به گزارش حلقه وصل، گونه پلیسی از آن دست گونههایی است که با تمام زیرگونههایش، قربانی فاصله گرفتن ساختار فیلمسازی کشور از جریان فیلمهای عامهپسند شده است. گونهای که با آمیختن عناصر متعلق به گونههای اکشن، ماجراجویی، کارآگاهی، خبرنگاری و مانند آنها، ظرفیت بالایی دارد تا بدون آسیب یا با کمترین مساله، به توده تماشاگران و خصوصا طیفهای خاصی چون نوجوانان نزدیک شود، اما ما همان قدر که سالها در تولیدات سینمایی از این ژانر محروم بودهایم، تلویزیون به اقتضای ارتباط گرفتن با مخاطب عام، تلاش کرده از آن غافل نشود، اما این مسیر هم با فراز و نشیبهایی همراه بوده است.
فیلم «سرقت بزرگ» به همه تاریخ سینمای جهان ثابت کرد فیلم پلیسی، پیشکسوت همه گونههای سینمایی است و اگر رمانها و ادبیات پلیسی بعد از قرن هجدهم را هم اضافه کنیم، بیتردید به عمق ریشهها و در نتیجه اهمیت این گونه در فرهنگ عامه اعتراف خواهیم کرد. این که عمر فیلم پلیسی به اندازه عمر سینماست، البته این نتیجه را هم دارد که انبوهی از تجربههای بزرگ و موفق در حوزه روایت داستانی و پرداخت سینمایی این گونه، بهخصوص در صنعتهای بزرگی چون هالیوود اتفاق افتاده و طبعا کار را برای رقبای بومی و محلی سختتر کرده است. بنابراین حتی اگر میتوانستیم بگوییم در طول چهار دهه، تعداد زیادی فیلم پلیسی ساختهایم باز هم این ادعا برایمان دشوار بود که درصد قابل توجهی از آنها موفق بودهاند و این موفقیتها، اتفاقی بوده یا بر اساس شناخت و مطالعه، قدرت جریانسازی پیدا کردهاند.
شروع ناجی هنر
از اواخر دهه 60، یعنی بیش از یک دهه قبلتر از آن که «ناجی هنر» تشکیل شود، تلویزیون سراغ سریالهای سینمایی رفت و شاید این را هم مرهون دو عامل باشد: اول، همت محسن شاهمحمدی و علاقهاش به ساخت سریالهای پلیسی که با «هشدارهای پلیس» در سال 67 شروع شد؛ دوم، ظرفیتهای سازگار گونه پلیسی با محدودیتهای تولیداتی صداوسیمای جمهوری اسلامی که در دهه اول پس از انقلاب بنابه دلایل مختلف وجود داشت. با این حال اگر بحث قدرت هنری و جذب مخاطب هم برای فیلمسازان آن دوره مطرح نبود، لااقل مساله پیشگیری و اطلاعرسانی در آسیبهای اجتماعی که مطرح بود! بر این اساس نیروی انتظامی با همکاری صداوسیما اقدام به تولید سریالهایی از این دست کرد تا این که نمونههای موفقتر «آینه عبرت» محصول 68، «مزد ترس» محصول 71 و «کارآگاه علوی» و «سرنخ» در سالهای میانی دهه 70، خاطرات خوشی از سریالهای پلیسی را در ذهن مردم شکل دهند.
آینه عبرت اولین سریال پلیسی
«آینه عبرت» به عنوان یکی از پیشگامان ژانر پلیسی در تلویزیون ایران، روایتی مبتنی بر کنش و اتفاق داشت درحالی که آثار موفق بعدی، شخصیتمحور بودند و از الگوی کارآگاهانی چون شرلوک هلمز، پوآرو و خانم مارپل تبعیت میکردند. با این همه هر دو مورد توجه مخاطبان قرار گرفتند، اما نویسندگان و کارگردانان، الگوی اول را تقریبا کنار گذاشتند یا در نهایت آن را به خدمت الگوی شخصیتمحور درآوردند و تا همین امروز، دیگر از مینیسریهای موفقی که درباره معضلات خرد اجتماعی، آگاهیبخش باشند و مردم را نسبت به نقش پلیس در این معضلات و جرایم خرد، آگاه کنند، خبری نیست.
