به گزارش حلقه وصل، متن پیشرو گفتاری از آیتا... میرباقری، رئیس فرهنگستان علوم اسلامی قم است که در سالگرد 9 دی 96 ایراد شده و برای اولینبار به صورت کامل منتشر میشود.
ایشان در این سخنرانی در مورد شرایط فعلی انقلاب و آسیبشناسی راه طیشده در 40 سال گذشته نکاتی بیان کرده است. بخش ابتدایی با بحثی قرآنی پیرامون آیات سوره «ضحی» و مسیر تاریخی جامعه مسلمین در صدر اسلام و دشواریها و ناهمواریهای راه بندگی آغاز و در ادامه به بشارت پروردگار به پیامبر(ص) برایگذار از دوران سخت و وعده «ضحی» اشاره میشود.
آیتا... میرباقری معتقد است توجه به نعم الهی موجب افزایش قدرت تحمل و صبر در این راه و فتوحات جبهه مومنان پاداش استقامت در این مسیر خواهد بود.
رئیس فرهنگستان علوم اسلامی قم در بخش بعد با ورود به دوران انقلاب اسلامی به تقریر محل نزاع درگیری انقلاب با تمدن مادی غربی میپردازد و ظهور انقلاب اسلامی بهعنوان یک انقلاب معنوی در مواجهه با لیبرال دموکراسی غربی را موردتوجه قرار میدهد. این درگیری جدی است و جبهه حق در این چالش مسیر پرفراز و نشیبی را پیشروی خود خواهد داشت که در تازهترین مرحله خود به رویارویی نظامی جبهه مقاومت با جبهه استکبار رسیده است. در این میان انقلاب اسلامی از دو جریان معارض داخلی (غربگرا) و منطقهای (سلفیگری) عبور کرده است و این از فتوحات جبهه انقلاب به شمار میرود. آیتا... میرباقری در نیمه پایانی این سخنرانی نیز به آسیبشناسی انقلاب اسلامی میپردازد و معتقد است باید برای آسیبشناسی دقیق، سهم نهادها، ساختارها و مفاهیم نیز دیده شود: «در آسیبشناسی باید سهم نهادها و ساختارها و مفاهیم را هم دید؛ بخشی از اشکالاتی که ما روی دوش دولتها میگذاریم، مربوط به ساختارها و نهادها و مفاهیم است. درواقع تصمیمسازان بیشتر مقصرند، تصمیمسازانی که همیشه هم اپوزیسیوناند! مدلها و الگوها هم مقصرند؛ الگوی سرمایهداری دیگر در دنیا جواب نمیدهد، آنوقت عدهای در کشور ما این الگو را حلواحلوا میکنند. متفکران غرب از این الگو عبور میکنند ولی آنها رهایش نمیکنند!» در ادامه متن کامل این سخنرانی را خواهید خواند.
در 40سالگی انقلاب اسلامی شایسته است تحلیلی درباره شرایط فعلی انقلاب و آسیبشناسی آن تقدیم کنیم.
1- دشواریها و ناهمواریهای راه
ابتدا به آیات سوره «ضحی» اشاره میکنم و نکتهای را متذکر میشوم. اعوذبالله من الشیطان الرجیم. «بِسْمِ ا... الرَّحْمنِ الرَّحیمِ * وَ الضُّحی * وَ اللَّیلِ إِذا سَجی * ما وَدَّعَک رَبُّک وَ ما قَلی * وَ لَلْآخِرَه خَیرٌ لَک مِنَ الْأُولی * وَ لَسَوْفَ یعْطیک رَبُّک فَتَرْضی». خدای متعال در ابتدای آیات این سوره دو سوگند یاد میکند؛ یکی به «الضُّحی» و دیگری به «اللَّیلِ إِذا سَجی». «ضحی» زمانی است که خورشید کاملا در آسمان بالا میآید و نور آن فراگیر میشود؛ از روشن شدن روز، تعبیر به «ضحی» میشود. «اللَّیلِ إِذا سَجی» زمانی است که شب آرام میگیرد و کاملا تاریکی فراگیر میشود. آغاز شب هنوز هوا کمی روشن است و نور خورشید در آسمان دیده میشود؛ این تاریکی کمکم غلبه پیدا میکند تا اینکه هوا کاملا تاریک میشود. شاید فضیلت نماز عشا هم همین موقع باشد. از هنگامیکه شب آرام میگیرد، به «اللَّیلِ إِذا سَجی» تعبیر میشود. در روایات، یک معنای دیگر هم برای این دو سوگند بیانشده است. «ضحی» نور و پرتو نبی اکرم (ص) است که عالم را روشن میکند؛ ولی باید دورانی بر آن بگذرد؛ در عصر ظهور و رجعت است که حقیقت عالم به نور نبی اکرم (ص) نورانی شده و دین حضرت ظاهر میشود. تا قبل از این مرحله، دین و حقایقی که حضرت با خودشان آوردهاند در پرده حجاب است و عالم هنوز به آن نور، روشن و نورانی نشده است؛ بعد از ظهور و رجعت است که عالم روشن میشود. بنابراین در بعضی از روایات «ضحی» به همان دوران ظهور تفسیر میشود که در آن، حقیقت نور نبوت و ولایت، عالم را روشن میکند. معنای باطنی «اللَّیلِ إِذا سَجی» هم شاید دوران سختیها و درگیریها و پردهها و حجابهایی است که تا قبل از ظهور بر حقیقت دین میافتد. (همین دورانهای سختی که تا امروز تجربهشده و ما هم تجربه میکنیم.)
