من در آنجا بودم. ما ۱۰، ۱۵ تا تویوتا گذاشتیم تا به تخلیه مردم کمک کنیم. من با بچه هایم آنجا بودم. همه فیلم هایش را هم دارم. مردم آنجا وقتی می فهمیدند ما ایرانی هستیم، مثل بید به خودشان می لرزیدند.
این چیزهایی که من می گویم را خیلی از کسانی که رفتند سوریه هم نمی دانند؛ چون فضا فضای سال ۹۱ بود و این چیزها که ما داشتیم می گفتیم. سپاه آمد و در این وضعیت، وارد سوریه شد. ارتش را یواش یواش احیا کرد.
شاید بتوان گفت اگر بخواهیم پاسدار تربیت کنیم باید از شیوه و روش اخلاقی و رفتاری شهید حمید قلنبر بهرهبرد، خداوند متعال ما را از اخلاص او بهرهمند فرماید. ۹۶/۱۲/۷
در راه کابل و مزار، داشتند مردم را از ماشین پیاده می کردند. ایست و بازرسی نیروهای نظامی بود. بیچاره ها را نمی دانم کجا می بردند؛ در جنگل های دور نمی دانم می کشتند یا چه کار می کردند، من بودم و نرگس...
اشعار احمد بابایی به مناسبت سالگرد شهادت مدافعان حرم ایرانی در خان طومان حلب.
ششمین سالگرد شهادت مدافعان حرم مازندران که در خانطومان سوریه بهشهادت رسیده بودند با حضور پرشور مردم ولایتمدار دیار علویان در حسینیه عاشقان کربلا ساری برگزار شد.
یه نفر اومد خونه ما تو چشم دخترم نگاه کرد و گفت خوش به حالتون؛ حسابهای بانکیتون پُره الان. دخترم بهش برخورد و ناراحت شد. من میگم جواب ابلهان خاموشیست.
دیگه تو محل پخش شده بود که تو اون مغازه یک پسر خوشگل و جوان هست. چشمهای عباس جوری بود که با رنگ لباس، رنگ چشمهاش تغییر میکرد. یه روز یه دختر جوانی رفته بود تا رنگ چشمهای عباس و چهرهش رو ببینه...
معلم بودند و عشق به تعلیم و تعلم در میان آنها موج میزد. اما در دهه 60، فضا و زمان حضور در جبهه بود، این بارمعلمان فضای درس و مشق را به کنار توپ و تانک بردند تا سرمشق جهاد را به طور عملی به شاگردانشان املا کنند.
روایت جدید و تکان دهنده همسر شهید حججی از لحظه شنیدن خبر شهادت همسرش در برنامه ملازمان حرم.
گفت پنج تا داعشی به نیت تو میکشم؛ پنج تا به نیت تو میکشم؛ به نیت بابام شهید میشم. گفتم پس من چی؟ گفت مامان! تو جایگاهت فرق داره؛ برای اینا ۵ تا میکشم برای شما بعد از این هر چی داعشی کشتم...
دبیر اتحادیه بنکداران با اشاره به گرانی در بازار توزیع شکر گفته است: هم اکنون شکر با 6 نرخ متفاوت در بازار به مردم عرضه میشود!
با حضرت عباس! اگه من رو مدافع حرم خواهرت نکنی، آب نمی خورم. تا پامو نذارم حرم خواهرت، آب نمی خورم. از اون جایی که آب به بدن نرسه، کلیه و کبد از کار می افته، یک استکان چای صبح می خورم یک استکان شب.
دکترا با هم حرف میزدند و میگفتند که ما عمل میکنیم! ولی این نود درصد احتمال داده میشه که لال بشه و نتونه حرف بزنه. اگر هم حرف بزنه احتمال داره که لکنت زبون شدید پیدا کنه...
گروه هم آوایی «پیامبر اعظم» جمعه بیست و ششم فروردین ماه در مراسم اختتامیه «هفته هنر انقلاب اسلامی» از پروژه «در شمار زندگان» رونمایی میکند.
من خودم با دفتر فاطمیون صحبت کردم و می گوید نه، این حرف ها نیست، یک شهید شما نیست که بگویی اینجا باشد خراب میشود؛ شهدای زیادی هستند، سردخانه هست؛ اصلا خراب نمی شود...
انتظار نکشیدیم، دیروز تماس گرفت، امروز خبر شهادتش آمد. دخترعمویش خبر را آورد. نگران بودم خدایا از کی سئوال کنم که این حرف درست است یا نه؟ نمی دانستم از کی سئوال کنم، این اگر زخمی شده به ما بگویند...
عکسی توسط عناصر ضدایرانی در فضای مجازی به مخاطبان ارائه میشود که قاتل روحانی مشهدی را منتسب به لشکر فاطمیون عنوان میکند. اما اصل ماجرا چیست؟
پیکرها را که آوردند، بعد یکی از پیکرها را مادر شهید آبیاری گرفت بغلش و به خاک سپرد و یکی را هم من بغل کردم و تحویل آقا دادم تا برایش دعا بخوانند. باز همانجا باهاشون صحبت کردم و بعد به خاک سپردیم.