حرکت به سمت زیرژانر کارآگاهی، البته دلایل لجستیک دیگری هم داشت. نه سینما و نه تلویزیون ایران، توان مالی و ابزاری تولید اکشنهای پلیسی را نداشتهاند، درحالی که همیشه مخاطب خود را به رقیب جذابی مثل «هشدار برای کبری 11» عادت دادهاند. همان طور که در فیلمهای پلیسی فرانسوی هم، شاهد یک گروه نسبتا پرتعدادیم که همیشه با هم تعامل و گفتوگو دارند، یکی از آنها قدکوتاه است و بار کمدی را به دوش میکشد، دیگری زن است و قدرت فکری و مدیریتی را به نمایش میگذارد و یک بازوی عملیاتی پرتوان مرد برای نمایش بخشهای اکشن تیراندازی هم دارد. بنابراین پلیس هر سرزمین، مهمترین و بهترین ماده خام در فیلمهای پلیسی است.
این ماده خام در سه دهه تولید فیلمها و سریالهای پلیسی در کشور ما، از یک سو بسیار منعطف و پر از تغییر و تحول بوده است. از سوی دیگر، اصل باورپذیری در فیلمها بهخصوص در گونههایی که برای اثرگذاری بر گروههای اجتماعی مختلف تولید میشوند و قهرمانهای آنها از مشاغل شناختهشده و پرمراجعی چون پلیسها، وکلا و قاضیها هستند، اقتضا میکند که همواره نزدیک به منبع واقعی خود باقی بمانند. روشن است که ورز دادن و کلنجار رفتن با این دو عامل برای فیلمسازان تا چه اندازه میتوانسته در طول این سالها دشوار بوده باشد. فیلمهای پلیسی هم باید به تغییرات گسترده نیروی انتظامی بهویژه در برخی دورهها مانند دهه 80 وفادار میماندند و هم از ظرفیتهای جدید خلقشده برای روایت داستان و آشنا کردن مردم با پلیس بهره میبردند.
زنها وارد میشوند
اولین نتیجه این تغییرات وارد شدن شخصیت پلیس زن به سریالها بود که سد آن را «خواب و بیدار» مهدیفخیمزاده همزمان با ورود و استخدام گسترده زنان در نیروی انتظامی در ابتدای دهه 80 رقم زد. قاعدهای که از آن روز تاکنون در سریالهای پلیسی پایدار مانده و البته نقش زنان از حضور در عملیاتها که به واسطه وجوه تخیلی به فیلمها اضافه شده بود و شاید مخاطب پس از یک بار تجربه کردن جذابیت آن، به میزان واقعیت داشتنش بیشتر فکر میکرد.
دومین نتیجه که خیلی زودتر از اینها میباید اتفاق میافتاد، توجه به حوزههای متنوعتر جرایم در سریالهاست. ناجی هنر از سال 79 تشکیل شد، اما نزدیک به یک دهه تلاش کرد به اصالت داشتن وظیفه اجتماعی نیروی انتظامی در جامعه وفادار بماند. دهه 90، انگار زمان شروع این تعاملها و نه لزوما به نتیجه رسیدنشان است. حالا هم پلیس متقاضی است که حتی از جرایم امنیتی هم فیلم بسازد و طبعا بار نمایش چهرهای از نیروهای اطلاعاتی را هم به دوش بکشد و هم فیلمسازان، مایلند نزدیک به این حوزه پرجذبه بمانند. سریالهایی چون «ترور خاموش» را در سوژهپردازی میتوان محصول این تغییرات دانست.