بههرحال خدای متعال این دو قسم را میخورد. بعد میفرماید: «ما وَدَّعَک رَبُّک وَ ما قَلی»؛ پیغمبر ما! پروردگارت نه تو را رها کرده و با تو وداع کرده و نه نسبت به تو خشم و غضب کرده است. سپس دو وعده به حضرت میدهد. میفرماید: «وَ لَلْآخِرَه خَیرٌ لَک مِنَ الْأُولی»؛ عالم آخرتی برای شما در نظر گرفتیم که از این اولی خیلی بهتر است. این وعده اول است. وعده دوم «وَ لَسَوْفَ یعْطیک رَبُّک فَتَرْضی» است؛ یعنی خدای متعال اینقدر به تو عطا میکند که راضی شوی.
این دو در روایات هم تفسیر شدهاند. «وَ لَلْآخِرَه» به رجعت حضرت تفسیر شده که حضرت دوباره برمیگردند و دین حضرت و نبوت ایشان در عالم حاکم و موانع و حجابها برداشته میشود. «وَ لَسَوْفَ یعْطیک رَبُّک» هم ناظر به قیامت است؛ خدای متعال آنقدر دست حضرت را در دستگیری از امت و مردم باز میگذارد که حضرت راضی شوند. این یک ترجمه کوتاه از این آیات بود.
شاید کلید فهم این آیات آن باشد که مگر این توهم بوده که خدای متعال نسبت به پیغمبر خود غضب کرده یا ایشان را فرستاده و در وسط میدان رها کرده است؟ آیا تصور شده بود خدای متعال اینبار بزرگ را روی دوش پیامبر (ص) گذاشته و فرموده است که ما تو را فرستادهایم تا همه مردم را هدایت کنی «وَ ما أَرْسَلْناک إِلاَّ کافَّه لِلنَّاسِ» و تا قیامت بار همه مردم روی دوش تو است و تو باید همه را بهمقصد برسانی، اما در مقابل هجوم سنگین شیاطین و ابلیس، ایشان را در وسط میدان رها کرده است؟! یا توهم میشده که خدای متعال نسبت به این پیامبر (ص) غضب کرده و ایشان در میانه کار صف خود را از خداوند جدا کرده است؟ آیا اینطور است؟
در ظاهر توهمی وجود داشته است؛ این توهم چه بوده است؟ شاید تلقی این بوده است که وقتی پیامبر (ص) تشریف بیاورند زندگی مردم به یک سامان ظاهری میرسد و همه در دنیا با خوشی زندگی میکنند؛ ولی حالا حضرت آمدهاند و آمدن ایشان آغاز درگیریهاست. تا وقتیدر مکه بودند، آن سختیها و سه سال شعب ابیطالب پیش آمد که قریش حضرت را محاصره کرده بودند و حضرت و اصحاب حتی غذا نداشتند و گرسنه بهسر میبردند. بعد هم در مدینه با اصحاب صفه و جنگهای پیدرپی مواجه بودند که در این جنگها و آن محاصره سخت، روزانه غذای دو مجاهدی که در میدان نبرد میجنگیدند یکدانه خرما بود. طبیعتا عدهای تصور میکردند که نکند خدای متعال این پیامبر(ص) را رها کرده است. بهخصوص در سختیهایی که در دوران جنگها پیش میآمد چنین تصوری میشد. در جنگ احد مسلمانان بهحسب ظاهر شکست سختی خوردند و حضرت حمزه به شهادت رسید. تلقی عده زیادی از مسلمین این بود که شاید برحق نیستند که راهشان اینقدر سخت است. قرآن از زبان آنها نقل میکند که میگفتند: «لَوْ کانَ لَنا مِنَ الْأَمْرِ شَیءٌ ما قُتِلْنا هاهنا»؛ اگر ما بر حق باشیم که نباید اینطور کشته شویم؛ این سختیها علامت این است که ما برحق نیستیم! بهخصوص شیاطین و اهل نفاق این شبهات را پراکنده میکردند که اگر پیغمبر (ص) و راه شما حق بود، چرا شکست خوردید؟ چرا قریش پیروز شد؟ چرا شما گرسنهاید و بهاندازه اداره زندگی خودتان هم امکانات ندارید، ولی دست قریش و کفار پر از سرمایه است؟! پس شاید آنها حقند! این توهم میشده است.
درباره انبیای دیگر هم گاهی قرآن همین سخنان را از امتشان نقل میکند: وقتی انبیا (ع) میآمدند و کار سخت میشد، امتشان به همین شبهه دچار میشدند و میگفتند «شاید اصلا ما مسیر را اشتباه میرویم؛ وگرنه چرا کفار این همه در رفاه و خوشی هستند و سختیها فقط برای ماست؟» این مسیر تاریخی جامعه مومنین بود.
قرآن به پیامبر (ص) میفرماید: پیغمبر ما! نگران نباشید؛ ضحایی در عالم هست، ولی شب تاریکی هم هست؛ البته این شب میگذرد و به روز ختم میشود. برای نبوت شما دورانی میرسد که دوران ظهور دعوت شماست و همه عالم روشن میشود. ما درست گفتیم که «وَ ما أَرْسَلْناک إِلاَّ کافَّه لِلنَّاسِ»، درست گفتیم که «وَ ما أَرْسَلْناک إِلاَّ رَحْمَه لِلْعالَمین»؛ ما بحق به شما وعده دادیم که «هوَ الَّذی أَرْسَلَ رَسُولَه بِالْهدی وَ دینِ الْحَقِّ لِیظْهرَه عَلَی الدِّینِ کلِّه وَ لَوْ کرِه الْمُشْرِکونَ»؛ دینی که با شما فرستادیم دین حق است؛ جریان هدایتی که شما آن را پرچمداری میکنید جریان فاتح است؛ قطعا غلبه میکند؛ «وَ لَوْ کرِه الْمُشْرِکونَ»؛ شما نگران نباشید! پیغمبر ما این حرفهای ما همه حق است؛ به دنبال این دوران سخت، ضحایی هست؛ این خورشید، عالم را فرامیگیرد (البته ذیل «وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها» فرمودهاند: شمس خود حضرت هستند و ضحی هم دین حضرت است که عالم را روشن میکند)، ولی مسیری که شما میروید، مسیری طولانی است. کسی که خربزه میکارد، بهسرعت و بعد از چند ماه محصول خود را برداشت میکند، محصولی که دو سه ماه بیشتر نیست؛ ولی درخت گردو یا نخل بعد از 10 سال ثمر میدهد؛ ثمری که سالها استمرار دارد.
