به گزارش حلقه وصل، ده نمکی در ابتدای برنامه «کتاب باز» درباره خاطره نویسی و علاقه به خاطره ها بیان کرد: علاقه به خواندن خاطره ها به قبل از جنگ برمی گردد و خود من در سه سالی که در جنگ حضور داشتم نوعی خاطره نویسی هم داشتم. من از 16 تا 19 سالگی در جبهه بودم و آنجا سالنامه ای داشتم که برای هر روز یک اتفاق مهم را به صورت یادداشت مینوشتم.
وی ادامه داد: بعد از جنگ در واحد گزینش آزادگان کار می کردم و در گفتگو با رزمندگان به این نتیجه رسیدم که چه بسیار کارهای مهمی اتفاق افتاده که باید ثبت شوند بنابراین از سال 69 کار پژوهش در زمینه اسرا را شروع کردم که یک تیم گسترده داشتیم طی آن حدود 5000 ساعت مصاحبه داشتیم و بعد از آن یک مجموعه 80 جلدی با نام «فرهنگ نامه اسارت و آزادگان» تا سال 91 منتشر شد که با حدود 20 سال کار بزرگترین مجموعه مرجع جنگ در دنیاست.
این نویسنده و کارگردان در پاسخ به پرسشی درباره کتاب های خاطره محور و رمان هایی که خوانده است، گفت: من روزی 18 ساعت کار می کنم و دیگر کمتر وقت دارم که خاطره بخوانم اما زمانی بود که رمان ها و خاطره های زیادی خواندم. فردی مثل من که قرار است خروجی داشته باشد باید چند برابر ورودی داشته باشد بنابراین از کتاب خواندن نمی توان گذشت. من تا سن 16 سالگی صدها نوار از شریعتی و مطهری گوش کرده بودم حتی وقتی نسل خود را با نسل امروز مقایسه می کنم فکر می کنم آن زمان درگیری های ایدئولوژِک در مدرسه اغاز شد و صف بندی های سیاسی در مدرسه وجود داشت. من خاطرم هست که یک بار کلمه اگزیستانسیالیسم را صد بار از راه منزل تا مدرسه حفظ کردم فقط برای اینکه در یک مناظره بگویم من هم این واژه را می دانم.
کارگردان سه گانه «اخراجی ها» درباره برنامه روزانه خود و ساعت خوابش توضیح داد: من هیچ گاه از خوابم نمیگذرم ساعت یک تا چهار بامداد می خوابم و بیدار می شوم و در یک نوبت دیگر ساعت هفت تا 10 شب می خوابم و حسرت می خورم که ای کاش میتوانستم این زمان را کاهش دهم.
وی که در این برنامه چند جلد از کتاب هایش را به عنوان هدیه آورده بود درباره «آدم باش» یکی از آثارش توضیح داد: «آدم باش» شبه خاطرات خود من از دوران کودکی تا پایان جنگ است.
ده نمکی همچنین با اشاره به کتابی درباره زندگینامه طیب حاج رضایی عنوان کرد: من هرگاه می خواهم فیلمی بسازم ابتدا درباره آن یک کتاب می نویسم و یا مستند می سازم و بعد شروع به نگارش فیلمنامه می کنم. این کتاب هم یک عنوان تحقیقی درباره زندگی طیب حاج رضایی است که کاری پژوهشی را شروع کرده ام و در آن هم اسناد شفاهی و هم اسناد ساواک است. او خیلی شخصیت بزرگی بود و ترجیح من این است که فیلم براساس مستندات واقعی باشد.
وی با اشاره به اینکه فیلم هایش را براساس تخیل نمی سازد درباره «اخراجی ها» عنوان کرد: فیلم هایی که من ساخته ام براساس تخیل نبوده است، «اخراجی ها1» یک فصل از کتاب «آدم باش» است یعنی افرادی است که در دسته اخراجی ها در گردان سلمان(ع) بودند و بعد تبدیل به سینما شدند و یا بردن هواپیما و دزدیدن آن به اردوگاه اتفاقی است که در سال 64 رخ داده است. درباره شوخی ها نیز باید گفت بخش زیادی از انها به شخصیت ما در آن دوران بازمی گردد که شور و شیطنتی داشتیم.
ده نمکی در پاسخ به این سوال سروش صحت که چگونه به سینما علاقه مند شد، اظهار کرد: مجبور شدم و شاید بخشی به این دلیل است که من زمانی روزنامه نگار بودم و به فیلم ها نقد داشتم اما به این نتیجه رسیدم که دیگران قرار نیست فیلم من را بسازند و خودم باید فیلم بسازم.
وی آموزش فیلمسازی خود را نیز به کتاب ها ارجاع داد و بیان کرد: اگرچه همه کسانی که کلاس شعر می روند و آموزش می بینند شاعر نمی شوند و بخشی از این قضیه درونی و غریزی است و من هم کتاب هایی در این زمینه خواندم.
کارگردان فیلم «رسوایی» ا و 2 در بخش دیگر سخنانش به خاطرات یکی از عملیات خود در جبهه اشاره و بیان کرد: فکر می کنم در عملیات والفجر هشت بود که عراقی ها از رو به رو ضدهوایی می زدند، گاهی تیرهایی می زدند که به کوله پشتی های بچه ها اصابت می کرد و ما اصطلاحی داریم که گفته می شود «کندن زمین با صورت» و این چنین صورت های خود را به زمین خاکی می چسباندیم به گونه ای که من تمام موجودات ریز زمین را می دیدم. این درحالی بود که من همیشه از این موجودات ریز بیابانی وحشت داشتم حتی پدر من همیشه فکر می کرد به جبهه نمی روم و میگفت که چون از سوسک می ترسم نمی توانم به جبهه بروم.
وی اضافه کرد: من در این لحظات فکر می کردم که یک نفر باید خط را بشکند و روی سیم خاردارها بخوابد. اینها را شنیده بودم که یک نفر باید این کار را انجام دهد و مانده بودم که چه کسی این کار را انجام می دهد چون من با خدا شرط کرده بودم و گفته بودم خدایا شهید شدن در کار من نیست، جانبازی آن هم در حد چند درصد.
ده نمکی در پایان این برنامه درباره ترویج کتاب خوانی بیان کرد: به نظرم همه چیز از مدرسه اغاز می شود اما مدارس ما فرهنگساز نیستند. مدارس باید زنگ سینما، کتاب و تئاتر داشته باشند و برنامه ریزی کنند که دانش اموزان غیر از کتاب های درسی آثار دیگری هم بخوانند.