سرویس جنگ نرم حلقه وصل - مجله آمریکایی پولیتکیو در مقالهای به قلم گرت امگراف مدیر برنامههای سایبری اندیشکده آمریکایی اسپن به بررسی مهمترین رویدادهایی که میتوانند در طی ۳۰ تا ۵۰ سال آینده، ایالات متحده را تحت تأثیر قرار دهند پرداخت و نوشت: ممکن است شما از شیوع کرونا ویروس غافلگیر شده باشید، اما دهها سال است که هشدارهایی در مورد یک همهگیری قریبالوقوع وجود دارد. نشستهای رسانهای دولتها، نشریات علمی و حتی رمانهای علمی-تخیلی محبوب و پرطرفدار، شیوع یک ویروس جدید و پیامدهای ناشی از آن را پیشبینی کردهاند و اغلب، با جزئیات کامل به چالشهای خاصی که اکنون آمریکا با آنها روبروست، پرداختهاند. حال این سؤال مطرح میشود که چه چیز دیگری هست که ما نمیدانیم؟ چه فاجعههای دیگری در راه است که برای آنها برنامهریزی نکردهایم، اما میتوانند طی چند سال یا چند دهه آینده، زندگی، خانواده، شغل یا در سطح گستردهتر، جامعه آمریکا را مختل کنند؟
مخاطبان گرامی، محتوا و ادعاهای مطرحشده در این گزارش، صرفاً جهت تحلیل و بررسی رویکردها و دیدگاههای اندیشکدههای غربی منتشر شده است و ادعاها و القائات احتمالی این مطالب هرگز مورد تأیید حلقه وصل نیست.
وظیفه دولت آمریکا این است که به این موضوع فکر کند؛ هر سال، جامعه اطلاعاتی، «ارزیابی تهدیدهای جهانی» را منتشر میکند که چکیدهای از روندهای نگرانکننده جهان، ریسکها، مناطق مشکلساز و خطرات نوظهور را ارائه میدهد. اما امسال، جلسه استماع عمومی در مورد این ارزیابی که معمولاً در ژانویه یا فوریه برگزار میشد، لغو شد که دلیل آن ظاهراً این بوده که رهبران اطلاعاتی که معمولاً در این جلسه استماع عمومی نادر شهادت میدهند، نگران بودند که اظهاراتشان رئیسجمهور دونالد ترامپ را خشمگین کند. و دولت هنوز گزارش تهدیدات سال ۲۰۲۰ را برای عموم منتشر نکرده است. اما این گزارش چه میگوید؟ از آنجایی که نسخه عمومی آن موجود نیست، ما با بررسی گزارشهای دولتی و دانشگاهی فراوان و صحبت با بیش از یک دوجین متفکر، از جمله دانشمندان، پژوهشگران و مقامات کنونی و پیشین اطلاعات و امنیت ملی، نسخه خاص خودمان را گردآوری کردیم.
آنچه در ادامه میخوانید، «ارزیابی تهدیدهای داخلی» مجله پولیتیکو است، فهرستی از مهمترین رویدادهایی که میتوانند در طی ۳۰ تا ۵۰ سال آینده، ایالات متحده را تحت تأثیر قرار دهند. این تهدیدها نادر به نظر میرسند، اما در بازه زمانی مشخصی، وقوع آنها تقریباً قطعی است. رویدادهایی که انسانها و ازاینرو، رهبران سیاسی به سختی میتوانند در مورد آنها شناخت پیدا کرده و برایشان برنامهریزی کنند. میشل واکر، نویسنده و تحلیلگر سیاسی که در زمینه بحرانها تخصص دارد، این رویدادها را «کرگدنهای خاکستری» و نقطه مقابل رویدادهای غیرقابل تصور موسوم به «قوی سیاه» مینامد. بیشتر تهدیدهای بزرگی که جهان با آنها روبروست- از بیماریهای همهگیر تا فروپاشیهای مالی- بیشتر شبیه کرگدنی مهاجم هستند؛ یعنی اگرچه خطرناکند، اما از مدتها قبل میتوان نزدیک شدن آنها را مشاهده کرد.
اول به چند خبر خوب میپردازیم، بخشی از رویدادهای فاجعهبار که در فضای آنلاین مورد گفتگو قرار گرفته و بازنشر میشوند، اصلاً جای نگرانی ندارند. مثلاً در سال ۲۰۱۲، جهان «آخرالزمان مایاها» را به خوبی پشت سر گذاشت. اگر در مورد فرضیه جابجایی قطبهای زمین یا سیاره X چیزی نشنیدهاید، نگران نباشید، چون در مورد هیچ یک از این نظریهها نیز، نیازی به نگرانی وجود ندارد.