پیغمبر ما! راهی که شما میروید یکراه بسیار طولانی و پر از ناهمواریها و سختیهایی است که باید پشتسر بگذارید؛ این به معنای آن نیست که خدای متعال بر شما غضب کرده باشد. اینها سختیهای مسیر بندگی است؛ سختیهای راه خداست. وقتی این سختیها را پشت سر گذاشتید، دوران فتح و پیروزی و آرامش و قرار امت شما فرا میرسد.
2- فتوحات جبهه مومنین و پاداشهای الهی
گویا نبیاکرم (ص) نگران امت خود بودند؛ چون خود حضرت که مومن بالله هستند؛ این سختیها که حضرت را از پا درنمیآورد؛ ایشان مرد این سختیها هستند و از این سختیها استقبال میکنند؛ قول تحمل این سختیها را به خدای متعال دادهاند و به این دنیا آمدهاند. اما حضرت واقعا نگران امت خود هستند؛ آنهایی که به حضرت ایمان آوردند و دلخوش بودند و این راه طولانی را نمیدیدند. قرار هم نیست حضرت همه سختیهای راه را از ابتدا بگویند؛ حضرت نگران بودند که سختیهای زیادی که مردم با ایشان میکشند، مبادا آنها را از پا بیندازد. خدای متعال میفرماید: نگران نباشید! بهقدری به شما اجازه میدهیم از امت خود دستگیری کنید که راضی شوید. در قبال این سختیها پاداشهای عظیمی در آخرت هست. در همین دنیا هم رجعتی هست؛ شما برمیگردید، مومنان کامل برمیگردند و در همین دنیا تحقق دین الهی تجربه میشود؛ ولی این یک مسیر طولانی است که باید پای آن بایستید.
خدای متعال در وسط سوره هم از گذشته حضرت میگوید و در این باره میفرماید: ببینید ما درگذشته چطور از شما دستگیری کردیم! چه کسی باور میکرد یتیمی که پدرش را (طبق نظر مشهور) قبل از تولد و مادرش را در طفولیت و جد و حامی خود را هم در کودکی از دستداده است، خدای متعال طوری او را بلند کند که همه عالم در زیر چتر او زندگی کنند؟ همان خدایی که این کار را کرد، بقیه راه را هم جلو میبرد. شما فقط یک کارکنید: «فَأَمَّا الْیتیمَ فَلا تَقْهرْ * وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهرْ * وَ أَمَّا بِنِعْمَه رَبِّک فَحَدِّثْ». عدهای از این امت شما واقعا سائل و یتیم هستند؛ با آنها برخورد مناسب داشته باشید. از نعمتهایی هم که خدای متعال به شما و امتتان داده برای مومنان بگویید تا بتوانند درراه صبر کنند.
اگر از نعمتهایی که خدا به جبهه مومنان عطا کرده غافل شویم، تحملمان تمام میشود؛ ولی اگر در کنار سختیهای راه، نعمتهای بزرگ و فتوحات بزرگی را که خدای متعال عطا فرموده ببینیم، قدرت تحملمان بالا میرود. بله، مردم کنار حضرت گرسنگی میکشیدند؛ اما عدهای بتپرست که برای مسائل ساده قبیلهای باهم جنگهای سخت میکردند، به انسانهایی موحد و خداپرست تبدیل شدند. مردمی که دولتهای استکباری رم و ایران به حدی تحقیرشان کرده بودند که اصلا بهحساب نمیآمدند، در طول سه دهه هر دو حکومت را شکست دادند. اگر این نعمتها را به آنها یادآوری کنید، توان صبر پیدا میکنند. باید درباره این نعمتها با مسلمانان گفتوگو شود تا بفهمند دلیل این سختیهای راه چیست. این سختیها برای این است که از این آدمهای معمولی انسانهای فوقالعاده ساخته شود؛ از آنهایی که دنبال پرستش بت و چوب و خورشید و ماه و امثال آن بودند انسانهای موحد و خالص درست میشود. یکدانه برای سبزشدن باید زیرخاک برود و سختیهای آن دوران را که بهمنزله رحم برای گیاه است، تحمل کند تا بعد شکوفا شود؛ نور خورشید میتابد، باران رحمت الهی میبارد و به وقتش این دانه شکوفا خواهد شد، ولی این شکوفایی زمان میبرد. پسکارهای بزرگ، زمان خودش را میبرد؛ ولی ثمراتش هم ثمرات بزرگی است و به این هزینهها میارزد.
3- قوتها و ضعفهای دوران انقلاب اسلامی
حال مروری سریع به وضعیت کنونی انقلاب اسلامی خواهم داشت. انقلاب اسلامی در نقطه مقابل جریانِ روشنگری - به قول خودشان – در غرب قرار دارد. به بیان آنها رنسانس نوعی نوزایی است که در غرب اتفاق افتاده و سرآغاز شکلگیری این امپراتوری مادی بزرگ در جهان بوده است، مراحلی را پشتسر گذاشته و آخرین مرحله آن هم غلبه لیبرال دموکراسی و نظام سرمایهداری بر کل رقبای خود و حاکمیت این نظام بر جهان است. در دوران غلبه این حاکمیت، انقلاب اسلامی تنها ندای خداخواهی و معنویتخواهی و دعوت به حق و انبیاست که اتفاق افتاده است.
