ماه مبارک امسال هم با همه بگیر و ببندهای کرونایی به پایان رسید. بسته شدن باب عبادات جمعی، بسیاری از مومنین را به صرافت انداخت که جلوههای دیگر عبادت را دریابند. نمازهای جماعت مساجد تعطیل شد اما فرصتی برای اقامه نمازهای سه چهار نفره خانگی به وجود آورد. حالا هم که قرار است اماکن مقدس باز شوند چقدر همه ما شور و شوق زیارت داریم با اینکه در طول سال به فرستادن سلامی از دور اکتفا میکردیم. اصلا فرمودهاند: «ما من بلیه الا ولله فیها نعمهً تحیط بها». هیچ گرفتاری و بلایی نیست مگر آنکه نعمتی از خداوند آن را در میان گرفته است. حالا اما باید هشیار باشیم که با پایان ماه رمضان، باب عبادت خدا بسته نشده است.
از عباداتی که چند سالی است وجوبش بیشتر حس میشود و جنبه فردی و اجتماعی دارد فریضه فرزندآوری است. آنطور که کارشناسان حوزه جمعیت میگویند با این روند رشد جمعیتی ممکن است کشور ما تا سیسال دیگر به پیرترین کشور جهان تبدیل شود و از آنجا که نیروی محرکه کشور، جوانها هستند توان جمهوری اسلامی برای پیشبرد اهداف و آرمانهایش کاهش مییابد. فاجعهای که به تصویر کشیدن ابعاد و عواقب آن در رسانه از کارهای لازم این سالهاست. هرچند هرجای سریالها و تبلیغات تلویزیونی را نگاه میکنیم بیشتر از یکی دوتا فرزند نمیبینیم اما فرهنگسازی با مطالبه و تلاش پیگیرانه اتفاق میافتد.
چندی پیش سوار تاکسی شدم. موقع پیادهشدن، راننده میگفت: «سال 75 جلوی همین بیمارستان، مادری گریه میکرد و میگفت که بچه سومم به دنیا آمده ولی شناسنامهاش را نمیدهند. حالا دارند تبلیغ فرزندآوری میکنند.» اینها زخمهای نسل اول و دوم انقلاب است که نباید به ما دهه شصتیها هم سرایت کند.
عبادت دیگر، همین مواسات و همدلی است. که لزومش در این بحران اقتصادی بیشتر حس میشود. واژه «مواسات»، پیش از بیانات رهبری چندان شناخته شده نبود و بعد از سخنان ایشان، انتظار میرفت رزمایشی درخور فرهنگ مواسات در ماه مبارک رمضان شاهد باشیم. اما در عمل، به خاطر دستپاچگی نهادهای دولتی و انقلابی و نفهمیدن و هضم نکردن بیانات آقا با حرکتی در حد «انفاق» آن هم نه «من ما تحبون» (که انفاق مطلوب است) مواجه شدیم. عزیزی میگفت: بسته بنیاد مستضعفان را گرفتم و با مهرهای درشت «بنیاد مستضعفان» روی کیسه پنج کیلویی برنج هندی و کارتن اقلام غذاییاش روبهرو شدم. کارتن را که باز کردم دوتا روغن مایع دیدم که رویش نوشته شده بود تراریخته و با پالم! بستههای سویا هم نشان تراریخته داشتند. از جایی دیگر گوشت یخزده برزیلی گرفتم که یک ماه دیگر تاریخ انقضایش فرامیرسید. با چه زحمتی چرخ کردم و به یکی نیازمندتر از خود دادم. با خودم گفتم: آخر این بزرگوارانی که خداوند روزیِ ما را در مال آنها قرار داده است کی برنج هندی و گوشت یخزده میخورند؟! برای مثل من که تا قبل از این ویروس منحوس، درآمدی داشتم و شرافتمندانه زندگی میکردم دریافت این بسته غذایی کجا میتواند در دلم محبت و الفتی مومنانه نسبت به این خیرین ایجاد کند؟!»
پویش همدلی اگرچه به همدلی و مواسات منجر نشد اما دستگرمی خوبی بود تا انشاءالله بعدا اصلاح شود و سامان یابد. بحران، همچنان هست و در میان همه این دستگیریهای جورواجور یک کار، ضروریتر است برای اینکه بماند و آن «فرهنگسازیِ مواسات» است.
عیدتان مبارک