با به پایان رسیدن پویش سراسری کتابقهرمان و همزمان با ولادت با سعادت کریم اهلالبیت امام حسن مجتبی(ع) برندگان نهایی این پویش، به قید قرعه مشخص شدند.
رادیو زمانه در گزارشی خشم و عصبانیت خود را از فروش انبوه خاطرات مهدی طحانیان با گافهای متعدد ابراز کرد. نویسنده این متن که گویا دشمنی زیادی با رزمندگان و بسیجیان هشت سال دفاع مقدس دارد، توهینهایی نیز به اسرا و آزادگان جنگ تحمیلی و همچنین مهدی طحانیان، راوی کتاب کرده است
کتاب «سرباز کوچک امام» در اولین دورۀ پویش «کتابقهرمان» به چاپ هشتادودوم رسید تا جمع تیراژ آن از ابتدای انتشار تاکنون، از تیراژ ۱۰۲ هزار نسخه عبور کند.
آزاده دوران دفاع مقدس در مراسم معرفی و جشن امضاء کتاب «سرباز کوچک امام» در رشت با بیان اینکه تنها رمز پایداری و استواری وفاداری به اسلام و ولایت است تصریح کرد: تجربه تاریخی نشان میدهد که مسلمانان در طول تاریخ هر جا که پی عافیتطلبی رفتند شکست خوردند؛ باید بسیار هوشیار باشیم.
مراسم جشن امضاء و رونمایی از کتاب «سرباز کوچک امام» فردا یکشنبه هفتم بهمن ماه در مجتمع فرهنگی خاتم الانبیاء رشت برگزار می شود.
مراسم رونمایی و امضای کتاب «سرباز کوچک امام» با حضور راوی داستان مهدی طحانیان دوشنبه 24 دی ماه در تبریز برگزار می شود.
کتاب «سرباز کوچک امام» این هفته در نمازجمعۀ تهران معرفی و با تخفیف ۲۰ درصدی عرضه خواهد شد.
آئین معرفی و خوانش کتاب «سرباز کوچک امام» عصر روز گذشته 20 آذرماه با حضور مهدی طحائیان در حسینیه اعظم زنجان برگزار شد.
معاون عملیات قرارگاه خاتمالاوصیا استان کردستان گفت: کتاب «سرباز کوچک امام» نوشته فاطمه دوستکامی چهارشنبه ۲۱ آذرماه طی مراسمی در دانشگاه کردستان رونمایی خواهد شد.
آیین معرفی و خوانش کتاب «سرباز کوچک امام» شامگاه فردا سه شنبه 20 آذرماه با حضور مهدی طحائیان در زنجان برگزار میشود.
آیین رونمایی از کتاب «سرباز کوچک امام» در شب خاطره دفاع مقدس ملایر شامگاه فردا یکشنبه 11 آذرماه برگزار می شود.
چیزی نگفتم. عدنان باز هم چیزی گفت. مترجم به جمع اشارهای کرد و گفت:«میگن ببین اینها چقدر قوی و بطل هستند، آخه تو به این کوچیکی نمیترسی با اینا بجنگی؟ چرا اومدی به جنگ اینا؟!» یک لحظه مکث کردم. در ذهنم کلمهها را سبک و سنگین میکردم. دلم میخواست جوابی بهش بدهم که از سوالش پشیمان شود. از خدا کمک خواستم و گفتم:«من اومدم بجنگم، نیومدم با شما کشتی بگیرم که از هیکلهای درشتتون بترسم...»