به گزارش حلقه وصل، «شرکت نظامی خصوصی»، شرکتی خصوصی است که برای کسب سود اقتصادی اقدام به ارائه خدمات نظامی یا امنیتی میکند. این شرکتها به کارکنانشان «پیمانکاران امنیتی» یا «پیمانکاران نظامی خصوصی» میگویند. این نوع شرکتها در آمریکا، در کل از کسب و کارشان به عنوان «صنعت نظامیگری خصوصی» یاد میکنند.
فعالیت این شرکتها از آن جهت که به جنگ به عنوان عرصهای برای کسب سود نگاه میکنند و به جهت نقشی که در هدایت سیاست آمریکا به سمت درگیری و حفظ فضای خشونت ایفا میکنند همواره مورد انتقاد بوده است.
شرکت بدنامِ «بلکواتر» که بعد از قتل عام ۱۷ شهروند غیرنظامی عراق در میدان «نیسور» بغداد به «ماشین آدمکشی» مشهور شد، یکی از همین نوع شرکتها است. بحث مربوط به خصوصیسازی جنگ در ماههای گذشته بار دیگر به دلیل آشکار شدن بخشهایی از تلاشهای «اریک پرینس»، رئیس شرکت بلکواتر برای اثرگذاری روی سیاست خارجی «دونالد ترامپ»، رئیسجمهور آمریکا و به خصوص روی سیاستهای او در قبال ایران مورد توجه قرار گرفته است.
پایگاه «گلوبالریسرچ» در گزارشی به تازگی به ارائه آمار و ارقام جالب درباره نحوه کارکرد این شرکتهای خصوصی پرداخته و کارکرد آنها را الگوی جدیدی از امپریالیسم آمریکا در عصر نئولیبرال عنوان کرده است. خلاصه این گزارش در زیر آمده است.
۷۵ درصد از کل پرسنل نظامی در افغانستان در حال حاضر پیمانکاران خصوصی هستند و بیش از ۱۵۰ هزار پیمانکار که تأمین مالی آنها از سوی پنتاگون صورت میگیرد در افغانستان حضور دارند.
سال ۲۰۱۲ اولین سالی بود که تعداد پیمانکارانی که در افغانستان کشته شدند از شمار نظامیان این کشور در آن منطقه بیشتر بود و این روند از آن سال تا به همین امروز ادامه داشته است.
پنتاگون در حاضر سالانه بیش از ۳۰۰ میلیارد دلار برای پیمانکاران خصوصی-امنیتی هزینه میکند که این رقم معادل ۸ درصد از کل هزینههای دولت فدرال آمریکا وبیش از ۳.۵ برابر کل بودجه دفاعی بریتانیا است.
هنگامی که ایالات متحده در سال ۲۰۰۳ به عراق حمله کرد از میان ۸۷ میلیارد دلاری که برای سال اول عملیات در نظر گرفته شده بود، ۳۰ میلیارد دلار بودجه مربوط به پیمانکاران خصوصی بود، یعنی ۳۴ درصد از کل بودجه مربوط به جنگ در سال اول. در جریان اشغال هشت ساله عراق، یک شرکت عمرانی به نام «کیلاگ براون» بزرگترین طرف قرارداد پنتاگون بوده و معادل ۴۰.۶ میلیارد دلار از اشغال عراق نصیب خود کرده است. گزارش منتشرشده در سال ۲۰۱۱ از سوی «کمیسیون قراردادهای پیمانکاری در دوران جنگهای عراق و افغانستان» نشان میدهد دستکم ۶۰ میلیارد دلار از هزینههای اختصاصدادهشده از سوی پنتاگون بین سالهای ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۱ را میتوان آنها را در دسته بودجههای «حیف و میلشده» قرار داد.