اما در مورد ابرآتشفشانها چطور؟ آتشفشانهای تاریخی و دگرگونکنندهای که زیر مکانهایی مانند یلواستون و دریاچه توبا اندونزی به شکل تهدیدآمیزی در حال جوشوخروش هستند؟ نگران نباشید؛ انفجارهایی به این مقیاس آنقدر نادر هستند که به نظر میرسد رخ دادن آنها دهها هزار یا حتی صدها هزار سال به طول میانجامد. به قول آتشفشانشناسی به نام جس فونیکس: «احتمال فوران یلواستون چنان کم است که در بازی بختآزمایی، شانس برنده شدن بیشتری وجود خواهد داشت». چنین رویدادهایی قطع به یقین در مقطعی به وقوع خواهند پیوست، اما تجربه یکی از آنها در طول زندگی هر شخصی، نشاندهنده بدشانسی وصفناپذیر اوست. در مورد نظریه برخورد یک شهاب سنگ کشنده یا سیارکی که خطر انقراض حیات در زمین را داشته باشد نیز همینطور است، بله اینها در آینده رخ خواهند داد، اما با این حال، هنوز هم بهتر است برای پرداخت به صندوق بازنشستگی و داشتن یک دوران شاد بازنشستگی برنامهریزی کنید.
اما خبرهای بد چیست؟ افزون بر همهگیریهای دیگری که هر یک یا دو دهه بطور منظم اتفاق میافتند، هشت تهدید عمده دیگر (و یک مورد غیرقابل پیشبینی) نیز وجود دارند که دانشمندان و مقامات امنیت ملی در حال حاضر در مورد آنها نگرانی دارند، چراکه واقعی و قابل شناسایی هستند و احتمال وقوع آنها- در مقیاس ملایم تا فاجعهبار- در پنج تا ۵۰ سال آینده بیشتر است.
آنچه به ما نزدیک میشود از این قرار است:
تهدیدهای کوتاهمدت(که احتمالاً ظرف پنج سال آینده آمریکا را تحت تأثیر قرار خواهند داد)
۱- شبکههای سازمانیافته نژادپرستی در آمریکا
امروزه واژه «تروریسم»، تصاویر جنگجویان داعش و بمبگذاران انتحاری را در ذهن تداعی میکند. اما اگر از مقامات امنیت ملی در مورد تهدیدهای مهم و برجسته تروریسم در آینده نزدیک سؤال کنید، تقریباً همگی به مشکل فزاینده خشونت ملیگرایی سفیدپوستان اشاره میکنند و روشهای توطئهآمیز برای به هم پیوستن گروههای محلی که قبلاً وجود داشتهاند و تشکیل شبکهای جهانی از برترپنداری سفیدپوستان را یادآور میشوند. در هفتههای اخیر، وزارت خارجه آمریکا برای اولین بار، یک سازمان مبتنی بر برتری سفیدپوستان موسوم به «جنبش امپریالیست روسی» را رسماً در فهرست سازمانهای تروریستی قرار داد؛ تا اندازهای به این دلیل که این سازمان در تلاش است با آموزش و پیدا کردن وفادارانی در سراسر جهان، آنها را به انجام حملات تروریستی وادارد، کاری که دو مرد سوئدی در سالهای ۲۰۱۶ و ۲۰۱۷ در جریان یک مجموعه بمبگذاری در گوتنبرگ انجام دادند.
در این باره، هشدارهای جدی و صریحی از دولت آمریکا و مقامات خارجی به گوش میرسد که به طرز عجیبی، تکرار هشدارهایی است که پیش از حادثه ۱۱ سپتامبر در مورد القاعده وجود داشت. درست پیش از اینکه جهان تحت تأثیر بحران کرونا ویروس قرار گیرد، الیزابت نویمن، معاون پیشگیری از تهدیدات و سیاست امنیتی وزارت امنیت داخلی آمریکا در یکی از کمیتههای کنگره گفته بود: «به نظر میرسد که ما در آستانه یک ۱۱ سپتامبر دیگر قرار داریم که شاید به لحاظ دیداری یا شمار تلفات به اندازه آن فاجعهبار نباشد، اما میتوانیم شکلگیری آن را ببینیم و اصلاً نمیدانیم چطور باید آن را متوقف کرد».
تیراندازیهای جمعی با انگیزههای نژادی در ایالات متحده که اقلیتها و نیایشگاهها را هدف قرار میدهند، بطور چشمگیری افزایش یافته است. پلیس فدرال آمریکا تاکنون اقدام به بازداشت مجموعهای از اعضای سازمانهای مبتنی بر برتری سفیدپوستان کرده که روزنامهنگاران و نیایشگاهها را مورد آزار و اذیت قرار میدادند و درباره حملات خشونتآمیز گفتگو میکردند و در حال حاضر، اولویت مقابله با این گروههای تروریستی- که بطور سنتی داخلی هستند- را یکسان با گروههای تروریستی خارجی مانند داعش قرار داده است.
