وقتی این جمله را گفت؛ گفتم: خودت را لوس نکن! من نمی توانم این دعا را بکنم؛ اصلا دعا نمی کنم شهید بشوی. تا من این را گفتم، حرفش را پس گرفت و گفت پس همان دعای شهادت را بکن!
برای این که گوشت اضافه نیاورد، دکتر تجویزهایی کرده بود و دامادمان کمک می کرد و محمدرضا را به حمام می برد و با لیف زِبر روی زخمهایش می کشید تا زواید برود.
کتاب «آقا محسن» شامل دلنوشتههای شهید محسن سرمدی به همت سازمان دانشجویان جهاد دانشگاهی واحد اصفهان در قالب طرح سبکبالان منتشر شد.