به گزارش حلقه وصل، سردار علی ناظری به بررسی آسیب هایی که متوجه نشر دفاع مقدس است پرداخت.
وی گفت: در این حوزه موضوعات زیادی است که باید مورد بررسی قرار بگیرد؛ یک مسئله به نویسنده و ناشر برمی گردد؛ گاهی برخی ناشرین آنقدر زمان کمی به نویسنده می دهند و برایش ضربالعجل تعیین می کنند که نویسنده ناخوادآگاه مجبور میشود تا کتاب را بدون تحقیق بنویسد.
**تکرارنویسی آسیب نشر دفاع مقدس
این ناشر آثار دفاع مقدس افزود: البته به نظر بنده این مسئله بیشتر توجیه است؛ نویسنده برای نوشتهای که میخواهد به خورد مخاطب دهد باید زحمت بکشد، اینکه فقط به خاطر حرف ناشر کتاب را سرسری بنویسد درست نیست.
ناظری آسیب دیگر را تکرارنویسی نام برد و گفت: وقتی یک داستانی نوشته می شود و مردم آن را می پسندند نویسندگان فکر می کنند باید در همین حوزه باز قلم بزنند و این می شود که به وادی تکرار می افتیم.
**بی اطلاعی نویسنده باعث تخیلات در نوشتنش میشود
بی اطلاعی نویسنده هم یکی از مشکلات بزرگ حوزه دفاع مقدس است وهمین بیاطلاعی است که باعث نوشتن داستان ها یا خاطراتی می شود که واقعیت در آن نقشی ندارد؛ متاسفانه به دلیل اینکه تحقیقات کاملی درباره جنگ نکردیم؛ مشکلات زیادی داریم، مثلا واقعه عاشورا را در نظر بگیرید؛ به دلیل اینکه کسی نمیرود کامل تحقیق کند؛ پس نویسنده تخیلات خودش را مینویسد و همین باعث تحریفات میشود و برای اینکه بتواند مخاطب را پای صحبتهایش بنشاند؛ هر چیزی میگوید.
الان در حوزه دفاع مقدس هم همین مشکل وجود دارد؛ گرایش به داستان در حوزه دفاع مقدس زیاد است، چون تکنیکهای زیادی دارد و مخاطب را جذب میکند؛ ما خیلی از مسائل دفاع مقدس را نمی دانیم و اگر بدانیم می تواند به خلق داستانهای جدید کمک کند.
نویسندگان فکر می کنند که آنچه که از جنگ به دست آوردهاند همین است و مسائل جدید وجود ندارد؛ اما به تعداد نفراتی که در جنگ وجود داشت، خانوادههایشان، مسائل اجتماعی و حتی دشمن سوژه وجود دادر؛ به قول رهبر معظم انقلاب ما یک لیست هم از عناوین سوژهها در دفاع مقدس نداریم؛ و این جفایی است که در حق واقعیتهای جنگ و گنجینه بزرگی که توسط رزمندگان مان در 8 سال اتفاق افتاده می کنیم.
**خیلی زود وارد حوزه داستان جنگ شدیم
از طرف دیگر به قول برخی از صاحب نظران برای اینکه داستان به حوزه جنگ وارد شود؛ باید زمان بیشتری بگذرد؛ یک ارامش و سکونی به وجود بیاید؛ تا بشود بر روی مسائل اجتماعی جنگ کار کرد؛ ما خیلی زود وارد مقوله داستان شدیم منظورم این نیست که نباید داستان بنویسیم؛ بلکه می گویم حجم داستان نویسی هم نباید از حجم واقعیت نویسی که هنوز به پایان نرساندیم بیشتر شود؛ حداقل در مراکز پژوهشی باید یک منبعی از این واقعیتها داشته باشیم که اگر کسی خواست به آن مراجعه کند؛ این مسائل جوری است که اگر نوشته نشود فراموش می شود.
تمام کسانی که در جنگ بودند حرف هایشان زده نشده؛ اسناد و مدارک هم جمع آوری نشده است؛ چند وقت یک بار سوژهای بیرون می آید؛ مثلا کتاب "پایی که جاماند" همه می بینند که در زندان های عراق چه اتفاق هایی افتاده چه مقاومت هایی صورت گرفته است؛ یک نکته مهم در اینجا این است که باز هم کسی به این کتاب ها توجه ای نمی کند تا اینکه رهبری مطلبی در مورد این کتاب می نویسند آن وقت همه متوجه می شوند؛ عجب! از چه بخش هایی غفلت کردند؛ اما باز هم تا چند وقت فقط راجع به همین موضوع کار می شود؛ فکر می کنم اگر چشم های تیزبین دیگری مثل رهبری وجود داشته باشد که دغدغه داشته باشد و بداند دنبال چه چیزی می گردد؛ آنها هم می توانند این تاره ها را پیدا کنند و به مردم ارائه کنند و باعث ایجاد تحرک در حوزه دفاع مقدس شوند.