مقیاس درگیری این انقلاب نیز درگیری با این تمدن بزرگ مادی است. ما در این انقلاب به دنبال نجات ملی بودیم، به دنبال رهایی کشور از استبداد و استعمار بودیم؛ همه اینها درست است ولی حقیقت این است که این حرکت عظیم یک حرکت بزرگ و یک پاسخ بزرگ از جبهه حق و ادیان الهی به تمدن مادی است؛ تمدنی که مدعی همه عالم و مدعی نفی دین است. البته الان کمی لحن خود را تعدیل کردهاند که این هم از برکات انقلاب اسلامی است؛ ولی در دوران قبل از انقلاب اسلامی با صدای بلند میگفتند که دوران دین تمام شده است. هم مارکسیستها و هم غرب سرمایهداری، هریک با ادبیات خود این را میگفتند؛ اولی میگفت «دین افیون ملتهاست» و دومی هم میگفت «در غرب، خدا مرده است؛ علت پیشرفت و ترقی ما این است که ما دین و مفاهیم قدسی را رها کردهایم، به ادیان و انبیای الهی پشت کردهایم و خودمان با اهوای خودمان جهان را ساختهایم.» در چنین دورانی و در مقابل چنین مکتبی که مدعی جهان است، یک انقلاب معنوی برای مقابله با آن ظهور یافته است؛ بنابراین کار خیلی سخت است. کسانی که از ابتدا افق کار را میبینند، میفهمند که این کار یک روز و دو روز به نتیجه نمیرسد، سالها مبارزه میخواهد. میفهمند که این حرکت در خلأ نیست که اگر امروز کشور در دست ما افتاد، فردا همهچیز روی نظم و برنامه باشد؛ اینطور نیست. انقلاب شما یک کار بزرگ است که دشمنهای بزرگ جهانی دارد. الان با جنگهایی که در داخل و در منطقه و در گستره بینالمللی علیه ما به راه انداختند و همه جهان هم دستبهدست هم دادند،دشمنی آنها آشکار شده است؛ از جنگهای قومی و کودتا و جنگ هشتساله گرفته تا محاصره اقتصادی چهل ساله و دیگر تلاشهایی که در جهان علیه انقلاب شده و میشود. فشاری که الان در جهان بر ما وارد میآورند، بیسابقه است؛ همه هم معترفند؛ یعنی محاصرهای کاملا استثنایی و هجومی همهجانبه است. بنابراین از اول پیداست که این مسیر بسیار پرفرازونشیب است.
مرحوم عسگراولادی نقل کرد: ما در آغاز مبارزه از طرف تهران پیامی را برای حضرت امام(ره) آوردیم. من وقتی نزد امام(ره) رفتم، مضطرب و نگران بودم. ایشان نگرانی را در چهره من دیدند و گفتند (نقل به معنا میکنم): اگر مرد راه نیستید از همینجا مسیر خودتان را جدا کنید؛ ما میخواهیم در کشور یک حکومت دینی برپا کنیم و در دنیای اسلام تحول بهوجود آوریم و جهان را برای ظهور آماده کنیم؛ کار، کار بزرگی است. این کار بزرگ هزینه خودش را هم دارد. خدا به فضل خود بر این ملت بزرگوار منت گذاشته و میخواهد بهوسیله این ملت تاریخی که بیش از هزار سال پای عاشورا ایستادهاند یک کار بزرگ در عالم انجام دهد. قرار است یک اتفاق عظیم در عالم رخ دهد و این پرچم مادی را زمینگیر کند که مقدمه ظهور است.
تا همین الان هم اتفاقاتی از این دست رقم خورده است؛ ما از غرب سوسیالیستی و کمونیستی عبور کردهایم؛ مارکسیستها حذف شدهاند. اینها مجموعه مقتدری بودند؛ نیمی از قدرت نظامی جهان در اختیار ائتلاف ورشو (شوروی آن موقع و همپیمانانش) در مقابل ناتو بود، قدرت اقتصادی آنها هم بسیار بود، دهها میلیون کشته داده بودند؛ اما تمام شد و فاتحهاش خوانده شد. این از برکات انقلاب اسلامی و مقاومت و شهادت است. اگر ما هیچ دستاوردی نداشته باشیم و انقلاب همینجا بایستد، به نظر شما نمیارزد؟ میارزید که 40 سال زحمت بکشیم و از این مکتب عبور کنیم.
بحرانی که ما با غرب داریم، یک بحران جدی است. سرمایهداری روبه پایان است و این هم به دلیل چالش آن با انقلاب اسلامی است.درست در نقطهای که آنها احساس میکردند به غلبه مطلق رسیدهاند و پیروز جهانند، متفکران آنها متوجه شدند که اصلا اینطور نیست و دوران، دوران برخورد تمدنهاست و رقیب آنها تمدن اسلامی با محوریت ایران است. بنابراین همه قوای خود را متمرکز کردند، جنگ منطقهای را علیه ما آغاز کردند و زمان هم معین کردند و گفتند سال 2005 نوبت ایران است! بوش هنگام حمله به خاورمیانه، برای تصرف ایران تاریخ معین کرد. ما هم تا آن زمان اگرچه انقلاب خود را از نظر فرهنگی از مرزهای جغرافیایی عبور داده بودیم، ولی تقریبا حضور مستقیم نداشتیم. بعد از آن ناچار شدیم در مقابل آنها حضور مستقیم پیدا کنیم که جبهه مقاومت در منطقه شکل گرفت و به فضل الهی ما هر روز پیروزتر شدیم و رقیب ما هر روز ضعیفتر؛ اینها نعمتهای خداست. کشورهایی که به تعبیر امام(ره) با حرکت دادن یک کشتی، دولت ساقط میکردند الان در وضعیتی هستند که در مسائل منطقهای زمینگیر شدهاند؛ همه قوای خود را میآورند ولی نمیتوانند کاری بکنند.