با اینکه خشونت طرفداران برتری سفیدپوستان، تاریخی صد ساله در آمریکا و خارج از آن دارد، مقطع کنونی بطور خاصی مقامات اطلاعاتی و پلیس را نگران میکند، چراکه فوران این خشونت را در سطح جهان مشاهده میکنند- که البته این امکان با شبکههای اجتماعی فراهم شده- و بازیگران جدا از هم، به یکدیگر رجوع میکنند.
اینکه آیا گروههای سازمانیافته دیگر معتقد به برتری سفیدپوستان از ابزار و فرصت لازم برای انجام حملات تروریستی بزرگ و پیچیدهای مانند ۱۱ سپتامبر برخوردارند یا نه، معلوم نیست، اما این جنبش به روشنی از دستورالعمل داعش در سالهای ۲۰۱۴ و ۲۰۱۵ استفاده میکند. دستورالعملی که به این گروه این امکان را داد تا افراطیگری را در پیش بگیرد و برای پیروان زیاد خود و کسانی که در آرزوی جهاد بودند الهامبخش شود تا حملاتی را به نام آن انجام دهند. آمریکا قبلاً نمونه روشنی از آنچه حتی یک گروه کوچک متشکل از تروریستهای داخلی میتواند انجام دهد را تجربه کرده است؛ پیش از حملات ۱۱ سپتامبر، مرگبارترین حادثه تروریستی در خاک آمریکا بمبگذاری تیموتی مکوی در اوکلاهاماسیتی بود.
بنابراین مقامات آمریکا نگران کارهایی هستند که یک شبکه سازمانیافته میتواند انجام دهد. کریس ری رئیس پلیس فدرال آمریکا ماه گذشته به من گفت: «مسئله فقط راحتی و سرعت انجام این حملات احتمالی نیست، بلکه ارتباطی است که ایجاد میکند. وقتی یک بازیگر بیثبات و مخالف، به تنهایی در زیرزمین خانه مادر خود در گوشهای از کشور پناه بگیرد، خشم افراد مشابهی در آنسوی دنیا را برخواهد انگیخت. این باعث میشود پیچیدگی موارد تروریسم داخلی به شکلی واقعاً چالشبرانگیز افزایش پیدا کند».
۲- دستکاری دادهها و عملیاتهای خرابکاری سایبری
وقتی در جریان کنفرانس بنیاد هولت سال گذشته از اریک روزنبک از مقامات پیشین پنتاگون در مورد شکست بعدی کشور در حوزه پیشبینی و برنامهریزی سؤال شد، پاسخ سادهای داد: حمله به اعتمادی که مردم به نهادهای کلیدی دارند.
اگر انتخابات سال ۲۰۱۶، داستان غافلگیر شدن دموکراسی ما با گمراهسازی، دروغپراکنی و حملات سایبری «هکاند دامپ» بوده، حالا کارشناسان سایبری هشدار میدهند که تهدید جدید و آنلاین بعدی قطع به یقین، اقدام دشمنان ما برای دستکاری یا پاک کردن دادهها یا ایجاد تردیدهای عمومی به شکلی دیگر، در مورد واقعیت گزارشهای ارائهشده خواهد بود. سو گوردون، یک کارمند اطلاعاتی که تا تابستان گذشته به عنوان معاون رئیس اطلاعات ملی خدمت میکرد و از مقامات بلندپایه جامعه اطلاعاتی بود میگوید: «اعتماد و واقعیت، بنیانهای جوامع آزاد و باز را تشکیل میدهند. نگرانی فزاینده ما در مورد این دو عامل این است که در جوامع آزاد هرجومرج ایجادشده و فضا برای گرایشات استبدادی فراهم شود».
تصور کنید که یک دشمن وارد سیستم شود و تغییراتی را بدون جلب توجه و پنهانی انجام دهد. به عنوان مثال، اسناد معاملات والاستریت را تغییر دهد تا کارگزاران درباره قیمت واقعی یک سهم یا اینکه اصلاً آن را خریدهاند یا نه، مردد شوند. یا اسناد بانکی را تغییر دهند، بهگونهای که مشتریان در مورد امن بودن محل نگهداری سپردههای خود دچار تردید شوند. (جدیدترین رمان دیوید ایگناتیوس، ستوننویس واشنگتنپست با عنوان (پالادین) که همین هفته منتشر شد، بر توطئهای برای دستکاری بازارهای مالی متمرکز است.) پیامدهای اقتصادی چنین حملاتی میتواند فلجکننده باشد.
