سرویس حاشیه نگاری _ سعید درویشی: مستند پر حاشیه «بیراهه» که پیرامون فعالیت یگ گروه اینستاگرامی رقص بود باعث شد نام «مائده هژبری» بر سر زبان ها بیفتد. نامی که باعث ایجاد موج روانی در جامعه و تقابل در فضای مجازی شد. بعد از فروکش کردن ماجرا، بار دیگر پست خواننده پرحاشیه رپ یعنی «تتلو» درباره حضور هژبری در کنسرت این خواننده در ترکیه نام وی را بر سر زبان ها انداخت. برخي كاربران فضاي مجازي ادعا كرده اند كه "تتلو در ابروريزيي جديد"، تصويري قديمي از مائده هژبري منتشر كرده است. اين كاربران شبكه هاي اجتماعي با كنار هم قراردادن تصاوير جديد و قديم اين خواننده مي گويند تتلو درتصاوير جديد، نقاشي جديدي روي صورتش كشيده كه در تصوير مشترك با مائده، اثري از آن نيست كه نشان از دروغ اين خواننده دارد. پس از آن، توييتي منتسب به مائده هژبري منتشر شد كه ضمن انتقاد از تتلو بدليل سواستفاده از عكس وي، اقدام وي را تبليغاتي خوانده و گفته كه با پيگيري خانواده اش، تصوير مذكور از صفحه اينستاگرام تتلو حذف شده است.
این گزارش به دنبال بررسی حواشی زرد این توئیت نیست بلکه در پی پاسخ به این پرسش است که چرا برخی رسانه های غربگرا با یادآوری گرایش تتلو به سمت جریان حزب اللهی به دنبال تخریب هستند؟ چه نسبتی بین تتلو و جریان انقلاب است؟ و آیا این هزینه کرد از جیب سرمایه اجتماعی جریان انقلاب توانسته به سوددهی برسد یا نه؟
1- تتلو همانند هر انسانی جائز الخطاست و نمیتوان با نگاه صفر و یک به زندگی پرحاشیه وی پرداخت پس حق تصحیح رفتار و تغییر سبک زندگی برای وی همانند هر انسان دیگری محفوظ است. گذشته پر از حاشیه وی دلیلی بر رد حق اصلاح وی نیست و اینکه برخی رسانه ها به دنبال ارائه چهره ای منفور از وی هستند تنها یک بازی تبلیغاتی است و گرنه وی با بسیاری از بازیگران و خوانندگان که گذشته ای همانند گذشته وی داشته اند هیچ تفاوتی ندارند.
2- در یک دهه اخیر شبه جریانی در دل جریان انقلابی شکل گرفته که به دنبال آشتی جریان حزب اللهی با عامه مردم است. این شبه جریان معتقد است غالب جریان حزب اللهی چون دچار گستت فکری و عاطفی با جامعه شده و ابزارهای ارتباط صحیح را نیز در دست ندارد به حاشیه رانده شده، پس اگر ما شرایط جدید جامعه و ابزارهای آن را درک کنیم میتوانیم دوباره رابطه درستی با جامعه جدید ایرانی برقرار کنیم. از نگاه این شبه جریان باید پیروزی مدرنیسم به عنوان یک سبک زندگی ایرانی را قبول کنیم، از ساختار نظام جمهوری اسلامی به علت هزینه زا بودن عملکردش فاصله گرفت، سخن خود را نه از زبان یک انقلابی که از زبان یک فرد دیندار بگوییم و در نهایت به دنبال ترمیم بدنه اجتماعی از طریق تبلیغ نوگرایی در جامعه دینی باشیم.
3- ترمیم بدنه اجتماعی اما شاه کلید رمزگشایی از رفتارهای این شبه جریان است. این شبه جریان معتقد است رفتارهای جریان انقلابی در طول این چهار دهه چهره ای خشک، بی منطق و دافعه ای به نمایش گذاشته است و عدم تطابق آن با نیازهای روز سبب شده تا روز به روز به حاشیه رانده شود؛ پس میتوان با نمایش یک چهره جدید نه تنها از انزوای آن جلوگیری کرد که حتی به عرصه اجتماعی واقعی با قدرت بیشتری بازگرداند. راه حل این مساله نیز استفاده از چهره هایی است که هم نسل جوان بدانها رغبت دارند و هم نماد نوگرایی هستند همانند تتلو.
4- اما مهم ترین ایراد این شبه جریان را باید تلاش برای فاصله گذاری خود با ساختار نظام دانست. اینکه برای نمایش همگرایی با عموم جامعه در هر کنشی تلاش میکنند حتما نقدی به جا و نابجا از نظام داشته باشند و یا تلاش های خود را نه در جهت رشد جریان انقلابی که در راستای رشد جامعه دینی تعریف میکنند نمادی از این فاصله گذاری است. به عنوان مثال جریانی که «عدالتخواهی» را محور حرکت خود انتخاب کرده اند به علت افراط در نمایش همگرایی خود با جامعه به التقاطی خطرناک بنام «تقدم عدالت بر ولایت» رسیده اند که عملا مخالفت با ولایت فقیه و نظام را توجیه میکند.
5- تتلو و تتلوها و هرآنکه شبیه وی است بخشی از جامعه هستند و نمیتوان حضور آنها را انکار کرد. نه میتوان هویت آنها را که بر پایه بی نظمی اجتماعی است را رد کرد و نه میتوان تاثیرشان بر شکل گیری روندهای اجتماعی در آینده را نادیده گرفت. پس تتلوها همیشه هستند و خواهند بود اما مشکل در شبه جریانی است که به دنبال رفرمیسم مذهبی- اجتماعی هستند. این شبه جریان هم میخواهد برند دینی بودنشان حفظ شود و هم مدرنیسم موجود در جامعه را تایید کند؛ یعنی بازتولید یک جریان دینی- اجتماعی با رگه هایی از سکولاریسم مدنی. نئو حزب اللهی ها در عرصه سیاست هم میخواهند مرجع باشند و از تتلوها استفاده ابزاری کنند و هم بدنه اجتماعی جدیدی بسازند ولی عملکردشان نشان داد هنوز خام هستند.
6- نئو حزب اللهی دغدغه گسترش بی دینی را دارد ولی خود دینداری فردی را ترویج میدهد، دغدغه ترمیم بدنه اجتماعی را دارد ولی خود در جریان های اصلی اجتماعی هضم میشوند، دغدغه وصله حکومتی کردن را دارند ولی برای تامین بودجه فعالیت فرهنگی روی نظام حساب میکنند و تناقض های دیگری که میتوان در رفتار و گفتار آنها ردیابی کرد. نئوحزب اللهی اما نشان دهنده یک تغییر هویتی در جریان انقلابی و تلاش برای اصلاح آنچه محافظه کاری نام گرفته، است پس نباید آن را طرد کرد. اما باید مراقب بود این دغدغه زمینه ساز پیدایش یک التقاط با رگه های سکولاریسم نشود. تتلوها و تلاش برای استفاده از آنها برای ابراز وجود دامی خطرناک است که حواسمان نباشد موجب سقوط خود ما خواهد شد.