کتاب سلام بر ابراهیم
شهید ابراهیم هادی یک تنه در کانال کمیل
00:32 - 27 مرداد 1395

برشی از کتاب «سلام بر ابراهیم»؛

تهران: شهید ابراهیم هادی یک تنه در کانال کمیل

روح از بدنم جدا میشد. سرم داغ شده بود. اینها همه مشخصات ابراهیم بود. با نگرانی نشستم و دستانش را گرفتم و گفتم «آقا ابراهیم الان کجاست؟» گفت «تا آخرین لحظه که عراق آتش می ریخت زنده بود».
ماجرای محاصره گردان کمیل و حنظله در والفجر مقدماتی
01:03 - 26 مرداد 1395

برشی از کتاب «سلام بر ابراهیم»؛

تهران: ماجرای محاصره گردان کمیل و حنظله در والفجر مقدماتی

همه ساکت شدن... بیسیم چی گفت «میگه برادر یاری با برادر افشردی (شهید حسن باقری) دست داد» این خبر کوتاه یعنی فرمانده گردان حنظله به شهادت رسید... .
شهید ابراهیم هادی و رشادت در والفجر مقدماتی
01:00 - 25 مرداد 1395

برشی از کتاب سلام بر ابراهیم؛

تهران: شهید ابراهیم هادی و رشادت در والفجر مقدماتی

ابراهیم رفت دوتا برانکارد آورد و خودش پرید تو کانال. تا زانوهاش هم رفت توی قیر. بعد هم رفت وسط کانال، یک برانکارد رو روی یک کتفش گذاشت و یکی را هم روی کتف دیگر. سردیگر برانکارد را هم روی لبه های کانال گذاشت. مثل یک پل، همه را عبور داد و فرستاد عقب.
ماجرای ذکر الله اکبر ابراهیم هادی و فرار بعثی‌ها
02:34 - 20 مرداد 1395

برشی از کتاب سلام بر ابراهیم؛

تهران: ماجرای ذکر الله اکبر ابراهیم هادی و فرار بعثی‌ها

یکدفعه گفت:«جواد تویی؟» و بعد آرپی‌جی را از من گرفت و جلوتر رفت. بعد هم از جا بلند شد و فریاد زد: «شیعه‌های امیرالمؤمنین بلند شین، دست مولا پشت سر ماست» و بعد با یه الله‌اکبر آرپی‌جی رو شلیک کرد و سنگر مقابل را منهدم کرد.
انفاق شهید ابراهیم هادی به دوستان
01:05 - 14 مرداد 1395

برشی از کتاب سلام بر ابراهیم؛

تهران: انفاق شهید ابراهیم هادی به دوستان

من که می‌دانستم قضیه چیست گفتم:‌"آخه پدرجان این آقا ابراهیم پیراهن‌های قبلی رو انفاق کرده. بعضی از بچه‌های زورخونه هستن که لباس آستین کوتاه می‌پوشن یا وضع مالیشون خوب نیست . ابراهیم برای همین پیراهن رو به اونها می‌ده.
اشک شهید ابراهیم هادی به خاطر پیر مرد فقیر
02:10 - 13 مرداد 1395

برشی از کتاب سلام بر ابراهیم؛

تهران: اشک شهید ابراهیم هادی به خاطر پیر مرد فقیر

از آن پیرمرد عذرخواهی کردیم و به راهمان ادامه دادیم. بین راه از آینه موتور دیدم ابراهیم دارد اشک می‌ریزه. هوا هم سرد نبود که به این خاطر آب از چشماش جاری بشه، برای همین اومدم کنار خیابون و با تعجب گفتم:ابرام جون، داری گریه می‌کنی؟
تهذیب نفس به روش شهید ابراهیم هادی
00:35 - 12 مرداد 1395

برشی از کتاب سلام بر ابراهیم؛

تهران: تهذیب نفس به روش شهید ابراهیم هادی

اما آنچه که ابراهیم را الگوئی برای تمام دوستانش نمود. دوری ازگناه بود. او به هیچ وجه گرد گناه نمی‌چرخید. حتی جائی که حرف از گناه زده می‌شد سریع موضوع را عوض می‌کرد.
شهید ابراهیم هادی و کار برای رضای خدا
01:19 - 11 مرداد 1395

برشی از کتاب سلام بر ابراهیم؛

تهران: شهید ابراهیم هادی و کار برای رضای خدا

از ویژگی‌های ابراهیم این بود که معمولاً کسی از کارهایش مطلع نمی‌شد. بجزکسانی که همراهش بودند و خودشان کارهایش را مشاهده می‌‌کردند. اما خود ابراهیم جز در مواقع ضرورت از کارهایش حرفی نمی‌زد.
برخورد خوب شهید ابراهیم هادی با مردم
03:41 - 6 مرداد 1395