البته نمونههای ملایمتری از این تهدید را در دنیای واقعی نیز شاهد بودهایم. در سال ۲۰۱۳، هکرها با همکاری ارتش الکترونیک سوریه، با هک کردن حساب توئیتری آسوشیتدپرس، خبری مبنی بر انفجار یک بمب در کاخ سفید و زخمی شدن باراک اوباما رئیسجمهور آمریکا را توئیت کردند. پیش از تصحیح این توئیت، بازار سهام بیش از ۱۰۰ میلیارد دلار ضرر کرد.
تهدیداتی از این دست که همزمان با ورود کشور به فصل انتخابات اتفاق میافتند، حتی میتوانند برای دموکراسی آمریکا خیانتآمیزتر باشند. کارشناسان امنیتی هشدار دادهاند که همه انواع حملات دستکاری دادهها میتوانند به تردیدهای مداوم یا دائمی در مورد دقت نتایج انتخابات منجر شوند. با اینکه تغییر دادن آرا در مقیاس موردنیاز کاری دشوار است، اما تغییر گزارش مجموع آرا در وبسایت وزیر خارجه یا سایتهای خبری و یا پست کردن تصاویر- واقعی یا جعلی- از هک کردن یک دستگاه میتواند نسبتاً آسان باشد.
کارشناسانی مانند روبرت چسنی و دانیل سیترون نیز هشدارهایی را در مورد فایلهای صوتی یا ویدئویی دستکاری شده با استفاده از «جعل عمیق» (deep fake) مطرح کردهاند؛ تکنیکی که از هوش مصنوعی استفاده میکند و میتواند کلماتی را در دهان افراد بگذارد یا آنها را در موقعیتهای مکانی قرار دهد که هرگز در آن نبودهاند. تکنیکهای سادهتر موسوم به «جعل احمقانه» (dumbfake) یا «جعل ارزان» نیز مؤثر واقع شدهاند. حامیان ترامپ دو فیلم منتشر کردهاند: یک ویدئوی آهسته شده از نانسی پلوسی که هدف آن نشان دادن اختلال شناختی در او است و همچنین یک ویدئوی سریع از جیم آکوستا گزارشگر سیانان که به نظر میرسد پرخاشگرانه به یک کارآموز کاخ سفید حمله میکند.
تکنیکهای به مراتب پیچیدهتری نیز تاکنون در معرض دید عموم قرار گرفتهاند. یک آگهی کاملاً دستکاری شده شرکت استیت فارم در طی پخش مستند شیکاگو بولز با عنوان «رقص آخر» از شبکه ایاسپیان در مورد «کنی مین» گوینده خبر اسپورتس سنتر بود که در سال ۱۹۹۸ وجود این مستند در آینده را پیشبینی میکرد. بر اساس توضیحات مدیر ارشد امنیت اطلاعات «پیت بودجج»، بخشی از پوشش رسانهای گسترده کارزار او برای اطمینان از این بود که تقریباً تمام مدت حضور عمومی و خصوصی وی مستند شود تا به این ترتیب، با هرگونه جعل عمیق که ممکن است بعداً اتفاق بیفتد، مقابله شود.
شیطنتهای تجاری، سیاسی و ژئوپلیتیک با دستکاری دادهها، فایلهای صوتی و ویدئویی تقریباً نامحدود است. چند نمونه از آنها عبارتند از: فیلم ساختگی از جف بزوس- که زندگی شخصی وی ظاهراً هدف حملات دشمنان پیچیده و توطئه برای اخاذی قرار گرفته- با استفاده از تحقیر نژادی؛ فیلم یا فایل صوتی جعلی ظاهراً قدیمی از جو بایدن که در آن به تجاوز به تارا رید اعتراف میکند؛ فیلم ظاهراً قدیمی از ترامپ که میگوید برای حمله هستهای به ایران ظرف یک ساعت برنامهریزی میکند؛ یا حتی آنتونی فاوچی که میگوید آمار تلفات مرگ ناشی از بیماری کووید-۱۹ را دستکاری کرده است. با توجه به ماندگاری تئوریهای توطئه و این واقعیت که حالا یک بلندگو در کاخ سفید دارند، به راحتی میتوان تصور کرد که دروغهای خاصی- اگر گفته شوند- دیگر هرگز نمیتوان جریان آنها را بطور کامل متوقف کرد.
تهدیدهای میانمدت(که میتوانند ظرف ۱۵ سال آینده آمریکا را تحت تأثیر قرار دهند)
۳- تهدیدات زیستی و جنگ بیولوژیکی
امنیت زیستی- اصطلاح تخصصی کارشناسان برنامهریزی شرایط اضطراری- عبارتی کلی برای پاسخ ما به رویدادهای بیولوژیک است که میتوانند دستکم چهار نوع حادثه مشکلساز را شامل شوند: رویدادهای طبیعی (مانند همهگیری کووید-۱۹)، حوادث آزمایشگاهی، بیوتروریسم و جنگ بیولوژیک. پیشرفت فناوری و توسعه جمعیت انسانی، خطر هر چهار نوع تهدید را افزایش داده است.
