❤️همه برای فجیع بودن قتل رومینا اشرفی میسوزند اما من بیشتر دلم برای سرگردانی او میسوزد. سرگردانیش واقعی تر و سوزناکتر است.
❤️یک طرف پدری که از او میترسد. نگران است. نکند در خواب، نکند در بیداری. نکند با خفگی و نکند با داس. و اما طرف دیگر مردی که نمیدانم چقدر میتواند دختری سیزده ساله را که پانزده سال کوچکتر از او است درک کند دختری بی پناه و بی گناه را. مردی که راه حلش برای دختر مبهم است. مردی که دختر را میخواهد برای خودخواهی خودش.
این قصه رومینا نیست. داستان همه زنان و دختران دنیای معاصر است.
❤️ در زمانه مدرن، زن بیشتر از مرد احساس سرگردانی میکند. به کجا پناه ببرد به شانه های قرون وسطی و عصبیت جاهلی که یک تاریخ ظلم به زن سابقه اش است یا به دنیای بردگی جنسی با لعاب آزادی و رها شدگی.
❤️یادم نمیرود سالها قبل در اردوهای جهادی یک سوال آزار دهنده اذیتم میکرد. به دختران روستایی چه بگویم؟ درس بخوانند تا در دانشگاه ها و شهرهایی که میدانستم چقدر برایشان ناامن است، قبول شوند یا آنکه بمانند در جهل و فقر و محرومیت و فرهنگ ظلم به زنان و زنده به گور کردن استعدادهایشان؟
❤️من دیده ام زنانی که شوهرانشان از روستاها به شهر هجرت کرده بودند و این زن را طلاق نداده رها کرده بودند و او حتی نمیدانست چه کند و کجا برود و آینده اش چه میشود؟ من دیده ام بیماری فراگیر افسردگی را در این فرهنگ متعصب جاهلانه.
❤️خدا رحمت کند خمینی را. روح خدا بیش از همه به گردن زن این دوران حق دارد. او یاد داد به زن که راه دیگری هم هست بین بازگشت به آن فرهنگ سنتی رهبانی متعصب و این بردگی سخیف مدرن.
❤️امروز بیا و تماشا کن ببین فی المثل از بشاگرد محروم چه دخترانی تربیت میشوند. از عضویت در تیم ملی فوتبال بانوان ایران گرفته تا طلبه های دختری که فرهنگ بشاگرد را به دستان ظریف و توانمندشان زیر و رو میکنند.
❤️رومینا استعاره دختر بی گناهی است که کم کاری من و ما باعث سرگردانی اش شد. تا در میان گرگ های زنده به گور کننده و خوک های خودخواه لذت برنده، این طور جسم نحیفش پاره پاره شود.