نسبت به جریانهای داخلی دنیای اسلام هم ما از دو جریان تقریبا عبور کردهایم؛ یکی جریان غربگرا و دیگری جریان سلفیها و عربستان. اینها نعمتهای خداست. هرکدام از این پیروزیها واقعا نیاز به سرمایهگذاریهای فراوانی داشت؛ ما خیلی کم سرمایهگذاری کردیم ولی این فتوحات بهدست آمد. من معتقدم ملت بزرگوار ما این فتوحات را هم میفهمند و هم ارج مینهند.
در آسیبشناسی انقلاب هم سه نکته را اشاره میکنم. نکته اول این است که ما نباید در زمین دشمنبازی کنیم. آنها جنگ روانی راه میاندازند و میخواهند ما را منفعل کنند تا ما بگوییم «خیلی بد شد، اشتباه کردیم، کاش همان نظام شاهنشاهی باقی بود؛ باید توبه کنیم؛ انقلاب شکست خورد و مردم برگشتند.» این جنگ روانی است. تحلیل بنده این است که اکثریت و قاطبه مردم بزرگوار ایران انقلاب را میخواهند؛ استقلال را میخواهند، عزت را میخواهند، آزادی را میخواهند. نمیخواهند اسیر قدرتها و کشورهای دیگر باشند و دیگران برایشان تصمیم بگیرند؛ دینشان را میخواهند، اسلام را میخواهند؛ شک نکنید! ولی در کنار این، مطالبات حقی هم دارند و مطالباتشان هم باید موردتوجه قرار گیرد.
زمانی که جریان اصلاحات در انتخابات شکست خورد، بعضی از متفکران اصلاحات گفتند و نشریات آن روز آنها هم نوشتند که «ما اشتباه کردیم؛ مردم نان میخواستند و ما خیال میکردیم که آزادی میخواهند؛ ما روی آزادی مردم سرمایهگذاری کردیم ولی آنها نان میخواستند»؛ یعنی مردم را تحقیر میکردند ولی اینطور نیست؛ مردم نان میخواهند، آزادی و عدالت هم میخواهند، اما همه را زیر سایه اسلام میخواهند.
بنابراین من معتقدم نعمتهای خداوند برای ما در طول این چهل سال، با نعمتهای خیلی از امتها در طول قرنها قابلمقایسه نیست. ولی ما چون در همین دوران زندگی میکنیم، نمیتوانیم افتخاراتی را که خدای متعال در این دوران برای این ملت و جوانان رشیدش خلق کرده است، ببینیم؛ نمیتوانیم قلههای معنویتی را که اینها فتح کردهاند و سابقه تاریخی نداشته است ببینیم. فقط از دور به تاریخ صدر اسلام نگاه میکنیم و میبینیم که چه دوران افتخارآمیزی بوده است (آنهم فقط در یک مقطع)! این دوران بیشک جزء افتخارآمیزترین دورانی است که در تاریخ بر امتها گذشته است؛ خیلی فوقالعاده است. نمیگویم هیچ ضعفی نداریم؛ هم مسئولان ما ضعف و گاه خطا دارند، هم مردم ما گاهی ضعف دارند؛ ولی این امت در مجموع امتی بینظیر و این دوران هم دوران درخششی فوقالعاده است. اگر نگاهی ماهوارهای از ورای تاریخ به انقلاب اسلامی ایران بیندازید، معلوم میشود چه اتفاقات عظیمی در حال رخدادن است.
اینها نعمتهای خداست. از این نباید غافل شد. نباید اجازه داد جنگ روانی دشمن در ما اثر کند. میگویند مردم از روحانیت برگشتهاند! من این را قبول ندارم. البته یک عده هیچوقت همراه دین و همراه روحانیت نبودهاند. عدهای هم گلایههایی دارند؛ در این شکی نیست؛ و به تعبیر رهبر معظم انقلاب حق آنهاست که چنین گلایههایی داشته باشند؛ اما من معتقد نیستم که قاطبه مردم از دین یا روحانیت برگشته باشند. با تمام هجومی که دشمن آورده و این جنگ بیسابقه سخت و نرمی که در هر سه حوزه سیاست و فرهنگ و اقتصاد با ما بهراه انداخته است، من معتقد نیستم دشمن ما را زمینگیر کرده باشد. البته به ما ضربه زده است، ولی «إِنْ یمْسَسْکمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُه»؛ اگر بنا باشد در جنگ دست یکطرف را ببندند و بهطرف دیگر فرصت جنگ بدهند که چیزی اتفاق نمیافتد؛ اگر در مسابقه کشتی دست و پای یکی از حریفان را ببندند و دیگری را آزاد بگذارند که این مسابقه قهرمانی نخواهد داشت. در این جنگ هم دست طرف مقابل باز است، هم دست شما. ببینید آنها چقدر لطمه دیدهاند؛ آمریکا که با حرکت یک کشتی میتوانست یک دولت را ساقط کند، الان در مسائل منطقه ما با وجود سرمایهگذاری فراوان کاری از پیش نمیبرد. یکی از متفکران غربی به ترامپ گفته بود: «بوش افغانستان و عراق را به ایران تقدیم کرد، دولت بعدی هم سوریه و یمن را تقدیم کرد، لابد شما هم میخواهید عربستان را به ایران تقدیم کنید.» آنها تمام تلاش خود را کردند؛ ولی ما موفق بودهایم. پس این تحلیلها که مردم برگشتهاند و بحران ایجاد شده و امثال آن صحیح نیست. نباید همه این وقایع و اعتراضات را یکجور تحلیل کرد؛ هم شیطنت در آن است و هم کسانی هستند که واقعا مطالباتی دارند. پس باید متناسب تدبیر شود. بعضی مطالبات هم مطالبات حقی است؛ شاید حق نبود که برای عبور از رکود و تورم، اینطور به مردم فشار بیاید.