افزایش تجاوز انسانها به زیستگاههای طبیعی، رشد تراکم شهری و فعالیتهای کشاورزی همچنان باعث میشوند احتمال جهش عفونتهای طبیعی- مانند کرونا ویروس جدید- از حیوانات به انسانها بیشتر شود و این بیماریها با سرعت بیشتری شیوع پیدا کنند. با وجود برخوردهای سختگیرانه موقتی و مکرر، بازارهای اصطلاحاً مرطوب که گوشت و ماهی تازه عرضه میکنند، همچنان در چین و کشورهای دیگر وجود دارند.
و با اینکه- برخلاف اشارههای مایک پمپئو وزیر خارجه- ویروس کووید-۱۹ احتمالاً از یکی از بازارهای مرطوب ووهان ظهور کرده و نه به خاطر حادثهای آزمایشگاهی، اما باید گفت که حوادث آزمایشگاهی در واقع سابقهای طولانیتر و نگرانکنندهتر از آنچه بسیاری تصور میکنند، دارند. جیسون متنی رئیس مرکز امنیت و فناوریهای نوظهور دانشگاه جورجتاون و مدیر پیشین آژانس پروژههای تحقیقاتی پیشرفته دفاعی وابسته به جامعه اطلاعاتی (IARPA) که وظیفه پیشبینی و مقابله با تهدیدهای نوظهور را به عهده دارد میگوید: «جالب است بدانید که فهرستی طولانی از انتشار تصادفی ویروس از آزمایشگاهها وجود دارد. مقدار فزایندهای از اضطراب و دلواپسی من به نگرانی در مورد حوادث آزمایشگاهی اختصاص پیدا میکند».
در سال ۱۹۷۹، باکتری سیاهزخم پس از نصب اشتباه فیلتر هوا، از یکی از تأسیسات تحقیقاتی شوروی در سوردلوفسک منتشر شد و احتمالاً جان صد نفر را گرفت. اخیراً نیز از سال ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۴، مجموعهای از اشتباهات و حوادث در آزمایشگاههای زیستیِ مراکز کنترل و پیشگیری از بیماریها، در انتشار بیماریهای ابولا، سیاهزخم و آنفلوانزای پرندگان دخیل بودهاند. یک کارشناس ایمنی زیستی در آن زمان گفته بود: «خلاصه حادثه مانند فیلمنامه یک فیلم فاجعهای است». مؤسسه ملی سلامت اقدام به آزمایشاتی تاریخی کرده که هدف از آن، مسریتر شدن سویه ویروس آنفلوانزای H۵N۱- در تلاش برای شناختهای راههای بهتر مقابله با آن- بوده است، اما این تحقیقات به حدی پرخطر بود که دولت در سال ۲۰۱۴ برای آن ضربالاجل تعیین کرد. اما از آن زمان، این ضربالاجل برداشته شده است. متنی میگوید: «تنها یک حادثه در آنجا میتواند به یک همهگیری منجر شود».
همچنین پیشرفت فناوری، ساخت سلاحهای بیولوژیک را برای بازیگران سرکش نیز آسانتر کرده است. یک فرقه ژاپنی در سال ۱۹۹۵، با انتشار گاز سارین در متروی توکیو، ۱۲ نفر را به کشتن داد و هزار نفر را مجروح کرد؛ البته این حادثه میتوانست به مراتب مرگبارتر باشد، اما خطاهایی جزئی از آن جلوگیری کرد. در سال ۲۰۰۱، چند هفته پس از ۱۱ سپتامبر، سیلی از نامههای آلوده به سیاهزخم ارسال میشد که رد آنها در نهایت، به یک دانشمند ناراضی دولتی رسید. اما با توجه به فناوریهای امروز، چنین رویدادهایی ممکن است آسان و بچهگانه به نظر برسند. ابرویروسهای جدید یا بیماریهای منسوخشده میتوانند به شکل تصادفی یا عمداً از آزمایشگاهها منتشر شوند. در سال ۲۰۱۶، دو ویروسشناس سویه منسوخشدهای از آبله اسبی- که ۹۹ درصد شبیه به آبله است- را با هزینه ۱۰۰ هزار دلار ساختند. متنی میگوید: «این یعنی قدرت ویرانگر یک بمب هیدروژنی با صرف [تنها] ۱۰۰ هزار دلار».