این آسیب است که به سمت داستان نویسی حرکت می کنیم؛ البته من نمی گویم که نویسنده بدون اینکه پژوهش انجام دهد مینشیند و یک داستان می نویسد حتما اطلاعاتی وجود دارد اما مثلا در حوزه خاطرات گاهی درست احصا نمیشود که این خاطره چیست؟ و مخاطب متوجه نمی شود که این خاطره است یا داستان؟ همه کارها در جنگ که قهرمانانه نبوده است که بگوییم فردی که در جنگ بوده است مثل سوپرمن عمل می کرد؛ بالاخره واقعیت ها، شکست ها، تلخی ها، اشتباهات هم وجود داشته است؛ آنها هم انسان بودند؛ اما چون فرد برای یک کار خوب که آن هم دفاع از وطن بوده است می رود؛ اشتباهش هم بالاخره ارزش است.
اولا نباید این اشتباهات را حذف کنیم، وقتی می خواهیم از این فرد خاطره و یا داستان نقل کنیم؛ باید بگوییم این کسی که در این مسیر صحیح قرار گرفته است، همان موقع کاش توجه می کرد که باید آموزش کامل ببیند یا فلان اشتباه را انجام ندهد؛ چون ممکن است این کار اشتباه باعث شود به هدفهای عالی که می خواست نرسد و این نشان می دهد کسی که در این مسیر قرار می گیرد؛ باید به مسائل جنبی خودسازی و آمادهسازی هم توجه کند و فقط همان هدف عالی نمیتواند شرط لازم و کافی باشد.
**فقط جنبههای آرمانی و مثبت جنگ را نباید دید
این مسائل عموما گفته نمیشود و این گفته نشدن به خاطر این است که شناخته نمیشود تا نویسنده بیان کند؛ برای همین وقتی یک واقعیتی را هم می نویسیم می بینیم چیزی معمولی است و برای اینکه از این حالت معمولی خارج شود، وارد مسائلی میشویم که یا واقعیت ندارد یا باعث میشود فقط جنبههای آرمانی و مثبت را ببینیم که اینها هم انحرافاتی است که در این بخش وجود دارد.
سراغ مسائل "من درآوردی" می رویم که باید کسی بعدها بیاید و اینها را شناسایی کند، اصلا از اصل ماجرا که غافل می شویم هیچ؛ به دردسرهای جدی هم میافتیم؛ یک مثالی بزنم همین کاروانهای راهیان نور؛ راویانی هستند که مسائل جنگ را میگویند، خیلی از این راویان خودشان بچههای جبهه و جنگ هستند؛ اما تحقیقات کامل نمیکنند؛ حتی صرف حضور در جبهه که باعث نمی شود آئم همه مسائل این حوزه را بداند؛ خود این افراد هم گاهی منشا خیلی از اشتباهات می شوند.
نباید اجازه دهیم هر حرفی زده شود و هر چیزی گفته شود؛ این مقطع مهمی در زندگی ملت ایران است، در چندین جنگی که علیه کشور ما اتفاق افتاده ملت ما نتوانسته از خودش دفاع کند و بخشی از کشور از دست رفته است و ما فقط نظاره گر بودیم؛ اما این اتفاق 8 سال دفاع مقدس برعکس این تاریخ گذشته بود و توانستیم از خودمان به درستی دفاع کنیم و این مسائل باید نوشته شود؛ واقعیت های جنگ باید حالاحالاها پرداخته شود آن هم یک پرداخت علمی و درست.
**فروش سازمانی همیشه بد نیست اما نمیشود اصل فروش کتاب شود
ناظری درباره فروش سازمانی در کتاب های دفاع مقدس گفت: باید بگویم فروش سازمانی شاید همیشه بد نیست چون یک تحرکی به بازار کتاب های دفاع مقدس می دهد اما این اگر تنها راه باشد این چیز درستی نیست،؛ اما اینکه ابتدا به ساکن این را رد کنیم و هیچ راهکار دیگری هم برای فروش نداشته باشیم هم درست نیست.
کتاب خوراک است مثل غذا می ماند؛ اما وقتی راهکاری برای ارائه این کتاب وجود ندارد؛ می ماند خرید سازمانی اگر این خریدهای سازمانی نباشد شاید فروش کتاب های دفاع مقدس متوقف شود؛ اما اگر یک ناشر فقط به همین بسنده کند این هم کار درستی نیست؛ فروش سازمانی باید درصدی از کار را بگیرد که ان درصد هم کم باشد؛ یک نکته دیگر این است که همه سازمان های فرهنگی بودجه دارند خب این بودجه صرف خرید کتاب شود مگر بد است؛ به نظر من فروش های سازمانی یک بخش از کار است که باید باشد اما نباید همه کار توزیع کتاب شود.
**در ترجمه فقط نگاه مان به چشم آبیها است
ناظری درباره ترجمه آثار دفاع مقدسی گفت: ترجمه آنجور که شایسته این حوزه است؛ کاری انجام نشده در حد خیلی پایین و شاید بگوییم صفر بهتر است؛ فکر نمی کنم از 100 یا 150 کتاب بیشتر باشد کتاب هایی که ترجمه شده و این در مقابل عظمت جنگ چیزی نبوده است؛ آثاری که منتشر شده؛ 16 تا 15 هزار کتاب بوده است اما تعداد خیلی خیلی کمی ترجمه شده است؛ در حالی که وقتی برخی از مسائل جنگ را برای خارجیها تعریف میکنیم خیلی استقبال می کنند ولی ما در این حوزه موفق نبودیم.