به علاوه، همانطور که این آمارها نشان میدهند وابستگی آمریکا به پیمانکاران خصوصی (از جمله مزدوران مسلح) در حال حاضر در اشغال ادامهدار افغانستان حتی از زمان اشغال عراق بیشتر است. ایالات متحده، در حال حاضر در تمامی مناطق درگیری که در آن حضور نظامی دارد همین الگو را تکرار میکند. اکنون، جنگهای آمریکا به جای آنکه با حضور سربازان متعارف ارتش دنبال شود توسط مزدوران این کشور انجام میشود.
یکی از دلایل استفاده آمریکا از مزدوران به جای نیروهای متعارف ارتش این است که از این طریق میتوان به راحتی نقش دولت آمریکا را انکار کرد. مزدوران مناطق قانونی موسوم به «منطقه خاکستری» را اشغال میکنند. بدین طریق، آنها میتوانند عملیاتی انجام دهند که دولتها باید آنها را انکار کنند. یک عامل دیگر این است که تلفات مزدوران جزو آمارهای رسمی تلفات ارتش آمریکا به حساب نمیآیند و بنابراین، از لحاظ سیاسی مخاطرات کمتری دارند.
اما هدف از تشکیل چنین شرکتهایی چه بود؟ بعد از آنکه در سال ۲۰۰۳ آمریکا عراق را اشغال کرد به زودی مشخص شد که غارت منابع طبیعی عراق پاسخگوی هزینههای جنگ نخواهد بود. خود جنگ و اشغال نظامی به اندازهای پرهزینه بودند که عراق نمیتوانست «مستعمرهای سودمند» باشد. بنابراین، هدف از حمله عراق دقیقاً چه بود؟
نکته اینجا بود که این جنگ میتوانست فرصتهای کسب و کار زیادی برای طیف گستردهای از ذینفعان منابع تجاری آمریکایی از جمله پیمانکاران خصوصی نظامی ایجاد کند. این، در واقع الگوی جدیدی از امپریالیسم است. طبق گفته «مانیلو دینوچی»، جغرافیادان و دانشمند مسائل ژئوپولتیک، مشخصه بارز نئولیبرالیسم، «خصوصی کردن سود و همگانی کردن هزینهها است.»
طبق این تحلیل، آمریکا در واقع هزینههای جنگ عراق را همگانی کرد، زیرا این پنتاگون بود که هزینههای جنگ را پرداخت. با این حال، جنگ هنوز هم یک عرصه سودآور برای کارآفرینی بود.»
دینوچی مینویسد: «جنگهای عراق، افغانستان و لیبی برای دولتها بسیار پرهزینه بود و ما به ازای زیادی نداشت. در این عصر نئولیبرال، جنگها لزوماً برای دستیابی به منابع خارجی به راه انداخته نمیشوند، بلکه هدف آنها بیرون کشیدن ثروت جمعیتهای شکستخورده در جنگ و هدایت آن به سمت بخش نظامی خصوصی ملتهای فاتح است.»
با این وجود، ما میتوانیم این گزاره را بسط دهیم، چون ایالات متحده مجبور بود برای تأمین هزینههای این جنگها سطح بدهی عومی خودش را افزایش دهد. خزانهداری آمریکا حتی به اینکه بتواند سرمایهگذاری مالی خودش در این جنگها را سر به سر کند، نزدیک هم نشد و برای جبران این سرمایه از طریق مالیات اقدامی صورت نداد.
درک متعارف و تاریخی از نحوه کارکرد امپریالیسم به ما میگوید که کشور امپریالیست ثروتش را از ملتهایی که آنها را استعمار یا استثمار میکند استخراج میکند. بنابراین، ما در اینجا با یک دولت-ملت امپریالیست مواجه هستیم که مستعمرههایش را تاراج اقتصادی میکند.
آنچه درباره الگوی امپریالیسم نئولیبرال تازگی دارد این است که اکنون داراییهای عمومی دولت-ملت خود آن کشور امپرالیست هم تاراج میشود و این یعنی آنکه ما از سال ۲۰۰۱ قدم به فاز جدیدی از تاریخ اقتصاد گذاشتهایم.