یک تصویر معروف و مشخص از زینب جلالیان وجود دارد که اسلحه در دست دارد و رسانههای حامی او با فتوشاپ، اسلحه را حذف کرده و عکس او را بدون اسلحه منتشر میکنند.
اساسا هدف تحریمهای فلجکننده «آنها» این بود که در مردم ایجاد «درد» کنند تا آنها از حکومت جدا شوند. میدانند تا زمانی که این پیوند وجود دارد نه حمله صدام و اسرائیل موفق خواهد شد، نه تجزیه طلبی کومله و پژاک و...
دستور کار ویژهای در حوزه کردی با محوریت فعالکردن ایستگاههای آمریکا در منطقه در پرونده ضد انقلاب کردی در جریان است. در یک مورد اواخر سال ۱۴۰۰ بالغ بر ۸۰۰ هزار دلار در اختیار ضد انقلاب کردی بابت تقویت آنها قرار گرفت.
گروههای تجزیه طلب زیر سایه سازمان امنیتی سوئد موسوم به ساپو سالهاست در حال شرارت علیه ایران هستند.
بنابر گزارش رسانههای های محلی اقلیم قرار است جسد عثمان اوجالان در اقلیم کردستان عراق دفن شود.
یکی از مشهورترین موارد در حذف درون سازمانی اعضای پژاک، به قتل دو تن از فرماندهان این گروهک تروریستی با نامهای "خدر خرینگه" با کد سازمانی "عاکف مامو زاگرس" و "فهمی رستمی" با کد "سیروان ناری" بازمیگرد
کتاب «تازه داماد»؛ زندگی نامه تکاور شهید مهدی جودکی به نویسندگی فرشته عسگری منتشر خواهد شد.
تصاویر لاشههای تروریستهای پژاک که در بانه و سروآباد در کمین نیروهای امنیتی گرفتار شدند؛ تروریستها ۵ کشته دادهاند، ۳ تروریست دیگر نیز زخمی شدند.
هرچند شبکههای ماهوارهای فارسی زبان سعی میکنند با تکنیکهای خبری خودشان را در طول سال حرفهای و بیطرف نشان دهند اما در برخی بزنگاهها، نقاب از چهره آنها میافتد و چهره واقعیشان نمایان میشود.
فرمانده نیروی زمینی سپاه گفت: عربستان دست کم سه هواپیما سلاح و تجهیزات به تروریستهای «جیش الظلم» داده است.
در روزهایی که مزین به نام مقدس حضرت ابوالفضل شده است به سراغ جانبازی از دهه شصت میرویم که الفبای ایثار را به نمایش گذاشته است.
تولید، تجهیز و حمایت از گروههای تروریستی یکی از روشهای مرسوم ایالات متحده است که نمونههای فراوانی نیز در مورد گروه های تروریستی ضد انقلاب ایران دارد.
روستای "دری" یکی از روستاهای مرزی استان کردستان است که در ۳۰ کیلومتری شهر مریوان واقع و بالغ بر ۲۱۵ خانوار که جمعیتی حدود ۹۵۰ نفر را دارا است. در ۳۰ تیرماه سال جاری گروهک های ضد انقلاب(پژاک) با حمله به پایگاه نظامی این روستا و شلیک آرپی جی به محل نگهداری مهمات ۱۱ تن از سربازان این پایگاه را به شهادت رساندند.
اکران فیلم تمام میشود و به مسئولشان میگوییم که به کلاسِ اجباری بعدی هدایتشان کند. بعضیهایشان اما نمیروند. شاید منتظر اثر بعدی هستند ولی خودمان اینقدر ناراحتیم که اگر وقت آنها هم اجازه میداد، ما دل و دماغی برای اکران نداریم. در دل ما اما استرس شدیدی وجود داشت که آخر میشود یا نمیشود. دستگاه پخش فیلم درست میشود و یتیم خانه را پخش میکنیم یا نمیشود و به ویدئوپرژکتور کج و تصویر کوچک قناعت میکنیم.