کرونا را شکت میدهیم اما چه زمانی خواهد رسید که «خودمان» را شکست دهیم و بر «خود» پیروز شویم؟!