شیخ بهاء میگویند: تاجری بود که در آخر عمرش هر چه به او تلقین کردند تا شهادتین را بگوید، نمیگفت و به جای شهادتین دائم یک شعر را میخواند و میگفت: کجاست آن زنی که خسته شده بود و میپرسید: راه حمام منجاب از کجاست؟!
هر ساعت یک دعای سلامتی برای امام زمان(ع) بخوانید. این مطلب را نشر بدهید و هر جا رسیدید بگویید. چقدر قشنگ میشود که فضای همه جا، دانشگاه، حوزه و ... را امام زمانی کنید.
آیتالله قرهی گفت: دفاع از انقلاب اسلامی اوجب واجبات است، اگر علما در این زمینه صحبت نکنند به این علت که همه جناحها آنها را دوست داشته باشند بدانند که اسیر نفس اماره شدند.
فرزند شیخ عباس قمی(ره) میگوید ایشان در آخر عمر به ما فرمودند: دعاهای دیگری هم که خوب بود، مدّنظر داشتم که در مفاتیح بیاورم و مردم بهرهمند شوند، امّا چون نرسیده بودم خودم عمل کنم، وارد نکردم.
آیتالله قرهی خطاب به زائران پیادهروی اربعین گفت: اوّلاً ذکر در راه زیاد بگویید. دائم فکر مصائب اهلبیت باشید. اگر میتوانید یک کتاب داشته باشید و تاریخ بعد از عاشورا را بخوانید.
موسس حوزه علمیه امام مهدی(عج) با اشاره به اهمیت شرکت در راهپیمایی اربعین حسینی(ع) گفت: وحدت مسلمانان در اربعین نمایان می شود.
اتفاقاً یکی از مواردی که به عنوان جنگ نرم آن شیطان قسم خورده برای انسان؛ قانع بودن به نادانی است. اینکه انسان تصور به علم داشته و فکر کند من خودم خوب میدانم، بلدم، واردم، راه را از چاه تشخیص میدهم و ... که خود این، عین جهل است.
وقتی از آن عارف بالله تعریف میکردند، سرشان را پایین میبردند و دستشان را زیر قبایشان میبردند و چیزی را لمس میکردند. شاگرد با اصرار دلیل این حرکت را جویا میشود و عارف لب به سخن میگشاید.
یکی از راههای بستن نفوذ شیطان، مشغول شدن به کار است؛ چه کار دنیا و چه کار آخرت. تا کارتان تمام شد، نگذارید بیکار شوید؛ چون این ملعون در کمین است و بلافاصله شما را گیر میاندازد.
بهجتالقلوب را دیدم که هر شب تلقین خودشان را میخواندند تا به خود بگویند: وقتی تو را درون قبر میگذارند، دیگر آیتالله، بهجت القلوب و ... نمیگویند، حتی فامیلی را هم نمیآورند، فقط میگویند: یا محمّدتقی ابن محمود، همین!
آنهایی که گناه میکنند، عقل ندارند و نشان از بیعقلیشان است، آدم عاقل میداند که نباید گناه کند، آن که گناه میکند، معلوم است عقل ندارد، با اینکه شاید یک پرستیژ عقلایی هم برای خودش بگیرد، اما بیچاره، نفهم است و عقل ندارد.
ابلیس لعنت الله میگوید: من سه کار انجام میدهم که اگر او بعد از آن، اعمال زیادی هم انجام دهد، تا دلش میخواهد نماز بخواند و عبادت کند، بلند شود نماز شب بخواند، مسجد و هیأت برود، دیگر برای من مهم نیست.
میرزا میگوید: آن فرد به فارسی سلیس صحبت میکرد، اما آن قدر نورانی بود که من خیلی نمیتوانستم ایشان را نگاه کنم و سرم را پایین میانداختم و حرف میزدم، این سواره بزرگوار فردی را صدا زد و گفت: اسباب سرقت شده این شخص را به او برسان و او را به مکه ببر و بازگردان.