برشی از کتاب سلام بر ابراهیم؛

تهران: برخورد خوب شهید ابراهیم هادی با مردم

راننده که فکر نمی‌کرد ما اینگونه برخورد کنیم پیاده شد . صورت ابراهیم رو بوسید و گفت: "نه دوست عزیز شما هیچ خطائی نکردی ما اشتباه کردیم. خیلی هم شرمنده‌ایم" و بعد از کلی معذرت خواهی از ما جدا شد.
روش تربیتی خاص شهید ابراهیم هادی
02:09 - 5 مرداد 1395

برشی از کتاب سلام بر ابراهیم؛

تهران: روش تربیتی خاص شهید ابراهیم هادی

اواخر مجروحیت ابراهیم بود. می خواست برگردد جبهه، یک شب توی کوچه نشسته بودیم و داشت برای من از بچه های سیزده، چهارده ساله در عملیات فتح المبین می گفت. همینطور گفت و گفت تا اینکه آخرش با یک جمله حرفش را زد: با توکل به خدا چه حماسه هائی آفریدن.
علاقه زیاد شهید ابراهیم هادی برای خدمت به مردم
00:41 - 4 مرداد 1395

برشی از کتاب سلام بر ابراهیم؛

تهران: علاقه زیاد شهید ابراهیم هادی برای خدمت به مردم

شهید ابراهیم هادی می گفت: آدم هر کاری که می تواند باید برای بنده های خدا انجام دهد. مخصوصا این مردم خوبی که داریم.
ماجرای بوسه خانم دکتر به پیشانی شهید ابراهیم هادی
01:05 - 3 مرداد 1395

برشی از کتاب سلام بر ابراهیم؛

تهران: ماجرای بوسه خانم دکتر به پیشانی شهید ابراهیم هادی

خانم دکتری که مسن تر از بقیه بود و حجاب درستی هم نداشت و خیلی هم تحت تأثیر قرار گرفته بود جلو آمد و سریع گفت: «من کاری به محرم و نامحرم ندارم تو هم مثل پسرمی » و بعد نشست و سر ابراهیم رو بوسید و گفت: «فدای شما جوون ها». قیافه ابراهیم دیدنی بود.
شهید ابراهیم هادی: عشقتان را برای خودتان نگه دارید!
01:35 - 24 تیر 1395

برشی از کتاب سلام بر ابراهیم؛

تهران: شهید ابراهیم هادی: عشقتان را برای خودتان نگه دارید!

شهید ابراهیم هادی می گفت: وقتی عزاداری شما طولانی می شود،اینها خسته می شوند.شما بعد از مقداری عزاداری شام مردم را بدهید. بعد هرچه قدر می خواهید سینه بزنید وعشقبازی کنید،نگذارید مردم در مجلس اهل بیت احساس خستگی کنند.
شهید ابراهیم هادی: فتح‌المبین ما عملیات نکردیم!
00:43 - 23 تیر 1395

برشی از کتاب سلام بر ابراهیم؛

تهران: شهید ابراهیم هادی: فتح‌المبین ما عملیات نکردیم!

شهید ابراهیم هادی: در فتح‌المبین ما عملیات نکردیم! ما فقط راهپیمایی می‌کردیم و شعارمان یا زهرا(ع)بود. آنجا هر چه که بود نظر عنایت خود خانم حضرت صدیقه طاهره (س) بود.
ابراهیم هادی و توسل به امام زمان(عج) در فتح‌المبین
01:52 - 22 تیر 1395

برشی از کتاب سلام بر ابراهیم؛

تهران: ابراهیم هادی و توسل به امام زمان(عج) در فتح‌المبین

آن شب و در آن بیابان هر چه به اطراف می‌رفتیم چیزی جز دشت نمی‌دیدیم. لذا در همانجا به سجده رفتیم و دقایقی در این حالت بودیم و خدا را به حق حضرت زهرا(س) وائمه معصومین قسم می‌دادیم. در آن بیابان و درآن شرایط ما بودیم و امام زمان (عج)...
شهید ابراهیم هادی الگوی فرمانده ارتش
02:23 - 21 تیر 1395

