اکران فیلم تمام میشود و به مسئولشان میگوییم که به کلاسِ اجباری بعدی هدایتشان کند. بعضیهایشان اما نمیروند. شاید منتظر اثر بعدی هستند ولی خودمان اینقدر ناراحتیم که اگر وقت آنها هم اجازه میداد، ما دل و دماغی برای اکران نداریم. در دل ما اما استرس شدیدی وجود داشت که آخر میشود یا نمیشود. دستگاه پخش فیلم درست میشود و یتیم خانه را پخش میکنیم یا نمیشود و به ویدئوپرژکتور کج و تصویر کوچک قناعت میکنیم.