علت اصلی این است که این کار متولی روشنی ندارد؛ من خودم هم به عنوان ناشر مطمئنا مدعی هستم اما در عمل کاری نمیکنم. خودمختار هر کس عمل می کند و کاری انجام میهد؛ خیلی بی حساب و کتاب است؛ نمی دانیم چه پیامی را می خواهیم انتقال دهیم بازار و مخاطب دارد یا نه؟ آیا فقط می خواهیم به دنبال اروپاییها برویم؟ اکثر ترجمهها اروپا را هدف گرفته است؛ اما درهمین آسیای شرقی ما یک جمعیت بزرگی وجود دارد که ما را دوست دارند؛ اما اصلا به آنها توجه نمی کنیم.
حتی به پاکستان، افغانستان، و کشورهای عربی هم توجه نمیکنیم؛ نگاهمان به چشم آبیها است؛ نمیگویم نباید به آن طرف نگاه کنیم اما همه این کتابهایی هم که ترجمه شدهاند به زبان انگلیسی و جهت گیری به سمت اروپا بوده است و این نشان از بی برنامهگی است که باید برایش فکری شود.
وی درباره سفارشینویسی در این حوزه و کیفیت این آثار سری مثل نیمه پنهان ماه گفت: ارگان هایی وجود دارند که در ارتباط با مسائل فرهنگی جنگ کار می کنند؛ علتش هم همین است که اگر به این مسائل پرداخته نمی شد شاید اتفاقات دیگری می افتاد؛ در مورد ضرورت این مجموعه ها نمیخواهم صحبت کنم؛ اما در کشور مثلا کنگره با موضوعات مختلفی برگزار می شود که این کنگرهها به خاطر ضرروت کشور است؛ نهادهای فرهنگی مجبورند به خاطر هجمه دشمنان وارد شوند تا این مسائل به فراموشی سپرده نشود.
**مردم در بوسنی آن جنگ را فراموش کردهاند
یک مثال دیگر بزنم مثلا در جنگ بوسنی، کلی اتفاق افتاد و دفاع صورت گرفت اما الان اگر به بوسنی بروید دیگر از آن جنگ و اتفاقات دفاع نمی کنند و آن را یک مسئله ارزشی نمی دانند؛ حتی از این موضوع فرار هم میکنند و آن را یک خاطره تلخ میدانند؛ شاید یک علتش این است که اگر مجموعههایی داشتند که این مسائل را ثبت میکرد و موضوع را برای مردم جا می انداخت؛ امروز شاید این موضع تبدیل به یک موضوع مغلوبه نمی شد.
ما در کشورمان هنوز که هنوز که است آن روزها را به یاد داریم و برای خانوادههای شهدا و رزمندگان ارزش قائلیم؛ مجموعههای دولتی این هدف را می ببیند که ادامه میدهند.
در بخش کتاب کمی مسئله متفاوت میشود؛ خانواده با خانواده در بحث خاطره و زندگی نامه مسائل شان متفاوت است؛ مثلا درهمین زندگینامهها و خاطرات اگر تحقیقات کامل نباشد و نویسنده چهار تا سوال ساده بپرسد و تحقیقی نکند بعد از یک مدت دچار تکرار و کلیشه میشود؛ نویسنده باید خلاقیت داشته باشد و با تکنیک خودش خاطره را خواندنی کند.
**نویسندهای را دیدم که هزار قسم میخورد تا اثبات کند سفارش نویس نیست
مثلا خیلی ها را دیدم که می گویند ما سختیهای زندگیمان در زمان جنگ از کتاب "دا" بیشتر بود اما همه فکر می کنند ممکن است همه این سختی ها در این کتاب جمع شده؛ کارهای سفارشی از سوی ضرورت است تا فراموش نشود چه اتفاقهایی افتاده؛ گاهی میبینیم که برخی افراد سفارش نویسی را جرم میدانند؛ نویسنده ای را دیدم که برای اینکه اثبات کند سفارش نویس نیست هزارن قسم می خورد!
اما ازسوی دیگر اینکه کلا به دنبال این کار برویم درست نیست و باید درصدی از کار این مسئله باشد؛ الان بسیاری از ارگان ها مجموعه ها اعتبارات فرهنگی دارند و باید ردصدی را به ترویج فرهنگ دین و دفاع مقدس اختصاص دهند تا افتخارات گذشته مان از بین نروند اگر این اتفاقات بی افتد می بینیم که در همه بخش ها موفق خواهیم شد.
عده ای از دوستان که به این مسائل دامن میزنند بدون اینکه به این عقبه و مقدمه توجه کنند، این مسائل در کشورهای دیگر هم وجود دارد؛ ما تحقیقات نداریم؛ این یک نوع هدایتگری است که باید انجام شود البته نباید خیلی پررنگ شود و به کسی اجازه عرض اندام ندهد.
منبع:نسیم