همهگیری بیماری کووید-۱۹ هزینههای اقتصادی یا اجتماعی بالقوه حوادث بیولوژیکِ حتی کوچک مقیاس را معلوم کرد؛ چنین بیماریهای همهگیری حتی اگر نرخ مرگومیر بالایی نداشته باشند، احتمال بیمار شدن- یا بدتر از آن- اعتماد عمومی برای مشارکت در فعالیتهای روزمره زندگی را تضعیف میکند. گوردون که از ترس کووید به خانه خود پناه برده و از آنجا صحبت میکند میگوید:
«جایی که بیوتروریستم در قالب بیماری همهگیر اتفاق میافتد، این نگرانی وجود دارد که آیا میتوانم باز هم بیرون بروم؟ تقریباً مانند هر تهدید غیرقابل مشاهده دیگری، این همهگیری میتواند ترسی فلجکننده و وصفناپذیر ایجاد کند که باعث میشود فرد تمایلی به انجام کار نداشته باشد».
اما هنوز مرزهای دستنخوردهتر- و خطرناکتر- علم پیش روی ما قرار دارند. هیچ یک از این حوزهها چالشهای قریبالوقوع ناشی از پیشرفت در اصلاح ژنتیکی انسان یا پیامدهای ناخواسته یا سوءاستفاده فعال از فناوریهای ویرایش ژنوم کریسپر (CRISPR) را بررسی نکردهاند. به گفته متنی:
«وقتی به توانایی افزایش اساسی هوش با استفاده از ژنتیک فکر میکنیم، تغییرات چشمگیری در جامعه امکانپذیر میشود. به نظر میرسد که حدود نیمی از انواع هوش، ارثی هستند. این نوع بهسازی نژادی به معنای تنشهای اجتماعی نسبتاً چشمگیر خواهد بود».
متنی هشدار میدهد که سناریوهایی محتمل وجود دارد که در آنها، مزیت پیشگامی قاطعی برای کشورهایی وجود خواهد داشت که برای تجزیه دیانای نسلهای بعدی تمایل نشان میدهند. به علاوه، در حالی که تخیل بیشتر مردم به سمت ایده جادوی ژنتیکی ساخت ابرانسانها کشیده میشود، اما لزوماً هدف همه رژیمها چنین چیزی نخواهد بود. ممکن است حکومتهای مستبدی مانند کره شمالی از ابزارهای پیشرفته ژنومیک برای بهرهگیری از صفات خاص مربوط به مطیع بودن انسانها استفاده کنند تا ثبات سیاسی در داخل کشور حفظ شود.
آخرین- و البته نه چندان معمولیترین- تهدیدها را برنامههای سلاحهای بیولوژیک سنتی کشورها مطرح میکنند. با اینکه طبق پیمان سازمان ملل، توسعه چنین سلاحهایی به لحاظ نظری منع شده، اما گزارش سالیانه وزارت خارجه در خصوص پایبندی دیگر کشورها و حتی اخبار عمومی و طبقهبندی نشده، خوب به نظر نمیرسد. در آخرین گزارش که مربوط به سال ۲۰۱۹ بوده، نگرانیها در مورد برنامههای بیولوژیک چهار دشمن عمده آمریکا- روسیه، چین، ایران و کره شمالی- فهرست شدهاند. متنی میگوید زمانی از پی بردن به اینکه بودجه سالانه سازمان ملل برای اجرا و پاسداری از کنوانسیون سلاحهای بیولوژیک تنها ۱ میلیون دلار، با چهار نفر پرسنل است، وحشتزده شده و نمیتوانسته آن را باور کند. بنابراین مسئله را از سازمان ملل جویا شده و متوجه میشود که این آمار واقعاً اشتباه بوده؛ تعداد واقعی کارکنان این حوزه، سه نفر است.
سازمان ملل اصلاً تنها نیست. متأسفانه آمادگی بیولوژیک حوزهای است که دولت آمریکا نیز به شکل منحصربهفردی آن را نادیده گرفته است. چنان که بررسی انجامشده توسط نیویورکتایمز در سال ۲۰۱۱ نشان میدهد: «امروزه، بیش از دو دوجین فرد مورد تأیید سنا با مسئولیت دفاع بیولوژیک وجود دارند. اما حتی یک نفر از آنها این کار را به صورت تمام وقت انجام نمیدهد و هیچ کسی مسئول نیست».
۴- خرابکاری دیجیتال
از زمان حمله روسیه در انتخابات سال ۲۰۱۶، توجه عمومی بر حملات سایبری متمرکز بوده است. در سال ۲۰۱۸، «دن کوتس» ادارهکننده وقت اطلاعات ملی گفته بود: «به گفته جرج تنت رئیس وقت سازمان سیا، در ماههای پیش از سپتامبر ۲۰۰۱ زنگ خطر به صدا درآمده بود. و حالا تقریباً دو دهه بعد از آن حادثه، من به شما میگویم که زنگهای هشدار دوباره به صدا درآمدهاند. امروز، زیرساختهای دیجیتال این کشور واقعاً تحت حمله قرار دارند.» جالب است که مانور ملی دوسالانه سازمان مدیریت بحران فدرال (FEMA)، بزرگترین رویداد آمادگی دولت که برای آموزش حملات سایبری گسترده روسیه طراحی شده بود و قرار بود امسال برگزار شود، به دلیل شیوع همهگیری در ماه مارس لغو شد. این مانور شامل سناریویی بود که در آن، هکرهای کرملین با هدف قرار دادن تولید برق آمریکا، بخشهایی از کشور را از شبکه برق خارج میکردند.
