حلقه وصل - در ایام ماه مبارک رمضان به صورت روزانه چند نکته و فرازهایی از معارف موجود در هر جزء از قرآن کریم تقدیم مخاطبان گرامی میشود.
ثمره بدیها و خوبی ها، فقط و فقط دامنگیر خودمان می شود إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لِأَنفُسِکمُ وَ إِنْ أَسَأْتمُ (7- اسراء) اگر نیکی کنید، به خود نیکی کردهاید و اگر بدی هم کنید، باز به خود بد کردهاید. علامه طباطبایی(ره) در تفسیر این آیه می نویسد: «لام» در«لانفسکم» و نیز در «فلها»، لام اختصاص است یعنی: خوبی و بدی شما مختص به خود شما است، بدون اینکه چیزی از آن به دیگران بچسبد، و این خود قانون در حال اجرای خداست که اثر و تبعات عمل هر کسی را- چه خوب و چه بد- به خود او برمیگرداند.(1) و این همان معنایی است که در قرآن به دفعات و با تعابیر گوناگون آمده است که «اثر هر عمل- چه خوب و چه بد- به صاحبش برمیگردد» دوام وضعیت فعلی بسته به عملکرد شماست: إِنْ عُدتمُ عُدْنَا (8- اسراء) اگر شما برگردید ما هم بر می گردیم. این فراز در واقع هشدار به کسانی است که پس از مدتها سرکشی و تحمل عذابهای الهی به راه راست برگشته و از رحمت حق برخوردار گشته اند. در این خطاب تهدید می شوند که اگر دوباره به همان وضعیت سابق باز گردند خدا نیز دست از عنایت خود کشیده و به مانند گذشته با آنها رفتار خواهد کرد.(2) اما می توان از این جمله به یک قانون کلی تر هم دست یافت و آن اینکه هر ملت و جمعیتی که تغییر رویه دهند چه به سمت ارزشهای دینی و چه به سمت رذایل نفسانی خداوند نیز نسبت به آنها تغییر رویه می دهد.(3) اگر نور به ظلمت روند خدا نیز رحمت و عنایت خاصه خود را به روی آنها قطع کرده و با غضب و عذاب با آنها برخورد می کند و اگر از ظلمت خارج و وارد نور شوند عذاب خود را از آنها رفع و درهای رحمتش را به روی آنها می گشاید.(4) پاسخ خدا به کسی که دنیا می خواهد و کسی که به دنبال آخرت است: کُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّکَ وَ ما کانَ عَطاءُ رَبِّکَ مَحْظُورا (20- اسراء) ما به هر دو گروه از لطف پروردگارت عطا می کنیم زیرا هیچ کس از بخشش پروردگارت محروم نیست. بر اساس این آیه خداوند به هر دو گروه کمک می کند منتهی روش کار در اجابت آنها متفاوت است. درباره کسی که فقط دنیا می خواهد می فرماید: کسانی که تنها هدفشان همین زندگی زودگذر دنیای مادی باشد، ما آن مقدار را که بخواهیم و به هر کس که صلاح بدانیم در همین زندگی زودگذر می دهیم؛ سپس جهنم را برای او قرار خواهیم داد که در آتش آن میسوزد در حالی که مورد سرزنش و دوری از رحمت خدا است.(5) دو قید در خصوص این گروه وجود دارد که قابل توجه است: «مَا نَشَاء»؛ آن مقداری که ما می خواهیم؛ نه آن مقداری که او می خواهد و «لِمَن نُّرِید»؛ آنهایی که ما می خواهیم؛ نه هر کس که می خواهد. بنابراین همه دنیاپرستان به خواستشان نخواهند رسید و آنها هم که می رسند تنها به مقداری از آن دست پیدا خواهند کرد و بعد از آن هم که جهنم در انتظار آنهاست. و درباره کسی که در پی امنیت و رفاه در آخرت است می فرماید: کسی که آخرت را طلب کند و سعی و کوشش خود را در این راه به کار بندد، در حالی که به این راه و هدفش ایمان داشته باشد، این سعی و تلاش او مورد قبول الهی خواهد بود.(6) بنابر این کسی که با ایمان قلبی و تلاش عملی در پی کسب سعادت اخروی باشد خداوند متعال از این تلاش او قدردانی کرده و بهشت را نصیبش می کند.(7) چه کسانی برادران شیطانند؟ وَ لَا تُبَذِّرْ تَبْذِیرًا(26)إِنَّ الْمُبَذِّرِینَ کاَنُواْ إِخْوَانَ الشَّیَاطِینِ وَ کاَنَ الشَّیْطَنُ لِرَبِّهِ کَفُورًا(27- اسراء) هیچگونه اسراف و ریخت و پاشی مکن. بیتردید اسراف کنندگان و ولخرجان، برادران شیاطیناند، و شیطان همواره نسبت به پروردگارش بسیار ناسپاس است. «تبذیر» در اصل از ریشه «بذر» و به معنی پاشیدن دانه میآید، منتهی این کلمه مخصوص مواردی است که انسان اموال خود را به صورت غیر منطقی، مصرف میکند که معادل آن در فارسی «ریختوپاش» است. به تعبیر دیگر تبذیر آن است که مال در غیر موردش مصرف شود هر چند کم باشد، و اگر در موردش صرف شود تبذیر نیست هر چند زیاد باشد.