اما نباید تحت تاثیر این تهدیدات و این جنگهای روانی که رسانههای دشمن راه میاندازند، قرار بگیریم. عدهای هستند که در شبکههای مجازی زندگی میکنند و اصلا وارد عالم حقیقت نمیشوند؛ اینها برای خودشان تحلیلهایی دارند. ما نباید در تحلیلهای آنها قرار بگیریم؛ ما هرگز نباید در زمین دشمن بازی کنیم. من معتقدم که ما پیروزیهای بسیار بزرگی داشتهایم. البته سختیهای بسیار بزرگی هم داشتهایم؛ ولی حتما سختیهای ما در مقابل مزدهایی که خدای متعال در همین دنیا به ما داده است قابلمقایسه نیست(مزدهایی که در عوالم دیگر برای ما در نظر گرفته بماند.)
البته ما باید آسیبشناسی کنیم؛ ما به 40 سالگی انقلاب میرسیم و باید قوتها و ضعفهای انقلاب را بشناسیم؛ اما برای تحلیل صحیح اولین شرط این است که اسیر جنگ روانی دشمن نشویم. ما فتوحات بزرگی داشتهایم که قابلبرگشت نیست؛ یعنی مثلا مارکسیسم دیگر زنده نخواهد شد، اگرچه انقلاب اسلامی نباشد؛ امام (ره) پرونده مارکسیسم را بستند و در نامه به گورباچف هم اعلام کردند که دیگر باید آن را در موزههای تاریخ پیدا کرد. یکیدیگر از فتوحات، افشاگری نسبت به جریان نفاق درون دنیای اسلام یعنی جریان سلفیها و عربستان است؛ اینها قبلا هم بودهاند، اما امروز این زخم کهنه سر باز کرده؛ بیآبرویی آنها از دستاوردهای مهمی است که اگر ما هم نباشیم دیگر به عزت برنخواهند گشت؛ بنابراین فتوحاتی محقق شده و ادامه هم خواهد یافت.
پس در آسیبشناسی باید سهم نهادها و ساختارها و مفاهیم را هم دید؛ بخشی از اشکالاتی که ما روی دوش دولتها میگذاریم، مربوط به ساختارها و نهادها و مفاهیم است. درواقع تصمیمسازان بیشتر مقصرند، تصمیمسازانی که همیشه هم اپوزیسیوناند! از اول انقلاب اپوزیسیون بودهاند و همیشه میگفتند «شما به علم عمل نمیکنید؛ تصمیمگیری شما علمی نیست» و حکومت دینی را متهم میکردند و همیشه هم خودشان تصمیمساز بودهاند! وزیر بر اساس مشاوره آنها تصمیم میگرفته است! آنها باید سهم خودشان را بپذیرند.
ما باید در آسیبشناسی عمیق شویم؛ چرا مقصر همه آسیبها را انسانها بدانیم؟ بله، بخشی از مشکلات هم بر عهده افراد است؛ افرادی هستند که سهم بسزایی در پیدایش مشکلات دارند؛ آنها در طول تاریخ در همهجا بودهاند. اقتضای عالم ابتلا و امتحان هم همین است؛ مگر اینکه به دوران بلوغ بشر برسیم وگرنه همین است که هست. همیشه عدهای دنبال تامین و حفظ منافع خودشان هستند؛ اینگونه افراد بوده و هستند و خواهند بود. ما این را انکار نمیکنیم ولی سهم آنها، نهادها و مفاهیم باید معین شود. مدلها و الگوها هم مقصرند؛ الگوی سرمایهداری دیگر در دنیا جواب نمیدهد، آنوقت عدهای در کشور ما این الگو را حلوا حلوا میکنند. متفکران غرب از این الگو عبور میکنند ولی آنها رهایش نمیکنند! صاحبکار راضی شده و عبور میکند ولی آنها محکم میگویند راه فقط همین است.
رهبر معظم انقلاب بارها با درایت و با عبارات مختلف فرمودهاند: «دوره جنگ فرهنگی است؛ این جنگ را جدی بگیرید.» چه اتفاقی افتاد؟ این همانجایی است که میگویم ما باید قصور خودمان را بپذیریم. در جایی گفتند که دوران جنگ اقتصادی است و پیشنهاد اقتصاد مقاومتی دادند. ببینید ما چه بر سر اقتصاد مقاومتی آوردهایم؟! یکی از تصمیمسازان و تصمیمگیران فعلی اقتصاد ما که تحصیلکرده غرب هم است، رسما میگوید: «اقتصاد مقاومتی یعنی اقتصاد شما به جامعه جهانی وصل شود و هماهنگ شوید تا نتوانند به شما ضربه بزنند و اگر خواستند به شما ضربه بزنند درواقع به خودشان ضربه بخورد.» این تحریف صددرصد اقتصاد مقاومتی است؛ اقتصاد مقاومتی را به الگوی سرمایهداری و الگوی توسعه غربی معنا میکند! نتیجهاش چیست؟ میگوید: «اگر میخواهید اقتصاد کشور با اقتصاد جهانی همراه شود و یکی از اقمار اقتصاد جهانی باشد، لازمهاش این است که تعریف مقاومت عوض شود؛ بنابراین دست از مقاومت بردارید.» نتیجه این نگاه، همان چیزی میشود که آن مرحوم گفته بود: «اگر در دوره بعد رای بیاورم، مثل ژاپن و مثل آلمان هزینههای جنگ را خرج اقتصاد میکنیم و اقتصاد علمی درست میکنیم»؛ این یعنی اقتصادمان جهانی بشود، مناسبات هم جهانی بشود، مقاومت را هم کنار بگذاریم!
