به گزارش حلقه وصل: گسترش روزافزون شعب «سرا»های مختلف تجاری در کنار «مال»های گوناگون سبک زندگی مصرفزده و سرمایهمحوری را به وجود آورده است. برای بررسی این پدیده با حجتالاسلام رحیمی سردبیر مجله خردورزی گفتوگویی داشتیم که در ادامه میخوانید.
زندگی بر مبنای مصرف زدگی چگونه فرهنگ عمومی ما را تغییر داده است؟
مصرفزدگی دلایل و ریشههای مختلفی دارد و اساساً باید دید این مصرفزدگی از کجا نشئت میگیرد. انسانها وقتی باهم زندگی میکنند و مدلهای مختلف زیست جمعی را برمیگزینند، هدفشان این است که نیازهایی را بر طرف سازند. وقتی در این راستا نیازهای کاذب، جایگزین نیازهای حقیقی شد، بالطبع برخی اشتباهات پدید خواهد آمد. یکی از این نیازهای کاذب مربوط به حوزه اقتصاد است، یعنی اقتصادی که قرار بود بر مبنای کار و تلاش شکل بگیرد وقتی بر مبنای صنعت مونتاژ و جذابیتهای صنعتی بنا شد، بالطبع دچار برخی عوارض خواهیم شد.
پدران ما تصوری داشتند که چند صباحی در این دنیا زندگی میکنند و در آخر هم مرگ به سراغشان میآید. اما انسان عصر کنونی به هر شکلی که شده قصد دارد بهشت را بر روی همین کره خاکی بنا کند و لوازم این بهشتی زمینی را تولید کرده و برای مخاطب خود فراهم آورد. در چنین عصری عقل جای وحی و نیاز حیوانی، جای نیاز انسانی را میگیرد. در چنین وضعیتی که انسان، رابطه خود با جهان را به شکل حقیقی درک نکرده است طبیعتاً مکاتب اقتصادی و اجتماعی به وجود میآیند که نیازهای کاسب را جایگزین نیازهای اصلی کرده تا محور انسان بودن را به جای دیگری ببرند. این ریشه و نقطه شروع مصرفزدگی است.
بر مبنای این سبک زندگی عدالت چگونه خدشهدار میشود؟
مسأله ثروت در جامعه مثل خون در بدن است، وقتی خون در تمامی نقاط بدن جاری و ساری باشد، تمامی اندامها از آن بهره میبرند. وضعیت ثروت هم چنین است وقتی در تمام جامعه جاری و ساری باشد همگی از آن بهرهمند میشوند و از آن استفاده میکنند. اما وقتی ثروت در یک بخش انباشت شد و در نتیجه بخشی روزبهروز فربهتر شدند در آن سو یک اکثریت روزبهروز فقیر و تهیدستتر خواهند شد.
سبک هایپرمارکتها و فروشگاههای زنجیرهای دقیقاً به همین شکل است. یعنی به جای اینکه فردی برود کار و تجارت خود را داشته باشد و رفتهرفته آن را ارتقا دهد، مجبور است کارگری شخص دیگری را کند یا با خرید اجناس اقساطی جیب آن را پر کند و خودش در آن زندگی قسطی خود بماند و ادامه دهد. اساساً از جدیترین عوارض هایپرمارکتها قسطی شدن زندگی شهروندان است. چالههای برآمده از زندگی سرمایهداری که نمونهای از آن بیان کردیم، موجب شده است افراد نیازهای اساسی که انسان باید بدان توجه کند را به فراموشی بسپارند و التفاتی به آنها نکنند. امروزه ما شاهد آن هستیم که حتی تصور مردم از یک شغل آبرومند تغییر کرده و حتماً وجود یک فروشگاه بزرگ را آبرومند میدانند. یکی از راههای مقابله با این وضعیت اصلاح روند، قانونگذاری اقتصادی است.
مهم ترین دلایل میل مردم به مصرف زدگی چیست؟
یکی از نیازهای اساسی انسان آموزش و تربیت است. موضوعی که مربوط به همه جوامع بشری است. در سیر و روند آموزش است که افراد معیارهای اصلی و اساسی زندگی سالم را درمییابند و در راستای آن قدم برمیدارند. وقتی این روند با مشکل برخورد کرد، طبیعتاً لغزشهای مسیری جدی برای فرد به وجود خواهد آمد. متأسفانه سیستم آموزشی ما در این موضوع دچار نواقص شدیدی است و خودش اساساً در راهی حرکت میکند که نیازهای اساسی خط بخورد و نیازهای کاسب به وجود بیاید. وقتی موضوعاتی نظیر مُد سال یا رنگ سال مطرح شد بالطبع مسائل مهمتری نظیر عاقبت به خیری مردم یا کمک به محرومین به حاشیه خواهد رفت.