روسیه بطور خاص، دستورالعملی را برای مختل کردن زندگی مدرن تدوین و آزمایش کرده است. این کشور طی اقداماتی، شبکه برق اوکراین را از کار انداخته، باعث مسدود شدن عملیات شرکتهای چندملیتی آن شده و از این طریق آنها را متحمل صدها میلیون دلار خسارت کرده، و با ایجاد اختلال در سازمانهای چندجانبه، آنها را غارت کرده است. کره شمالی نیز با انتشار باجافزار وانا کرای (WannaCry) باعث اختلالاتی در سیستمهای جهان شد- از جمله بخشهای بزرگی از سیستم سلامت ملی انگلستان را از کار انداخت- و میلیاردها دلار خسارت به جا گذاشت.
این خطر هر روز شدیدتر میشود؛ هرچقدر جامعه بیشتر به سمت الکترونیک شدن پیش برود، وابستگی آن به سیستمهای فناوریِ به هم پیوسته بیشتر خواهد شد، سیستمهایی که به هیچ وجه با در نظر داشتن امنیت طراحی نشدهاند.
ماهوارهها را در نظر بگیرید. استفاده از نیروی فضایی در دولت ترامپ که با تمسخر گسترده مواجه شده، هشدارهای واقعی و جدی مقامات امنیت ملی در مورد افزایش آسیبپذیری سامانههای ماهوارهای بالای سر ما را تحتالشعاع قرار داده است. این سامانهها همه ماهوارهها را در بر میگیرند، از جمله شبکه جیپیاس که زیربنای فعالیت پمپبنزینها، اوبر، خودپردازها و معاملات بورس است، ماهوارههای هواشناسی، ماهوارههای دیدهبان، ماهوارههای هشدار سریع که پرتاب موشکهای بالستیک را پایش میکنند و ماهوارههای مخابراتی. در سالهای اخیر، چین و روسیه علاوه بر توسعه سلاحهای ضد ماهواره جدید، در زمینه شبکههای ناوبری ماهوارهای نیز رقابت داشتهاند. (البته معمولاً سیستم جیپیاس آمریکا بطور فراگیر در سراسر جهان مورد استفاده قرار میگیرد.) به گفته گوردون: «با توجه به این واقعیت که روسیه و چین فاصله چندانی تا ساخت سیستمهای جیپیاس خود ندارند، حالا ناگهان محافظت [از سیستم آمریکا] که به دلیل نیاز مشترک بوده، از بین میرود. با تضعیف این سرویس تا جایی که دیگر قابل اطمینان نباشد- صرفنظر از پیامدهای اجتماعی و اقتصادی- باعث از بین رفتن بازدارندگی نظامی خواهد شد.»
نیازی نیست که حتماً یک بازیگر بد، به نتایج ویرانگر و فلجکننده به بار بیاورد. پیچیدگی و به هم پیوستگی فزاینده انواع شبکههایی که زندگی روزمره را ممکن میسازند، این احتمال را افزایش میدهد که سیستمهای خودگردان طبق هدف موردنظر کار کنند، اما با پیامدهای ناخواسته و پیشبینینشدهای دچار فرازوفرودهای شدید شوند؛ چیزی که جیسون متنی آن را حادثه «خرابکاری دیجیتال» مینامد. «سقوط ناگهانی» بازار سهام والاستریت در سال ۲۰۱۰ را در نظر بگیرید. این حادثه در اثر پاسخ بیشازحد سیستمهای معاملات الگوریتمی به بازار سهامِ در حال سقوط اتفاق افتاد و منجر به کاهش شدید و آنی قیمتها شد. یا تغییر ناگهانی فهرست کالاها در آمازون و جنگ قیمتی مبتنی بر رباتها میتواند منجر به این شود که یک کتاب علمی دست دوم، به قیمت ۲۳، ۶۹۸، ۶۵۵.۹۳ دلار (به علاوه ۳.۹۹ دلار هزینه حمل) عرضه شود. بطور مشابهی، حادثه قطع برق سال ۲۰۰۳ که منطقه شمال شرقی آمریکا و کانادا را در بر گرفت و بیش از ۵۰ میلیون نفر از آن متأثر شدند، در اثر پاسخ اشتباه سیستم «فرست انرژی» اوهایو به یک خط انتقال بود که با درختان پرشاخ و برگ تماس پیدا کرده بود.