ما در مقاومت در منطقه واقعا موفق بودیم. غرب با تمام توان آمده است ولی او ضعیف شده و ما تقویت شدهایم. جریانهای همراه با غرب هم - چه توسعهگراهای آنها و چه سلفیهای آنها - با همه وجود در منطقه وارد شدهاند و ما بر آنها غلبه کردهایم. این الگوی موفقیت است؛ این را نباید نادیده گرفت. شما باید این قدرت را به ثروت و به ارزش پول ملی تبدیل کنید، اما چون بلد نیستید، میگویید: «دست از مقاومت بردارید؛ مثل عربستان پول را به دلار وابسته کنید تا قیمت پول بالا برود.» این نگاه درست است؟! شما نمیتوانید قدرت سیاسی را به افزایش قیمت پول تبدیل کنید؛ چرا میگویید مقاومت نکن؟!
به نظر من آسیبهای ما اینجاست. وقتی در اقتصاد به سمت اقتصاد سرمایهداری میرویم، اختلاف طبقاتی پیدا میشود. اما انقلابیها حاضر نیستند این وضع را بپذیرند. در دورهای ما حدود 10 تا 12 میلیون کارگر خویشفرما داشتیم؛ یعنی فرد خودش برای خودش تصمیم میگرفت و در اداره و کارخانه کار نمیکرد که به او بگویند «اینقدر به تو حقوق میدهیم و تو این زمان بیا و آن زمان برو.» این آدم اگر ببیند فلان جنس گران شد، قیمت کار خودش را بالا میبرد. نتیجهاش تورم است؛ اما در نظام سرمایهداری میگویند «اگر قیمت هم بالا رفت، نرخ کار تو نباید بالا برود! قدرت خریدت باید پایین بیاید.» و همین کار را هم میکنند. این خویشفرما نمیپذیرد نرخ کارش را بالا نبرد و قدرت خریدش پایین بیاید که نتیجهاش تورم میشود؛ یکی از ریشههای تورم همین است. در نظام سرمایهداری چه کار میکنند؟ همه کارهای خویشفرما را در نظام متمرکز سرمایهداری منحل میکنند. در نظام سرمایهداری بزرگ اصلا کارگر خویشفرما وجود ندارد؛ افراد یا کارگر کارخانه هستند یا در فلان شرکت بزرگ توزیع و امثال آنها کار میکنند. من نمیخواهم تحلیل اقتصادی کنم؛ چون این نوع تحلیل، تخصصی است و فرصت خود را هم میخواهد و من هم ادعای تخصص در این وادی را ندارم ولی سطحی از امور قابلفهم است.
ما باید دقت کنیم و سهم تاثیرها را جدا کنیم تا مشخص شود که کجا اشکال از افراد است. اینکه همه جرم را روی دوش آدمها بگذارید که انقلابیگری نیست. نباید اجازه داد پتانسیل عدالتخواهی پشت سر جریانهایی قرار بگیرد که هیچ مدل جدیدی برای اداره جریان زندگی بشر جز سیاسیکاری ندارند. هیچ حجیتی هم پشتوانه کار آنها نیست؛ یعنی اگر در این راه یک قطره خون هم ریخته شود «هباءً مَنْثُوراً» است.
بنابراین نکته دوم این است که حتما باید بصیرت داشته باشیم و پشتصحنه را ببینیم. باید ببینیم چرا بحران درست میشود، چرا همه جرم را بهگردن افراد میگذارید؟ میخواهید بدانید نقش آدمها و احزاب چیست؟ عدهای در دوران اصلاحات با الگوهای خود بحران ایجاد کردند و داشتند انقلاب را از ریل خود خارج میکردند. با تمام شدن آن دوره و جابه جایی قدرت اجرایی، یک ضربه خوردند؛ بعد از اصلاحات، انقلاب تا حدودی روی ریل خودش برگشت. حالا آنها ناراحت شدهاند و میگویند «چرا برگشته است؟! همه آسیبها بر عهده تصمیمگیریهای این دوره پس از اصلاحات است». بعد دوباره میخواهند با سیاسیکاری قدرت را به دست بگیرند و دوباره قطار انقلاب را روی همان ریل بیندازند. نقش افراد این و نقش احزاب آن است. این است که فتنه میشود؛ حرف آنها در سال 88 هم همین بود؛ میخواستند کشور را به ریل اصلاحات برگردانند تا همان کسانی که بافت قدرت در اختیارشان بود دوباره کشور را در دست بگیرند. بعد از این اتفاق عظیم اجتماعی 9 دی، بهجای اینکه بپذیرند الگوهایشان نتیجه نمیدهد و بهجای اینکه آسیبشناسی و بازنگری کنند، گفتند: «راه ما درست است؛ باید به آن مسیر برگردیم؛ هرچه بعد از اصلاحات اتفاق افتاده، خراب است.» الان هم همین حرفها را میزنند؛ تا دیروز هم تمام اشکالها را به گردن همان دو دوره میانداختند. بعد هم با ایجاد یک بحران اجتماعی، نه با یک منطق، میخواهند کشور را دوباره به همان مدار خودشان برگردانند. پشتصحنه هم همین است؛ من فقط روی صحنه را نمیگویم. حرفشان هم اصلا منطقی نیست.