(8) در آیه بعد مبذرین را برادران شیاطین خواند که این برای آن است که آنها نیز نعمتهایی را که خدا داد، کفران میکنند و در غیر محلش، صرف مینمایند. تعبیر به «اخوان؛ برادران» یا برای آن است که اعمالشان همردیف و هماهنگ اعمال شیاطین است؛ همچون برادرانی که یکسان عمل میکنند و یا به دلیل آن است که در دوزخ همنشین شیطان اند.(9) چرا برخی نمی توانند گناه را ترک کنند؟ قَالَ أَ رَءَیْتَکَ هَاذَا الَّذِی کَرَّمْتَ عَلیَ لَئنِ أَخَّرْتَنِ إِلیَ یَوْمِ الْقِیَامَةِ لَأَحْتَنِکَنَّ ذُرِّیَّتَهُ إِلَّا قَلِیلًا(62- اسراء) شیطان گفت: اگر تا روز قیامت به من مهلت دهی تمام فرزندان این کسی که بر من مقدم داشتی را افسار می زنم؛ مگر عده کمی. اصل کلمه «احتناک» از «حنک» است. وقتی گفته میشود:«حنک الدابة بحبلها» معنایش این است که ریسمانی به گردن حیوان بست و او را کشید. خود «احتناک» هم به معنای افسار کردن است.(10) شیطان ابتدا وسوسه کرده و به گناه دعوت می کند. پس از آنکه فرد اولین قدم را برداشت و خود را به آن آلود، وسوسه های بعدی سریعتر و راحتتر در او اثر می کند. هر چه انجام گناه ساده تر و سریعتر شود نشان از آن دارد که شیطان بهتر و بیشتر بر او تسلط یافته و به تعبیری بهتر سوار شده و افسار نفس را به دست گرفته است. از این به بعد او می برد هر جا که خاطرخواه اوست و این افسار به دهان یا گردن هم می رود هر جا که او می کشد. چنین کسی به عیان مشاهده می کند که تلاشهای سطحی او برای ترک گناه سودی ندارد و با کوچکترین حرکتی که شیطان به افسار می دهد او با سرعت به سمت گناه رفته و آن را مرتکب می شود. چاره رهایی از این اسارت، توبه ای حقیقی و تلاش جدی در سایه توکل به خدا و توسل به اولیای اوست. قرآن با دو تاثیر متضاد: وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنینَ وَ لا یَزیدُ الظَّالِمینَ إِلاَّ خَسارا (82- اسراء) ما قرآن را نازل می کنیم که مایه شفاء و رحمت مؤمنان است؛ ولی ستمگران، جز خسران و زیان بیشتر، چیزی بر آنها نمی افزاید. اگر قرآن را شفا نامیده با اینکه شفا باید حتما مسبوق به مرضی باشد، خود این معنا را می رساند که دلهای بشر حالاتی دارد که اگر قرآن را با آن مقایسه کنیم خواهیم دید که همان نسبتی را دارد که یک داروی معالج با مرض دارد. از اینجا روشن می شود که انسان، همانطور که سلامتی و بیماری جسمی دارد، سلامتی و بیماری روحی هم دارد و همانطور که اختلال در نظام جسمی او باعث میشود که دچار مرضهایی جسمی گردد، اختلال در نظام روحی او نیز باعث میشود به انواع بیماریهای روحی مبتلا شود(11) و همانطور که برای مرضهای جسمیش دارویی وجود دارد، برای مرضهای روحیش نیز دارویی هست.(12) قرآن کریم همان نسخه شفابخش است که داروی تمام مرضهای روحی را ارئه می کند؛ البته این نسخه، برای مومنین که به آن ایمان دارند و پذیرای آن هستند نافع است و شفادهنده ولی برای غیر مومنین که آن را باور ندارند و پذیرای آن نیستند نه تنها شفادهنده نیست؛ بلکه بر درد و آلام درونی آنها می افزاید. باید توجه داشت که علت این افزایش درد، قرآن نیست بلکه آن مرض درونی آنهاست که چون دارو را نمی پذیرد واکنش های دردآور بیشتری از خود نشان می دهد. ..... (1) المیزان ج13 ص41 (2) ر.ک به المیزان ج13 ص42 (3) ر.ک به نمونه ج12 ص27 (4) آیه 96 سوره اعراف (5) آیه 18 سوره اسراء (6) آیه 19 سوره اسراء (7) ر.ک به نمونه ج12 ص63-65 (8) نمونه ج12 ص86 (9) همان ص88 (10) المیزان ج13 ص145 (11) در آیات و روایات معمولا با تعبیر «مرض قلب» از این بیماریها یاد شده است. مانند: آیات60 سوره احزاب و 31 سوره مدثر (12) المیزان ج13 ص182-183