برشی از کتاب سلام بر ابراهیم؛

تهران: شهید ابراهیم هادی الگوی فرمانده ارتش

آقای مداح گفت: «چیزی که ایشون و دوستانشون به ما یاد دادن این بود که دیگه مهمات و تعداد نفرات کارساز نیست، آنچه که در جنگ‌ها حرف اول رو می‌زنه روحیه نیروهاست، اینها با یه تکبیرچنان ترسی در دل دشمن می‌انداختند که از صد تا توپ و تانک بیشتر اثر داشت».
شوخی‌های خاص شهید ابراهیم هادی
01:41 - 20 تیر 1395

برشی از کتاب سلام بر ابراهیم؛

تهران: شوخی‌های خاص شهید ابراهیم هادی

ابراهیم در گوش او که چیزی از این مراسم نمی دانست حرفی زد.جوادبا تعجب وبلند پرسید:جدی میگی؟! ابراهیم هم آرام گفت: یواش بابا هیچی نگو! بعد به طرف منبرگشت. خیلی شدید وبدون صدا می خندید.گفتم: چی شده ابرام؟ زشته نخند! گفت: به جواد گفتم...
شوخ‌طبعی جالب شهید ابراهیم هادی
00:51 - 16 تیر 1395

برشی از کتاب سلام بر ابراهیم؛

تهران: شوخ‌طبعی جالب شهید ابراهیم هادی

ابراهیم در موارد جدی بودن کار بسیار جدیت داشت اما در موارد شوخی و مزاح بسیار انسان خوش‌مشرب و شوخ طبعی بود و اصلا یکی از دلایلی که خیلی‌ها جذب ابراهیم می‌شدند همین موضوع بود.
معجزه اذان گفتن شهید ابراهیم هادی
00:58 - 14 تیر 1395

برشی از کتاب سلام بر ابراهیم؛

تهران: معجزه اذان گفتن شهید ابراهیم هادی

در ارتفاعات انار بودیم. هوا کاملا روشن شده بود. امدادگر زخم گردن ابراهیم را بست. مشغول تقسیم نیروها و جواب دادن به بیسیم بودم. یکدفعه یکی از بچه ها دوید و باعجله آمد پیش من و گفت: حاجی، حاجی یه سری عراقی دستاشونو بالا گرفتن و دارن به این طرف میان!
ماجرای گلوله خوردن شهید ابراهیم هادی
00:44 - 13 تیر 1395

برشی از کتاب سلام بر ابراهیم؛

تهران: ماجرای گلوله خوردن شهید ابراهیم هادی

ابراهیم روی یه تخته سنگ به سمت قبله ستاد و با صدای بلند شروع به گفتن اذان صبح کرد.ما هم از جلسه خارج شدیم و هرچه داد می‌زدیم که ابراهیم بیا عقب، الان عراقی ها تو رو می زنن فایده نداشت. تقریبا تا آخرهای اذان را گفت.
«مرد دیوانه»، در ورطه آزمونِ دو رویداد نه‌چندان دور
فضای مجازی رها شده، جذاب‌ترین محیط برای تروریست‌ها
سید عليرضا آل داود
 نماهنگ «خداقوت مادر» سیدعلی مومنی منتشر شد
مداحی محمود کریمی در یادواره ۵۴ شهید یک مسجد
ساترا؛ ناظری وابسته یا تنظیم‌گری تمام عیار؟
رازهای بوکمال؛ وقتی حاج قاسم ورق جنگ را برگرداند
«روایت اول شخص از شخص اول» منتشر شد
مداحی بنی‌فاطمه در فاطمیه ۱۴۰۳+فیلم
محمود کریمی با فروش انگشتر اهدایی نصرالله به لبنان کمک می‌کند
«چهل فرمان» رهبر معظم انقلاب به بسیجیان منتشر شد
در فاطمیه چگونه روضه خانگی برپا کنیم؟
۳ احتمال از وضعیت منطقه تا شروع ریاست جمهوری ترامپ
قانون حجاب و عفاف کجاست؟!
همدان: کتاب «مادر انقلاب» اثر مونا اسکندری رونمایی خواهد شد
مرکزی: ۲۵۰۰ برنامه فرهنگی هفته بسیج در استان مرکزی برگزار می‌شود
طرح آموزشی، تربیتی قاریان نوجوان «اسوه» فعالیتش را از سر گرفت
شبکه نمایش بی‌قانونی؛ صداوسیما باید ساترا را قانونمند کند
۴ نکته در مورد تحریم‌های جدید اتحادیه اروپا علیه ایران
کردستان: چهارمین نمایشگاه احیای پایگاه‌های مقاومت «اسوه» در سنندج برپا شد
بوشهر: پیرمرد روستا نیروی تازه نفس مقاومت!