حالا بعد از هشت سال بر همان مدار برگشت و همان آدمها آمدند. همان چهرههای دوران سازندگی تکرار شدند؛ همان بحرانها هم در حال تکرار است! کتابی که مکتب نیاوران نوشته است، در کشور بحران ایجاد میکند؛ نمیتوان جلوی بحران آن را هم گرفت. پس باید سهم تاثیر انسانها، احزاب، علوم و مفاهیم، نهادها، ساختارها و... مشخص شود. ما باید عمیق شویم و بفهمیم مشکل کجاست. اگر فقط افراد را محاکمه کنیم فایدهای ندارد.
نکته سوم هم این است که جریانهای انقلابی نباید فرافکنی کنند و خودشیفتگی داشته باشند و اشکالات خودشان را قبول نکنند. این هم آسیب بزرگی است. باید بدانیم در کجا کمکاری کردهایم. باید موارد کمکاری خودمان را پیدا کنیم. کمکاری ما در همین موارد است. رهبر معظم انقلاب مدام درباره هجوم فرهنگی و شبیخون فرهنگی هشدار دادهاند ولی ما غافل بودهایم. حوزهها یکجور کمکاری میکنند، دانشگاهها یکجور، پژوهشگاهها یکجور؛ نتیجه هم همین میشود. سالهاست که ایشان میفرمایند «دشمن روی جنگ اقتصادی تمرکز کرده؛ گردنه اُحد انقلاب اسلامی الان اقتصاد است؛ باید به اقتصاد مقاومتی روی بیاوریم و...» ولی ما این هشدار را رها کردهایم؛ عدهای میگویند «اقتصاد مقاومتی یعنی چه؟ اقتصاد باید علمی شود دست از مقاومت بردارید و از سیاست به اقتصاد سوبسید بدهید»، عدهای میگویند «اقتصاد مقاومتی همان اقتصاد جهانی است» و عدهای هم بحث میکنند که مقاومت از کدام باب است و...!
بنابراین اولا اصل این مسیر، یک مسیر طولانی و پرفراز و نشیب ولی با پیروزی قطعی اســــت. ثانیا الان هم فتوحات ما فتوحات فراوانی است؛ البته دشمن هم با تمام وجود کار میکند. وضعیت عمومی مردم ما هم هنوز وضعیت خوبی است؛ البته در بعضی از موارد، خطا بودن الگوها و مدلها و همچنین اشخاص و احزاب، آسیبهایی به اعتماد عمومی زده است که بهراحتی قابل برگشت نیست؛ فسادها و اختلافاتی وجود داشته که دشمن هم آنها را بزرگ کرده است.
این نکته را هم بگویم: بزرگتر از این مشکلاتی که درباره کشور ما گفته میشود، در کشورهای غربی وجود دارد، لکن ما مطلع نیستیم و دنبال هم نمیکنیم. اگر دنبال کنید میبینید که نه آنها آنچنان هستند که میگویند، نه آسیبهای کشور ما اینقدر است که آنها میگویند. هر دو جنگ روانی است. آنها خیلی وضعشان بدتر از آنهاست؛ اگر از دریچه هالیوود و سینما و امپراتوری رسانهای و از منظر توریسم به غرب نگاه نکنیم، میبینیم که غرب آنطور هم که میگویند نیست؛ هیچیک از این کشورها اینطور که میگویند نیستند. بعضی از آقایان در زمینه نشاندادن واقعیت غرب کارهای خوبی انجام میدهند (مثل کانال «خارج بدون فیلتر» یا سیاحت غرب) که در جای خودش باید از آنها تجلیل شود. ما هم باید تلاش کنیم که گرفتار جنگ روانی دشمن نشویم و تصور نکنیم که آنجا باغ بهشت است؛ هیچکدام از کشورهای اروپایی آن باغ بهشتی نیست که میگویند. ممکن است یک مسافر با جیب پر از پول دو ماه برای تفریح به آنجا برود و تصور کند اروپا یعنی همان جاهای توریستی که به او نشان میدهند؛ ولی مطالعات عمیق اجتماعی و آمارهای رسمی این تصورات را تایید نمیکند.
بنابراین اگر خوب دقت کنیم میبینیم که وضعیت کشور ما درمجموع وضعیت خوبی است؛ بله، آسیب هم وجود دارد. مردم هم بیش از اینکه برخی خیال میکنند، مومن و استوارند؛ البته گلهمندی هم دارند که حقشان هم است. آنها باید بهشکل عمیق شناخته شوند. این مسئولیت شما عزیزان است. در کنار شهادتطلبی و مبارزه با استکبار، این هم یک راه مبارزه با استکبار است. الان در میدان جنگ هستیم؛ استادان، دانشگاهیان، حوزویون، متفکران و همه ما مکلفیم آسیبشناسی کنیم، بحران را بشناسیم و برای آن راهحل پیدا کنیم. سهمی که روی دوش ماست همین است. البته طبیعی است که در عالم امتحان، فساد اخلاقی هم اتفاق میافتد و عدهای هم از موقعیت خود سوءاستفاده میکنند که اختصاص به این جناح و آن جناح و بالا و پایین ندارد.
البته آرایش جمعیت سیاسی ما هم باید تغییر کند. تقسیمبندی چپ و راست و اصولگرا و اصلاحطلب دیگر جوابگو نیست؛ باید به تقسیمبندی انقلابی و غیرانقلابی برسیم. البته نباید دایره انقلابیگری را هم تنگ معنا کنیم. اکثریت مردم ما در جبهه انقلاب هستند. ما باید یک جبهه متحد درست کنیم. انشاءا... با آسیبشناسی عمیق و راهحلهای خوب، کار به نتیجه میرسد؛ بخشی از این آسیبشناسیها و راهحلها الان در جریان است و بخشی هم باید تعمیق شود تا انشاءا... به نتیجه برسد