این مشکلات اغلب با بازنگری و نگاه به گذشته قابل اصلاح هستند- والاستریت ژورنال این هفته یادآور شد که پس از سقوط ناگهانی بازار در سال ۲۰۱۰، سیستمها و پادمانهایی با تابآوری بیشتر به کار گرفته شدند که عمدتاً در جریان فرازوفرودهای بازار سهام در بحبوحه بحران کووید-۱۹ به خوبی عمل کردند. اما با گسترش جهان اینترنت اشیاء (IoT) و بکارگیری سیستمهای خودگردان بیشتر در زندگی روزمره ما، آثار پیشبینینشده رویدادهای مشابه نیز قطع به یقین افزایش پیدا خواهد کرد.
۵- بمبهای الکترومغناطیس
تهدید سرخ شدن دل و روده مجموعه مداربندیهای جهان توسط یک بمب الکترومغناطیس (EMP) نیز وجود دارد. در حالی که بیشتر متفکران مهم، ایده پرتاب یک بمب الکترومغناطیس ویرانگر توسط کشورهای سرکش یا گروههای تروریستی را کماهمیت جلوه میدهند- تهدیدی که لولو خورخوره محبوب نوت گینگریچ و دیگران است- اما دانشمندان این نگرانی را دارند که طوفانهای خورشیدی پیشبینینشده بتوانند سیستمهای الکترونیکی ما در روی زمین را از کار بیندازند. چنان که در گزارش سال ۲۰۱۷ کمیسیون تحقیق در این رابطه آمده است: «طبق برآورد ناسا، احتمال چنین رویدادی ۱۰ تا ۱۲ درصد در هر دهه است و این یعنی، احتمال اینکه زمین ظرف چند دهه آینده تحت تأثیر یک ابرطوفان خورشیدی قرار گیرد بسیار زیاد است. چنین رویدادی میتواند با قطع شبکههای برق و زیرساختهای حیاتی و مهم دیگر، زندگی میلیونها نفر را در معرض خطر قرار دهد.»
بدترین سناریوی ممکن- که ممکن است با یک حمله سایبری به دست بشر یا اختلال ژئومغناطیسی (GMD) از فضا رخ دهد- نابودی فیزیکی زیرساختهای حیاتی و به خصوص تجهیزات تولید برق است. در این راستا، آزمایشی که دولت در سال ۲۰۰۷ در آزمایشگاه ملی آیداهو و با نام مستعار «آئورا» یا شفق قطبی انجام داد، باعث وحشت سیاستگذاران شد، چراکه نشان داد که چگونه یک مهاجم میتواند منجر به خودتخریبی ژنراتورهای تجاری شود.
درست همانطور که کشور (و همه دنیا) به سختی تلاش کرده تا ظرفیت تولید تجهیزات محافظتی بخش بهداشت و درمان را افزایش دهد، ساخت ژنراتورهای بزرگی که شبکه برق را تقویت میکنند نیز به ماهها زمان نیاز دارد و هر حادثهای که منجر به از کار افتادن ژنراتورهای متعدد شود، میتواند بخشهایی از کشور را ماهها و یا حتی بیشتر در خاموشی فرو ببرد. یکی از مقامات ارشد پیشین دولتی میگوید: «بسیاری از مشکلات ما در زمینه شبکه برق، مثل مشکل دستگاه تنفس مصنوعی هستند- ما نمیتوانیم ترانسفورماتورها و زیرساختهای فیزیکی برق را به سادگی جایگزین کنیم. زمان لازم برای ساخت اینها تنها چند ماه نیست. اگر آنها را نداشته باشیم، نداریم.»
خوشبختانه دولت و بخش خصوصی منابع قابل توجهی را به این حوزه اختصاص دادهاند. دولت فدرال با شرکتهایی همکاری دارد که برای مستحکمسازی و محافظت از سیستمهای خود در برابر طوفانهای خورشیدی، از زیرساختهای حیاتی خاص خود- مانند خدمات آب و برق و گاز- برخوردارند. باب کولاسکی رئیس مرکز ملی مدیریت ریسک وزارت امنیت داخلی آمریکا میگوید: «ما مقدار مناسبی آر ریسک را کاهش دادهایم. برای کاهش آثار مخرب روی زیرساختها کارهای زیادی میتوان انجام داد و قابلیت پیشبینی ما افزایش یافته است. یعنی میتوانیم ۴۸ تا ۷۲ ساعت زمان هشدار داشته باشیم که اگر برنامه کاهش ریسک وجود داشته باشد، میتوان کارهایی برای به حداقل رساندن پیامدها انجام داد.»
پایان قسمت اول
ادامه دارد...